جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۹ ب.ظ
" شعر زیبای حمید مصدق و جواب فروغ فرخ زاد حمید مصدق خرداد 1343:
|
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سالیانیست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم ومن اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه ی کوچک ما سیب نداشت...
جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق : من به تو خندیدم چون که من می دانستم تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی پدرم از پی تو تند دوید و نمی دانستی صاحب باغچه ی همسایه پدر پیر من است من به تو خندیدم تا که با خنده خود پاسخ عشق تو را، خالصانه بدهم بغض چشمان تو لیک، لرزه انداخت به دستان من و سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک دل من گفت : برو چون نمی خواست به خاطر سپرد گریه تلخ تو را... و من از پیش تو رفتم و هنوز سالیانیست که در ذهن من آرام آرام حیرت و بغض تو تکرار کنان می دهد آزارم ومن اندیشه کنان غرق در این پندارم که چه می شد که اگر باغچه ی خانه ما سیب نداشت...
|
۰
۰
۹۴/۰۶/۲۷
مجید