هفت سین رزمندگان اسلام در جبهه چگونه بود
عید روزی است که در آن رو معصیت خدا را نکرده باشید. حضرت امام صادق (ع)
از عهده سفره هفت سین برآمدن کار ساده ای نبود! وقتی جای سبزه یکدست و خوشرنگ، قلوه سنگی جا خوش می کرد وسط سفره که چفیه نقش آن را بازی می کرد.
سبزی درختان و طبیعت با حالِ خوب رزمندگان گره میخورد و تصویری ماندگار به جا میگذاشت. فضای مناطق عملیاتی مانند شهرها و پشت جبهه ها با تغییر مناسبتها رنگ و بوی دیگری به خود میگرفت و حال و هوای خاصی به رزمندگان میداد. آمدن نوروز هم یکی از مناسبتهایی بود که رزمندگان با انداختن سفره هفت سین آن را جشن میگرفتند. اما سنت برپایی مراسم نوروز در جبهه با جشنی که در نقاط دیگر برگزار میشد، تفاوتهای عمده ای داشت.
سنگر تکانی
مراسم نوروز در جبهه به هر نحو ممکن اجرا می شد. تهیه شیرینی و کمپوت و میوه از شهر و آوردن آن به خط اول و خواندن شعر و شوخی و وقت خوش کردن با یکدیگر، گستردن سفره عید و نوکردن زیرانداز و لو در تبدیل گونی به پتو، برگزاری مراسم عید حتی در ساختمان نیمه مخروبه در شهری خالی از سکنه و بدون برق و آب و تزئین در و دیوار و تهیه تنگ ماهی و انداختن قورباغه درون آب! و بالاخره دست برداشتن از دفاع و دست به قبضه سلاح نبردن مگر از روی ناچاری و به ناگزیر و چیدن گل و گیاه صحرایی و آوردن باغ و بهار به سنگر و سوله و ریختن اشک در فراق یاران یکدل از دیگر آداب عید نوروز در میان رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس بود.
سفره هفت سین
خاطره سفره هفت سینی که به جای سکه، سماق و سرکه، سرنیزه، سیم خاردار و ساچمه در خود داشت، در ذهن رزمندگان بسیاری ماندگار شده است. هر «سین» که روی سفره گذاشته میشد نشانی از جنگ را با خود به همراه داشت. برخی گردانها برای تکمیل هفت سینشان مین سوسکی، مین سبدی و سیم تله انفجاری میگذاشتند، آنها هر روز با تمام این «سین»ها زندگی میکردند. «سین»هایی که پلی بود برای رسیدن به «شین» شهادت. سفرهای هم وجود نداشت و رزمندگان با انداختن چفیه و تکه پارچهای تمام وسایل را روی آن میگذاشتند و تلاش میکردند به هر نحو ممکن مراسم نوروز را در جبهه اجرا کنند. سفرههای ساده و بدون ادعای نوروز رزمندگان، مملو از عشق، اخلاص و ایثار بود و همگی از این سفره سیراب میشدند.
خاطرات تحویل سال درجبهه از زبان رزمندگان
«پیش از تحویل سال نو دستی به سر و روی سنگرهایمان میکشیدیم و در اصطلاح آن روزها «سنگر تکانی» میکردیم. رزمنده های خوش ذوق سنگرها را با گل و گیاههای اطراف و شقایق هایی که در دشتها روییده بود تزئین میکردند تا نشانی بهار به درستی داده شود. هنگام تحویل سال و زمانی که دعای «یا مقلب القلوب و الابصار» روی لبان رزمندها جاری میشد، بچه ها در یک سنگر جمع میشدند و با هم دعای تحویل سال را میخواندند. اگر لحظه تحویل سال بعد از عملیات بود عکس شهدای عملیات سر سفره چیده میشد، به سر لوله تفنگها پرچم سرخ میزدند، وصیتنامه ها یا نوار صدای دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره میگذاشتند و جای شهدا و مفقودالاثرها را خالی میکردند. لحظه ای ناب و خدایی برای شروع سالی جدید، تا بلکه تمام روزهای سال خدایی شود.»
«در مراسم تحویل سال، بعد از گوش سپردن به نوای همرزمان و جانبازانی که جراحت سطحی تری داشتند و میتوانستند روی پای خود بایستند، در حضور فرمانده، روحانی و طلبه گردان، همه رزمندهها شروع به نوحه خوانی و راه انداختن سینه زنی و تلاوت دعای توسل میکردند.»
