فرار شهید هادی از وسوسه شیطان
﷽
فرار شهید هادی از وسوسه شیطان
ابراهیم گرفته و ناراحت بود… رفتم کنارش ازش پرسیم: چیشده داش ابرام؟ مشکلی پیش اومده؟
اول نمی گفت. اما بعدش به حرف اومد: چند روزه دختری تو این محله به من گیر داده و میگه تا تورو به دست نیارم ولت نمی کنم…!
رفتم تو فکر یدفعه خندیدم!