سخن خداوند با تو!

سخن خداوند با تو!

 سوگند به روز، وقتی نور می گیرد و به شب، وقتی آرام  می گیرد که من نه تو را رها  کرد ه‌ام و نه با تو دشمنی وزیده ام. افسوس که هر که را به سوی تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راه راستی و درستی (حقیقت) پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی، هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو  قدرتی نداشته ام و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری.

 

و این در حالی  بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری. پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرو رفتند و تمام وجودت لرزید، چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی. تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد، پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی، که من مهربانترینم در بازگشتن.

 وقتی در تاریکی ها  مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می‌مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی. این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و  رویت را آن طرفی کردی و هر وقت سختی به تو رسید از من ناامید شده‌ای. آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت را؟ غیر از من خدایی، برایت خدایی کرده است؟ پس کجا می روی؟

پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ مرا  به یاد می آوری؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرها را پاره پاره  به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط  لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود.

من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد، و در شب روحت را  در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی بر می انگیزانم، تا مرگت که به سویم باز گردی به این کار ادامه می دهم. من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می‌دهم. برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم. تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم.