درون خویش نگاه کن
درون خویش نگاه کن
|
گدایی ٣٠ سال کنار جاده ای نشسته بود . |
درون خویش نگاه کن
|
گدایی ٣٠ سال کنار جاده ای نشسته بود . |
هرکسی حساب و کتاب داره
|
مردی داشت در جنگلهای آفریقا قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دایم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید. به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنهایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش میآید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم میزد داشت به او نزدیک و نزدیکتر میشد |
عاق مادر نشین
|
روزی پیغمبر خدا حضرت محمد(ص) از یه قبرستانی داشت عبور،،، میکرد یه وقت دید از داخلو یکی از قبرها صدای نعره ای میامد امد بالای سر قبر پاش رو محکم زد رو زمین و فرمودند:ای بنده ی خدا پاشو وایسا. |
قاب خالی
|
تازه عروسی کرده بودند. |
از خدا؛ خدا را میخواهم
|
عابد و ابلیس |
خدایا
|
✍خدایـا... |
عدالت و لطف خدا
|
زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ |
خر باغرور
|
مردی مجسمه مقدسی را بر پشت خرخود حمل می کرد. |