زهد در کلام معصومین(علیهمالسلام)
زهد در کلام معصومین(علیهمالسلام)
امیرمؤمنان علی (علیهالسلام)، زهد را بین دو آموزه قرآنی دانسته است: «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ»[1] امین الاسلام طبرسی میفرماید: این آیه به چهار چیز [از آثار زهد] اشاره دارد: اول، خوش رفتاری است؛ زیرا کسی که هستی و نیستی دنیا نزد او یکسان است، حسد نمیورزد، دشمنی نمیکند و بخل نمیورزد؛ چون اینها از نشانههای بدرفتاری و از نتایج دوستی دنیا است.
دوم، کوچک شمردن دنیا و اهل آن است، به شرط آن که به وجود چیزی خوشحال نگردد و به از میان رفتن آن غمگین نشود. سوم، بزرگ شمردن آخرت است به خاطر ثواب دایمی و پیراسته از آلودگی که به او میرسد و چهارم، افتخار و مباهات به خدای تعالی است نه به سببهای دنیایی.[2]
دل بسته نبودن به دنیا آثار گوناگون دیگری دارد که در روایات معصومان(علیهمالسلام) بدانها اشاره شده است، این آثار عبارتند از:
1ـ دل نبستن به غیر خدا
در روایتهایی آمده است که زهد، ترک کردن هر چیزی است که انسان را از یاد خدای تعالی باز دارد. امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «الزهد مفتاح باب الآخرة و البراءة من النار و هو ترکک کل شیء یشتغلک عن الله؛ زهد کلید در آخرت و آزادی از آتش است. هم چنین ترک کردن هر چیزی است که تو را از خدای تعالی باز میدارد».[3]
2ـ آرامش قلب
با توجه به تعریف زهد، زاهد کسی است که از بهرههای دنیایی، خوشحال نشده و از آن چه که در دنیا از دست او میرود، غمگین نگردد. امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میفرماید: «مردم سه دستهاند: زاهد و صابر و راغب. زاهد همه غمها و شادیهای دنیا را از دل بیرون کرده است؛ نه به چیزی که از دنیا به او برسد، شاد میشود و نه از چیزی که از دست او بیرون برود، دل غمین میگردد. پس او همیشه در راحتی است»[4].
هم چنین آن حضرت میفرماید: «الراحة فی الزهد، الزهد فی الدنیا الراحة العظمی؛ آسایش در زهد است. زهد در دنیا [وسیله] آسایش و راحتی بزرگی است».[5]
امام صادق(علیهالسلام) در مورد دارنده صفت زهد میفرماید: «برای از دست رفتن دنیا، افسوس و در ترک کردن آن شگفتی نیست و انتظار گشایشی از آن و انتظار ستایشی بر آن وجود ندارد و جایگزینی برای آن نیست بلکه از میان رفتن آن را راحتی و وجودش را رنج و آفت میبینی و همیشه تو از رنج فرار کردهای و به راحتی و آسایش چنگ میزنی».[6]
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز درباره آرامش روح و جسم زاهد میفرماید: «الزهد فی الدنیا یریح القلب و البدن؛ بیرغبتی به دنیا، قلب و بدن را آسوده میدارد».[7]
همچنین امام هادی(علیهالسلام) میفرماید: خداوند به بعضی انبیا چنین وحی فرمود: «اما زهدک فی الدنیا فتعجلک الراحة و... ؛ چون در دنیا پارسایی بورزی، آسایش به سوی تو میشتابد».[8]
به سبب ارامشی که از زهد در انسان پدیدار میگردد، تحمل سختیها برایش آسان میشود. از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل است که فرمود: «کسی که به بهشت دل بندد، برای انجام کارهای نیک میشتابد و کسی که از آتش بترسد، خواهشها را رها میکند و کسی که منتظر مرگ است از لذتهای [دنیا] روی میگرداند و کسی که به دنیا بیمیل است، سختیها بر او آسان میگردد».[9]
علامه مجلسی(ره) در این باره میفرماید: «ثمره زهد، آسان شدن سختیها است؛ زیرا بیشتر سختیها به واسطه محبت به امور دنیایی به انسان میرسد. بدین روی چنان چه از دنیا دل برکند و بدان بیرغبت گردد، مصیبتهای دنیایی برایش آسان میگردد». [10]
3ـ پرهیز از حرام
دوری از حرام الهی از آثار مهم زهد است؛ زیرا وقتی آدمی به حلال الهی بیرغبت گردید، به طریقه اولی، به حرامهای الهی نیز بیمیل خواهد بود. امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: از امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) پرسیدند: بیرغبتی به دنیا چیست؟ فرمود: «از حرامش چشم پوشیدن».[11]
همچنین آن حضرت میفرماید: «لا زهد کالکف عن الحرام،[12] ازهد الناس من ترک الحرام[13]؛ هیچ پارسایی مانند خودداری از حرام نیست. بیرغبتترین مردم به دنیا کسی است که از حرام دوری کند».
4ـ کوتاه شدن آرزوها
آرزو، یعنی خواهش ماندن در دنیا، چنانکه آوردهاند وقتی اسامه، کنیزکی را به صد دینار برای یک ماه خرید خبر آن به رسول الله(صلی الله علیه و آله) رسید، حضرت او را طویل الامل[14] خواند؛ زیرا میخواهد تا یک ماه دیگر زنده باشد و آنگاه وامش را بپردازد. زهد دقیقا نقطه مقابل چنین میلی است. انسان زاهد به دنیا میلی ندارد. از این رو، آرزو که میل به ماندن در دنیاست، در او نیست یا کم است.
بنابراین، امام علی(علیهالسلام) میفرماید:« اِی مردم! زهد، کوتاهی آرزو، سپاسگزاری به هنگام برخورداری و پرهیز از حرام است. اگر این [سه] را از دست دادید، حرام بر صبر شما پیروز نگردد و هنگام برخورداری، سپاسگزاری را فراموش نکنید؛ زیرا خدا با [فرستادن] راهنمایانش و کتابهای روشن با دلیلهای آشکار، برای شما جایی برای بهانه ننهاده است»[15]
5ـ شکرگزاری
گفتیم که امام علی(علیهالسلام)، شکر نعمتهای الهی را از آثارزهد برشمرده است. شکر اعتراف به ا ین است که نعمتها از آن خداست و او به آدمیان بخشیده است. این دقیقا نتیجه زهد است. سرّ دل بسته نبودن زاهد به دنیا این است که آن را از آن خود نمیداند و باور دارد که دیر یا زود، آن چه در دست اوست، از او گرفته میشود. بدیهی است که چنین باوری در آدمی، او را به اعتراف به این امر و قدردانی از آن کس که آن را به او ارزانی کرده است، وامیدارد.[16]
بیتردید، سپاسگزاری، صرف اعتراف و قدردانی شفاهی نیست، بلکه به جان خریدن دستور و ترک نهی الهی را نیز لازم دارد. به همین جهت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میفرماید: «شکر کل نعمة الورع عما حرم الله؛ شکر تمام نعمتهای الهی دوری از حرام الهی است».[17]
همچنین امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «شکر النعمة اجتناب المحارم؛ شکر نعمت، دوری از حرامهای الهی است».[18]
این سخن از آن روست که اگر دارنده نعمت در زبان سپاسگزاری کند، ولی در عمل به دستورها و نهیهای او ترتیب اثر ندهد، در واقع از او سپاسگزاری نکرده، بلکه او را به مسخره گرفته است.
6ـ نزدیکی به خدا
زهد و بیمیلی به دنیا از راههای نزدیکی به خدا و محبوب شدن نزد اوست. از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است که خداوند به حضرت موسی(علیهالسلام) وحی کرد: بنده با سه ویژگی نیکو به من نزدیک میشود. موسی(علیهالسلام) عرض کرد: آنها چیست؟ خداوند فرمود: «الزهد فی الدنیا و الورع من محارمی و البکاء من خشیتی؛ پارسایی در دنیا، پروا از حرامهایم و گریه از ترسم».[19]
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز فرمود: «ان اردت ان یحبک الله فازهد فی الدنیا؛ اگر میخواهی خداوند تو را دوست بدارد، به دنیا بیرغبت باش».[20]
علت این که زهد نزد خدای تعالی نزدیک و محبوبیت ایجاد میکند، ا ین است که دل آدمی به هر حال تولی و تبری و دوستی و دشمنی خالی نمیماند. بیتردید، وقتی از دوستی دنیا و رغبت به دنیا تهی شد، دوستی الهی جای آن را فرا خواهد گرفت. البته هیچ دوستی یک سویه نیست، در نتیجه خداوند نیز چنین انسانی را دوست خواهد داشت.
