سید آزادگان (۱۴)
بسم الله الرحمن الرحیم
چند روز که از بستری شدن حاج آقا ابوترابی در بهداری اردوگاه گذشت و کمی سلامت خود را به دست آورد عراقیها او را به اتاق ۱۶ منتقل کردند انجا کاملاً تحت نظر بود و به همین دلیل سعی میکرد به اتاقهای دیگر نرود تا برای کسی دردسر درست نشود اما اسرای بسیاری به اتاق او رفت و آمد میکردند آنقدر که گاهی مجال نمی یافت استراحتی کند وقتی برخی به این مطلب اعتراض میکردند و میگفتند شما فرصت استراحت ندارید میگفت من چطور به استراحت بپردازم وقتی اسیری با بودن در کنار من خوشحال می شود و لحظاتی از غم های او کاسته می گردد ایشان تلاش می کرد اختلافات اردوگاه ها را از بین ببرد و دوستی و یاری و همکاری را جایگزین آن کند تمام هم و غم خود را این می دانست که فشار چه از جانب عراقیها و چه از جانب دیگر اسرای ایرانی و افراد اردوگاه کم شود حاج آقا می گفت اگر انسانی از ما رنجیده می شود و به طرف عراقی ها میرود باید به گونهای با او صحبت کنیم تا آغوش ما را معمولا این خود بداند و به جای روی نمودن سوی دشمن به سوی ما بازگردد