نئوحجتیه و بسیجیهای بیآرمان

حجتیه با این نگاه خود همواره بین صفوف مستضعفین، درگیریها و اشتغالات کم فایده به وجود آورده است و از این رهگذر خدمتهای بزرگی به دشمن اصلی کرده است. محمد ثقفی بخش اول: ان شاء الله حضرت حجت تشریف بیاورند! بخش دوم: گرایش حجتیه، نواخباریگری عوامانه حجتیه و درگیری ماکیاولیستی بین جناح راست و چپ […]
حجتیه با این نگاه خود همواره بین صفوف مستضعفین، درگیریها و اشتغالات کم فایده به وجود آورده است و از این رهگذر خدمتهای بزرگی به دشمن اصلی کرده است.
محمد ثقفی
بخش اول: ان شاء الله حضرت حجت تشریف بیاورند!
بخش دوم: گرایش حجتیه، نواخباریگری عوامانه
حجتیه و درگیری ماکیاولیستی بین جناح راست و چپ
البته در آن ایام که اوج درگیری ها سیاسی جناح چپ (طرفدار دولت) و جناح راست (منتقد دولت) بود، این دست سخنان امام، علیه شخصیت های جناح راست تعبیر شد و موج حملات چپی ها به سمت راستی ها سرازیر شد. [۳۷] این پیام امام به همراه عباراتی که در آن منتقدین دولت را تخطئه کردند و به همراهی با دولت فراخواندند، زمینه ای شد که جناح چپ بتواند به راحتی صدای نقد جناح مقابل را ساکت و یا حداقل بی تأثیر کند. چپی ها از اشاره ی امام به تهمت کمونیست زدن به مسئولان، انتقادهای جناح راست به سیاست های شبه سوسیالیستی دولت موسوی را برداشت کردند و سران جناح راست را مخاطب این جملات انگاشتند. حمایت های برخی از اعضای جناح راست (مثل آیت الله خزعلی) در اوایل انقلاب از انجمن حجتیه و هم چنین سابقه ی همکاری برخی دیگر از انقلابیون راستی با انجمن هم مزید بر علت شد. هر چند که امام، در دیداری با شخصیت های جناح راست و هم چنین در پیام «منشور برادری» هر دو جناح را درون نظام معرفی کرد و این دست اظهارات خود را متوجه مبارزین دو جناح ندانست [۳۸]؛ اما «همسویی با انجمن حجتیه» پس از این بیانات امام نیز در ادبیات سیاسی کشورمان کاربرد خود را از دست نداد. بزرگان جناح چپ تا امروز از این نسبت، به عنوان یک ناسزای سیاسی علیه بزرگان جناح راست استفاده می کنند [۳۹]، گرچه بخش وسیعی از بدنه ی خود جناح چپ (اصلاح طلبان فعلی) در مخالفت با حکومت اسلامی و مفاهیم حمایت از مستضعفین جهان و نهضت جهانی اسلام با انجمن حجتیه هم داستان شده اند.
البته برحورد جناح چپ در عمل هم صادقانه نبود و بوی سیاسی کاری از آن به مشام میرسید، چه در مجلس سوم قانونی برای حذف حجتیهایها از مناصب عالی حکومتی تصویب کردند ولی برای مقابله با نفوذیهای واقعی انجمن حجتیه به خصوص در وزارت خارجه و سفرای معروف کار مهمی نکردند. [۴۰]
مسألهی دیگر آن زمان فرهنگ حاکم بر جبههها بود. برخی از انقلابیون (عموماً از جناح چپ) از آن چه حاکم شدن روح باطنیگری و معنویت غیر انقلابی بر جبههها مینامیدند نگران بودند، در نظر آنها نفوذانجمن حجتیه بر جبههها باعث کمرنگ شدن آرمانهای انقلاب میشد. آرمانهایی از قبیل وحدت مسلمین، بسیج جهانی مسلمین و مستضعفین، مبارزه برای عدالت و … در نظر آنها جای خود را به معنویت منهای عدالت و جهاد میداد: یاد مرگ، توسل، ارتباط با امام زمان و … بدون جهتگیریهای انقلابی. این دغدغهها در گفت و گوی اوایل مهر ماه سال گذشته روزنامه اعتماد با هادی غفاری (از شخصیتهای جنجالی جناح چپ) کاملاً مشخص است. [۴۱]
انجمن و سرمایه سالاری
اعضای انجمن حجتیه غالبا به طبقه مرفهی تعلق دارند که به کار بازار و تجارت مشغولاند. هم چنین بسیاری از اعضای آنها هم مهندسین و پزشکانی هستند که معاش مرفهی دارند. زندگی در رفاه هم نیازهای خاص خود را دارد و با هر نوع دین داری نمیسازد.
