سید آزادگان(۱۷)
بسم الله الرحمن الرحیم
در یکی از روزهای سال ۶۶ که گفته شد قرار است بین پیرمردها و جوان ترین افراد اردوگاه مسابقه فوتبال برگزار شود اعضای تیم فوتبال جوانان را من و چند نفر دیگر که از بقیه جوان تر بودیم تشکیل دادیم در تیم مقابل نیز پیرترین افراد اردوگاه بودند اعضایتیم ما همه زیر ۲۳ سال بودند و تیم پیرمردها همه بالای ۵۵ سال سن داشتم این بازی به پیشنهاد حاج آقا ابوترابی برگزار می شد یک هفته قبل از بازی در اردوگاه اعلام شده بود در فلان روز این بازی انجام میشود در روز موعود بازی ما را به جای بازی تیم های دسته یک که معمولاًعصر ها در محوطه اردوگاه انجام می شد و تماشاچیان زیادی دور زمین آن را نگاه کردند تنظیم کردند و مسابقه راس ساعت با سوت داور آغاز شد
در این بازی که بیشتر از بازی های دسته یک تماشاچی داشت من در زمین پست دفاع راست را برعهده داشتم دقایقی از بازی نگذشته بود که ما گل اول را زدیم و تماشاچی ها ما را تشویق کردند پیرمرد ها با هم صحبت کردند که بیشتر به هم پاس بدهند تا گل مساوی را بزنند اما دو دقیقه بعد ما که گل دوم را هم زدیم و نیمه اول که ۱۵ دقیقه بود تمام شد در نیمه دوم پیرمردها با یک تعویض ترکیب خود را عوض کردند و فرد تعویضی در دروازه ایستاد که دیگر گل نخورند نیمه دوم دو گل دیگر هم با آنها زدیم و بازی چهار هیچ به نفع ما تمام شد در پایان بازی اعلام شد تماشاچیها همه بایستند چون حاج آقا ابوترابی میخواهد به بهترین بازیکن جایزه بدهد همه ایستادند و ما در وسط زمین فوتبال به صف شدیم ناگهان حاج آقا با یک دسته گل حلقه ای از بین تماشاچی ها وارد شد و از بین تیم پیرمردها آقای محرابی را که از همه پیر تر و اهل لرستان بیرون آورد دسته گل را به گردن او انداخت و همه تماشاچی ها هم را تشویق کردند من با دیدن آن حلقه گل تعجب کردم چون درست کردن آن در اردوگاه اصلاً امکان نداشت لذا بعد از بازی سراغ آقای محرابی رفتم خوب که به دسته گل دقت کردم دیدم یک متر سیم خاردار را به صورت حلقه درست کردهاند و تعداد زیادی برگ بوته گوجه و فلفل و گل های هرزه را که در باغچه می رویند با نخ به سیم بسته اند این حلقه گل از دور زیبا به نظر می رسید و ماهرانه درست شده بود حاج آقا به پیرمردهای اردوگاه نیز اینگونه روحیه میداد تا سختی های اسارت و درد فراق همسر و فرزندان آنان را کمتر افسرده نماید
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور