گنجشگ
شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۳ ب.ظ
|
گنجشگی با عجله و تمام توان خود به آتش نزدیک می شد و بر می گشت/ پرسیدند چه می کنی؟ پاسخ داد در این نزدیکی چشمه ی آبی می خواهم که مرتب نوک خود را پر از آب کنم و آن را روی آتش بریزم.گفتند حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است/واین آب فایده ای ندارد/ گفت شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما آن هنگام که خداوند می پرسد /زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟ پاسخ دهم هر آنچه از من بر می آمد انجام دادم. |
۹۴/۰۷/۱۸