درگیر شدن در مبارزات اجتماعی برای اهداف بلند مدت و بر هم زدن انقلابی وضع موجود (که برای قشر مرفه خیلی وضع بدی نیست!) چندان با مرام این طبقه هماهنگ نیست و دیدگاه حجتیه هم وجود ندارد.
انجمن حجتیه هیچ رسالت جهانی و انسانی برای خود قائل نیست. چرا که از یک طرف مسئولیت های بزرگ را در کل به دوش امام غائب گذاشته است و از طرف دیگر جز شیعهی دوازده امامی نواخباری (دور از فلسفه و عرفان و قرآن گرایی) را خودی به حساب نمیآورد.
ظاهراً برخی اعضای انجمن در پیش از انقلاب و پس از مطرح شدن قضیه فلسطین از سوی کسانی چون امام خمینی این استدلال غریب را میآورد که یهودیان فدک را به حضرت محمد هدیه دادند و سنیان از حضرت زهرا به زور غصب کردند پس فلسطینیان سنی شایسته کمک در برابر حملات یهودیها نیستند.
به زعم انجمن تاریخ متوقف شده است، برائت از دشمنانی هم اگر مطلوب باشد، برائت از خلفا و دشمنان همعصر ائمه است و مثلاً مبارزه با فلان قدرت استعمارگر یا مستبد اصلاً در دستور کار آنان نیست. چنان که اخیراً یکی از اعضای روحانی انجمن افاضه فرمودند که برائت از مشرکین لازم در حج همان برائت از خلفاست.
باز هم با توجه به عدم دید انسانی جهانشمول دانستن، هیچ برنامه اقتصادی برای رهایی از فقر جهانی و عدالت اقتصادی در این اندیشه ممکن نیست، جالب آنکه مفهوم قرآنی مستضعف که مخصوصاً در دهه نخست پس از انقلاب صبغهای تنها اقتصادی داشت، نزد انجمن تنها به کسانی اطلاق میشود که پیام حجت زمان به علت شرایط تاریخی _ جغرافیایی به آنها نرسیده است و بر عهده خداست که با آنان با مهر و عطوفت بیشتری برخورد کند و هیچبار مسؤولیتی ذمه مسلمانان در قبال آنان نیست. [۴۲]
باید گفت که گرایش حجتیه از درون ثروت بازار آهسته آهسته جوشیدند. اینکه «با ادای وظایف دینی و پرداخت وجوهات شرعیمان تکلیف را از دوشمان بر میداریم و تطهیر میشویم» با روش و منش اینها سازگار میشد هر جا دیانت عوامانه بخواهد خود را تطهیر کند، آرامش اخروی برای خودش تأمین کند و با خدا معامله کند زمینه برای رشد نگرشی شبیه انجمن حجتیه فراهم میشود. فقط کافی است بتواند آدمهایی را که این فکر و ذهنیت را منسجم میکنند، پیدا کند، طوری آرایشش کند که طرف احساس آرامش فکری کند، کافی است. [۴۳]
انجمن حجتیه از سال های قبل از انقلاب اسلامی با تأسی هیئات مذهبی، مدارس، کتابخانه ها، اماکن ورزشی و … تا حدود زیادی در ترویج دیدگاهش توفیق یافته است. هزینهی این فعالیتها از دو راه بازاریان و تجار مرتبط با انجمن حجتیه و هم چنین وجوهات شرعی به دست میآید. آنها توانستند از بعضی مراجع تقلید اجازه هزینه وجوهات شرعیه در برنامههای کلی خودشان را بگیرند که این به معنای تضمین پشتوانه مالی این حرکت بود. اجازه استفاده از وجوهات به این انسان متدین آرامش میدهد که دارد وجوهاتش را در راه خدا و برای رشد معارف اسلامی هزینه میکند. البته این عده در زمان شاه برایشان مهم نبود که مثلاً در محله سرچشمه در هفتهی گذشته ۴ نفر دستگیر یا مفقود شدهاند، لااقل برویم به زن و بچهشان برسیم، یا امروز مثلاً باید به مردم مظلوم فلسطین و مجاهدان حزب الله کمکی کرد.