7ـ تقویت دین داری
از امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) روایت شده است که فرمود: «ان من اعون الاخلاق علی الدین الزهد فی الدنیا؛ زهد به دنیا بهترین خُلقی است که انسان را در راه دین یاری میکند». [21]
علامه محمد باقر مجلسی(ره) در توضیح حدیث بالا میگوید: این مطلب به این دلیل است که مشغول شدن به دنیا و صرف فکر در به دست آوردن و گردآوری آن و کنار زدن موانعش، مانع بزرگی برای خالی شدن قلب برای امور دینی و تفکر در آن است، بلکه دوستی دنیا با دوستی خدای تعالی، اطاعتش و خواستن آخرت، جمع نمیگردد. همچنان که روایت شده دنیا و آخرت مثل دو زن [برای یک مرد] است، متمایل به یکی از آن دو، به دیگری ضرر میرساند.[22]
8ـ آراستگی
زهد در روایتهای بسیارِی، به عنوان زینت و آراستگی معرفی شده است. زینت آن است که چیزی را زیبا میسازد. امام باقر(علیهالسلام) میفرماید: هنگامی که حضرت موسی(علیهالسلام) برای مناجات با خدای تعالی به کوه طور رفته بود، از سوی خداوند خطاب رسید: «ابلغ قومک انه... و ما تزین لی المتزینون بمثل الزهد فی الدنیا عما بهم الغنی عنه؛ به مردم خبر ده... که خواهندگان آراستگی با هیچ چیز مانند بیمیلی به دنیا ـ در مواردی که از آنها بینیازند ـ خود را برای من نمیآرایند».[23]
روشن است که مراد از زینت در این جا آراستگی باطنی است نه ظاهری. زهد، آدمی را دوست داشتنی میکند. به همین جهت امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «علیک بالزهد فانه زین الدین؛ زهد را پیشه خود ساز که آن زینت دین است».[24]
از این روایت برمیآید که از تأثیرگذارترین راههای گسترش دین آن است که دینداران زهد بورزند.
9ـ حکمت
دوستی دنیا ریشه تمام فسادها است. از این رو، وقتی قلب انسان از محبت دنیا خالی و به آن بیرغبت شد، آماده دریافت تمامی حقایق معنوی میگردد که مهمترین آن، حقایق حکمت است.
دو معنای برای حکمت آوردهاند: نخست این که گفتهاند شناختی است که آدمی را از انجام دادن کار زشت باز میدارد. حکمت از «حکمة اللجام» گرفته شده است و آن دهانهبندی است که حیوان را از فرار باز میدارد. دوم، فهم معانی است و بدان حکمت گفتهاند؛ چون مانعی از جهل است.[25] خداوند در قرآن فرموده است: « وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا ؛ و به هرکس حکمت داده شود، به یقین خیر فراوان داده شده است».[26]
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «هر که به دنیا زاهد و بیرغبت باشد، خدا حکمت را در قلبش ثابت کند و زبانش را به آن گویا سازد و او را به عیبهای دنیا و درد و دوایش بینا گرداند و او را از دنیا سالم برد و به بهشت آورد»[27].
