قانون بازگشت
مردی از یکی از دره های پیرینه فرانسه می گذشت که به چوپان پیری برخورد ؛ غذایش را با
او تقسیم کرد و مدت درازی درباره زندگی صحبت کردند تا اینکه صحبت به وجود خدا رسید !
مرد گفت : اگر به خدا اعتقاد داشته باشم باید قبول کنم که آزاد نیستم و مسؤول هیچ کدام
از اعمالم نمی باشم زیرا مردم می گویند : که او قادر مطلق است و گذشته و حال و آینده
را می شناسد ! چوپان شروع به آواز خواندن کرد و پژواک پروازش دره را آکند بعد از چند لحظه
ناگهان آوازش را قطع کرد و شروع کرد به ناسزا گفتن به همه چیز و همه کس !
صدای فریاد های چوپان در کوه ها پیچید و به سوی آن دو بازگشت سپس چوپان گفت :
زندگی همین درّه است آن کوه ها نیز آگاهی پروردگارند و آوای انسان ، سرنوشت او
آزادیم آواز بخوانیم و ناسزا بگوییم اما هرکاری که می کنیم به درگاه او می رسد و به
همان شکل به سوی ما باز می گردد
و این دقیقاً مصداق همون آیه ای هس که خدا توی سوره زلزله میگه ای بندگان من اگه
ذره ای خوبی کنین به خودتون خوبی کردین و اگه ذره ای بدی کنین به خودتون بدی کردین
اما این کلمه ذره که میگه مهمه ! حتماً تا حالا شاهد گرد و غبار بودین و دیدین که در هنگام
گرد و غبار یه سری ذره های کوچک در هوا معلق هستن یعنی اگه اندازه همین ذره ها خوبی
یا بدی کردی خدا جوابتو میده ! آیه ای که توی زندگی من واقعاً بهش رسیدم به عنوان مثال
چند وقت پیش توی یکی از اردو ها یکی از بچه ها شیطنت کرد و پلاکی از ما رو به زور دید
خب منم دلم خیلی شکست و از سوی دیگر خوشحال شدم چون خدا یه جورایی جوابشو داد