از شایع ترین رسوم جبهه ها این بود که با حلول سال جدید نیروهای حاضر در خط مقدم با شلیک گلوله به سمت دشمن ابراز احساسات میکردند. سکه هایی که به دست امام متبرک شده بود دست به دست بین رزمندگان میچرخید و همچنین نیروهای تبلیغات پیامهای رئیس جمهور و نخست وزیر را در جبهه ها پخش میکردند.
دید وبازدید
دید و بازدید عید و رفتن به سنگرهای یکدیگر رسم دیگری بود که رزمندگان حاضر در مناطق عملیاتی خاطرات شیرینی از آن به یاد دارند. سر زدن به گردانهای همجوار و گرفتن سراغ فرماندهان و روبوسی با آنها از جمله سنتهای حسنهای بود که در روزهای سال نو به ندرت ترک میشد. در روایت یکی از رزمندگان آمده است:«نیروهایی که چهار پنج سال سابقه حضور در منطقه را داشتند جبهه و سنگرها را مثل خانه خود میدانستند و نمیتوانستند نسبت به آغاز بهار و جشن نوروز بیتوجه باشند. گاهی هم مسابقات قرآنی و دینی برگزار میشد و فرد برنده به رسم یادگاری جایزهای میگرفت.»
عیدی دادن در جبهه
رزمندگان حتی سنت دیرینه عیدی دادن را فراموش نمیکردند و به هر طریقی که ممکن بود به همرزمانشان عیدی و یادگاری میدادند. عیدیها معمولا اسکناس 10 تومانی بود که بعضاً روی آن جملاتی هم نوشته شده بود. البته عیدی دادنها همیشه به رد و بدل شدن پول خلاصه نمیشد. بعضیها از هم دستخط و چفیه میخواستند و برای هم عبارت «کتب علیکم القتال» را مینوشتند و در پاکتی اهدا میکردند تا در سال جدید شهادت نصیبشان شود. پخش میوه و شیرینی رواج میگرفت و هر کس به طریقی سعی میکرد لحظه تحویل سال را برای همرزمانش شیرینتر کند.
نوعی عیدی دادن هم بین خود بچه ها معمول بود، که بعضی خودشان طلب می کردند و نوعش را معین، چنان که یکی از دیگری عبارت "کتب علیکم القتال" را می نوشت و در پاکتی تقدیمش می کرد که تا سرحد شهادت نصب العین همرزمش بود. دید و بازدید از گردانهای همجوار و رفتن سراغ فرماندهان و روبوسی با آنها هم از جمله سنتهای حسنه ای بود که در ایام سال نو به ندرت ترک می شد. بچه هایی بودند که چهار، پنج سال سابقه حضور در منطقه داشتند و همین امر ایجاب می کرد که مثل خانه خود، نسبت به آغاز بهار و جشن نوروز بی توجه نباشند
واما کلام آخر
قبل از دیر شدن به دیدارخانواده های معظم شهدا برویم
قبل از این که دیر شود ...
بسیاری از کوچه، پس کوچه های شهرهای کشورمان با نام شهیدانی از همان محله آذین شده است. اما متاسفانه در برخی محلات، مردم خانواده این شهدا به خصوص پدران و مادران شهیدان را نمی شناسند. شاید این نشناختن ها در روزگاری که بسیاری از ما حتی فامیل همسایه واحد بغلی آپارتمان خود را نمی دانیم چندان هم دور از ذهن نباشد، اما بیایید نوروز امسال به این نشناختن ها پایان دهیم.
بسیاری از پدران و مادران شهدا اکنون به دوران کهنسالی پا گذاشته اند، بدون شک ایام نوروز برای آن ها تداعی کننده خاطرات و روزهایی است که چشم انتظار می نشستند تا جگرگوشه هایشان با لباس های خاکی از راه برسند و چند روزی بتوانند یک دل سیر تماشایش کنند، و چه سخت بود آن روزی که به جای فرزند برومندشان، نماینده بنیاد تعاون یا همرزم فرزندشان، زنگ خانه را به صدا در آورده و خبر شهادتش فرزندشان را به آن ها داده است. قبل از این که در سال های آینده از وجود پربرکت پدران و مادران شهدا بی بهره شویم، نوروز امسال به منزل آن ها برویم و پای ناگفته ها و خاطراتت بنشینیم