یکی از نهادهای مهم فرهنگی انجمن حجتیه، مدارس معروف غیرانتفاعی به خصوص در شهر تهران است. در این مدارس با تربیت دانش آموزان ممتاز مذهبی با گرایش حجتیهای ضربهی مهمی به انقلاب وارد میشود. از یک طرف با اشغال تعداد زیادی از موقعیتهای دانشگاهی و به تبع آن موقعیتهای مهم اجتماعی در آینده با دانشجویان ملهم از دیدگاه حجتیهای، نحبگان جامعه را با خود هماهنگ میکنند و از نگاه خط امامی دور میکنند و از طرف دیگر مثل غالب مدارس انتفاعی چرخهی فاسد پول-تحصیلات-موقعیت اجتماعی را تقویت میکنند. تا برای همیشه وحدتی بین طبقه نخبگان و ثروتمندان در جمهوری اسلامی تثبیت شود.
در بیش از چهل دبیرستان ممتازی که در تهران با رویکرد فرهنگی حجتیهای اداره میشود به دانش آموز به عنوان یک پروژهی فرهنگی اجتماعی نگاه میشود. (به قول یکی از مؤسسین این مدارس کارخانه آدمسازی است!) ضمن دقت بسیاتر زیاد به وضعیت درسی دانش آموزان و نظم بینظیر در برنامه های علمی، در برنامههای تفریحی متنوع و جذاب هم (در اماکن تفریحی خارج از شهر متعلق به مجموعه) فروگذار نمیشود. در ضمن همهی این برنامه تشیع حجتیهای ترویج میشود، یعنی تشیعی که با مسائل روز بیگانه است و برای عدالت و حاکمیت اسلام تره هم خورد نمیکند و تبرایش فقط لعن خلفا و وهابیت است. راهپیمایی در شهادتها و تئاترهایی از تاریخ ائمه و جزواتی در رد اهل سنت. حدود بیست درصد دانش آموزان هم پس از فارغ التحصیل شدن به سمت جلسات مذهبی حجتیهای جذب میشوند که غالباً استاد مدرسش یک مهندس یا دکتر خوش لباس و خوش تیپ و حوزه نرفته است. بعد از چند سال خود از فعالان مذهبی حجتیه میشوند. اما متأسفانه در جبههی حزباللهیها تربیت افراد بیحساب است و هیچ مدرسه ممتاز و اهل فعالیت های فرهنگی را نمیتوان پیدا کرد که با رویکرد انقلابی و خط امامی اداره شود.
انجمن حجتیه پس از امام خمینی
پس از درگذشت امام خمینی، با روی کار آمدن جناح راست و کنار زده شدن جناح چپ، فشار تبلیغاتی روی انجمن بسیار کاهش یافت و کادرهای اولیه انجمن فعالیتشان بیشتر شد: امثال شیخ محمود حلبی، سیدحسن افتخار زاده، محمد صالحی آذری، سیدحسین سجادی، محمدحسین سجادی، محمدحسین عطار، غلامحسین حاج محمد تقی باقر، سیدرضا آل رسول، مهندس هوشمند، دخانچی، هاشمی، و دکتر محمدمهدی پورگل، … . هم چنین کادرهای جدیدی چون «نادر فضلی» و «سیدمحمد بنی هاشمی». هرچند که در این برهه دیگر تشکیلاتی رسمی به نام انجمن حجتیه وجود نداشت، اما کادرسازی ای که طی سالها شده بود و هم چنین انضباط تشکیلاتی که به اعضا آموخته شده بود، باعث شد گرایش حجتیهای در دین و سیاست دوباره رشد کند و با سیطره بر بسیاری از مساجد و هیئتها و کانونهای مذهبی، روحیهی انقلابی خط امامی را کنار بزند و چون گذشته نوعی بیتفاوتی به عدالت و اوضاع مسلمین ایران و جهان را بر بخش وسیعی از این نهادهای مهم حاکم کند. تربیت شدن طبقهی تکنوکرات در دولتهای هاشمی و خاتمی نیز فرصتی ویژه برای انجمن بود تا رؤیای نفوذ به جمهوری اسلامی را که در دههی شصت تعیر نشده بود، تحقق بخشد. حاکم شدن روحیهی فنسالاری در دولتهای سازندگی و اصلاحات و کمرنگ شدن شاخصهی تعهد انقلابی، برای حجتیهایها فرصتی طلایی بود. حجتیهایها که علاوه بر ظاهر مذهبیشان، به علت کنارهگیری از سیاست و برخی ویژگیهایی که در تشکیلاتشان آموختهاند، همواره در هیأت نخبگان اقتصادی، علمی و مدیریتی ظاهر میشوند، به سرعت در مدیریت کشور نفوذ کردند و به عنوان متخصصانی دیندار معرفی شدند. میتوان بسیاری از مسئولین باتجربه را (که بخشی از آنها در دولت نهم و دهم از کار برکنار شدند و برخی دیگر کماکان بر سرکارند) نام برد که تربیت شدگان مکتب حجتیه هستند. مسئولینی که گرایش حجتیهای در کردار و گفتارشان هویداست.
نفوذ انجمن حجتیه؛ زنگ خطر نئوحجتیه
با توجه به این که انجمن حجتیه اندیشه تأسیس حکومت ندارد و تنها اندیشه نفوذ در حکومتها را در سر میپروراند. (نمونه عظیم اولیاءالله در نزد آنها کسانی هستند که در دستگاه ظلمه نفوذ کردهاند. چنانکه بسیار از علیبنیقطین و عبدالله نجاشی و ابوالقاسمابن روح نام میبرند.) و هم چنین از طبقات برخوردار جامعه هستند، (پس منافع زیادی برای دفاع کردن دارند) خطر نفوذ آنها در جمهوری اسلامی و دگردیسی در آرمانها و اهداف آن جدی است.
این ادعا بیش از حد این مقاله است و پژوهشی سیاسی را میطلبد، اما بعید نیست که عدولی که از آرمانهای انقلاب اسلامی در زمان هاشمی و خاتمی شد را بتوان به این دست مدیران نسبت داد. حمایت از نهضتهای آزادی بخش جهان، توجه سیاستهای اقتصادی به محرومین به جای سرمایهداران، اتحاد بین مسلمین عالم و … همه آرمانهایی بودند که پس از گذشت چند سال از وفات امام به طرز چشمگیری از جهت گیریهای دولتها خارج شدند و از آنها جز شعاری باقی نماند؛ گرچه شعار برخی از این آرمانها هم دیگر تکرار نشد.
هم چنین رویکرد نهادهای حکومتی فرهنگ ساز ما (مثل صدا و سیما و سازمان تبلیغات اسلامی) نیز قابل تأمل است که آرمانهای جهانی امام خمینی و ارزشهای دفاع مقدس را به «خواهرم حجابت؛ برادرم نگاهت» تقلیل دادند (که البته بعدها آن نیز از یاد رفت) و از اسلام همان الگوی قدیمی فرد مؤمن نمازخوان بدون جهتگیریهای سیاسی را ترویج دادند.
در سالهای اخیر، گرایش حجتیهای با نفوذ به بسیاری از مرکز فرهنگی دولتی و غیر دولتی، پیکان دشمن شناسی غیر هوشمندانهی خود را به سمت وهابیت و بعد از آن بهاییت گرفته است. این گرایش، با بزرگنمایی خطر وهابیت سیاسی، عملاً خطر اسرائیل و آمریکا را در دید مخاطبینش کمرنگ کرده است و از طرف دیگر با بررسیهای کاریکاتوری و بعضا دروغ اندیشهی وهابیت، خطر اندیشههای الحادی لیبرال و انحطاط اخلاقی را در ذهن بسیاری به حاشیه رانده است. حجتیهایها با ساختن غول وهابیت، مارک «همسویی با وهابیت» را تبدیل به عنصری کردند که میشود با آن به راحتی یک گروه یا فرد را ناجوانمردانه ترور شخصیت کرد. در این سالها بارها، بیمزد و مواجب، از این انحراف در راستای اهداف استکبار استفاده شده است.
چند روز قبل از جنگ بیست و دو روزه غزه یکی از بزرگان مرتبط با انجمن طی سخنرانیای حماس را ناصبی خواند و حمایت از آن را تخطئه کرد. در جریان جنگ غزه علاوه بر حکایات عجیب از ناصبی بودن فلسطینیان که در افواه میگشت، حبرسازی یک سایت عربی عراقی به سرعت در وبلاگهای بیشمار حجتیهای منتشر شد و آن این بود که یکی از فرماندهان حماس گفته که بر اسرائیل پیروز خواهیم شد همان طور که یزید بر حسین پیروز شد! واین مصادف بود با دهه اول محرم. (همان ایام بود که مسئول دفتر حماس در تهران در سخنرانیای از حسینی بودن حرکت حماس و اهالی غزه گفته بود). در آن ایام بسیاری از هیئات حتی از دعا کردن برای مردم مظلوم غزه و مجاهدان فلسطینی هم اجتناب داشتند. در نتیجه بحش مهمی از پتانسل اصلی دفاع از نهضت اسلامی فلسطین یعنی قشر مذهبی نتوانستند عکس العمل مناسبی نشان دهند. امام خامنهای چند ماه بعد گلایه کرد و گفت:
«یک وقت دیدیم که ویروسى دارد تکثیر مثل میکند؛ دائم میروند پیش بعضى از بزرگان، بعضى از علماء، بعضى از محترمین، که آقا! شما دارید به کى کمک میکنید؛ اهل غزه ناصبیاند! ناصبى یعنى دشمن اهلبیت. یک عده هم باور کردند! دیدیم پیغام و پسغام که آقا، میگویند اینها ناصبیاند. گفتیم پناه بر خدا، لعنت خدا بر شیطان رجیمِ خبیث. در غزه مسجد الامام امیرالمؤمنین علیبن ابی طالب هست، مسجد الامام الحسین هست، چطور اینها ناصبیاند؟!» [۴۴]
شاید بتوان انفعال کنونی مجمع تقریب مذاهب اسلامی و مجمع جهانی اهل بیت و دیگر نهادهای حکومتی جهان اسلامی را ناشی از حاکم شدن این نوع دیدگاه دانست.
حجتیه در تاریخ فعالیتهای خود همواره از دشمن شناسی غیرهوشمندانه رنج برده است، گاهی بهائیت به جای رژیم شاه و آمریکا، گاهی مارکسیسم و التقاط (آن هم خیالی) به جای آمریکا و اسرائیل و صدام بعثی و اکنون وهابیت به جای آمریکا و اسرائیل. حجتیه با این نگاه خود همواره بین صفوف مستضعفین، درگیریها و اشتغالات کم فایده به وجود آورده است و از این رهگذر خدمتهای بزرگی به دشمن اصلی کرده است.
حجتیهای، به عنوان یک دشنام سیاسی
امروز جناح اصلاحطلب از همان دشنام قدیمی خود علیه دولت و برخی علما استفاده میکند: «همسویی با انجمن حجتیه». جدای از این که این نسبتهای سیاسی به وضوح خاستگاه جناحی دارند و گذشته از عملکرد و اظهارنظرهای مشکوک برخی اطرافیان احمدینژاد چون مشایی، باید گفت که ویژگی اصلی انجمن حجتیه در بعد سیاسی که بیتفاوتی به رنجهای مسلمین ایران و جهان (در بعد کلان سیاسی) است که در این سالها تا حدی کنار زده شده است.
ادبیات حمایت از مستضعفین جهان و تقابل با سرمایهداران برای عدالت (حتی اگر فقط در حوزهی شعار باشد) با گفتمان حجتیهای به هیچ وجه سازگار نیست. گرچه دربارهی بسیاری دیگر از مسائل در این دولت جای سؤالات جدی وجود دارد.
پایان
[۳۷] مثلا مصاحبه حجه الاسلام موسوی خوئینی ها با کیهان، ۱۰/۱/۶۷؛ هم چنین بیانیه های مجمع روحانیون مبارز (اوایل انشعاب) در آن سال ها که مجموعه اش چاپ شده است.
[۳۸] صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۸۶ (پیام منشور برادری)؛ خاطرات آیت الله مهدوی کنی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات ۳۳۱ تا ۳۳۴ (دیدار با امام برای رفع شبهه ی نسبت اسلام آمریکایی دادن امام به امثال ایشان)
[۳۹] از جمله آیت الله خزعلی، آیت الله مصباح یزدی، مرحوم آیت الله آذری قمی، شهید آیت الله قدوسی و …. لازم به ذکر است که اندیشه ی برخی از این بزرگان از همان ابتدا در مبانی با تفکر حجتیه ای مغایرت داشته است.
[۴۰] مصاحبه عباس سلیمی نمین با روزنامه کیهان به تاریخ ۶/۲/۱۳۸۲٫
[۴۱] «محرمانه جنگ»، گفت و گو با هادی غفاری، ضمیمه روزنامه اعتماد، شماره ۲۰۶۵، چهارشنبه ۸/۷/۸۸٫
[۴۲] انجمن حجتیه چونان یک فرقه گنوسی، حسن مانی، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی. کد مطلب: ۴۸۷۹٫
[۴۳] کاش حجتیه یک جریان فکری بود، مصاحبه با سید عباس نبوی، نشریه سوره، اسل ۱۳۸۴، ش۴٫
[۴۴] http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=6772
تریبون
.