از پیامبر بزرگوار اسلام(صلی الله علیه و آله) نیز نقل شده است که: «اذ رأیتم الرجل قد اعطی فی الدنیا فاقتربوا منه فانه یلقی الحکمة؛ هرگاه کسی را دیدید که بیمیلی به دنیا به او ارزانی شده است، به او نزدیک شوید؛ زیرا به او حکمت القا میگردد».[28]
سر این که دل نبستن به دنیا سبب پیدایش حکمت در دل آدمی میشود، این است که هر که به دنیا دل میبندد، عاشق آن میشود و عاشق هیچ گاه عیب معشوق خود را نمیبیند. پس بیرغبتی به دنیا؛ یعنی دشمنی با آن. اثر این دشمنی، آگاهی از زشتیهای آن است.[29] امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میفرماید: «ازهد فی الدنیا یبصرک الله عوراتها، و لاتغفل فلست بمعقول عنک؛ به دنیا دل نبند تا خدا تو را به زشتیهای آن بینا سازد و بیخبر مباش که از تو غافل نیستند».[30]
آن حضرت در وصف دنیا فرموده است: «و من ابصر بها بصرته، و من ابصر الیها اعمته؛ و کسی که با [با قصد عبرت] به دنیا نگریست، دنیا او را بینا گرداند و کسی که [با قصد لذت] بدان نگاه کرد، دنیا او را کور گرداند».[31]
چنین بصیرتی نیاز به آموختن از آموزگار ندارد. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «من اراد ان یؤتیه الله علما بغیر تعلم و هدی بغیر هدایة فلیزهد فی الدنیا؛ کسی که میخواهد خداوند به او بدون آموختن، علم و بدون راهنما، هدایت عطا فرماید، باید به دنیا بیرغبت باشد».[32]
همچنین امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «کسب العلم الزهد فی الدنیا؛ به دست آوردن علم [به وسیله] بیرغبتی به دنیا است».[33]
10ـ محبوب شدن میان مردم
طمع نداشتن به دارایی مردم سبب محبوب شدن در میان آنان میگردد. شخصی به رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: به من چیزی بیاموز تا با انجام دادن آن از طرف آسمان، خدای عزوجل و از طرف زمین، مردم مرا دوست داشته باشند. آن حضرت فرمود: «ارغب فیما عندالله عزوجل یحبک الله و ازهد فیما عندالناس یحبک الناس؛ به آن چه نزد خداست، دل ببند تا خدا تو را دوست بدارد و از آن چه نزد مردم است، دل برکن تا مردم تو را دوست بدارند».[34]
11ـ رهایی از بدبختی
یکی از ویژگیهای مهم دنیا که در روایتهای امامان معصوم(علیهمالسلام) نیز بدان اشاره شده، بدبختی و بدفرجامی است. هر کس دوست دار دنیا شود، دچار فتنهها و آفات آن میگردد. بنابراین، چنانچه انسان به آن بیرغبت گردد، از بدبختیها و بدفرجامیهای آن رهایی مییابد.
امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «زهدک فی الدنیا ینجیک و رغبتک فیها تزدیک. انکم ان کنتم زهدتمن خلصتم من شقاء الدنیا و فزتم بدار البقاء؛ زهد ورزیدن در دنیا، تو را نجات میدهد و دل باختن به دنیا، تو را به سر در میافکند. اگر زهد را پیشه خود سازید، از چنگال بدبختیهای دنیایی، رها و در آخرت، سرفراز خواهید بود».[35]
امام علی بن موسیالرضا(علیهالسلام) بیرغبتی به دنیا را وسیله نجات از شر و فساد آن میداند. آن حضرت در پاسخ به مأمون که فضل، علم، زهد، ورع و عبادت او را دلیل برحق بودن ایشان برای خلافت بر میشمرد، فرمود: «به بندگی خدای عزوجل افتخار میکنم و با دل نبستن به دنیا از شر دنیا امید نجات دارم و با پروا از حرام الهی، رسیدن به نعمتهای [آخرتی] را امیدوارم و با فروتنی در دنیا به بلند مرتبگی نزد خداوند امیدوارم».[36]
امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «الا و ان الدنیا لا یسلم منها الا بالزهد فیها و لا ینجی منها بشیء کان لها؛ آگاه باشید که جز با پارسایی از [گزند] دنیا نتوان در امان ماند و با هیچ چیز که برای آن باشد، [از آتش] نتوان نجات یافت».[37]
12ـ بخشندگی
بخل نتیجه دل بستگی به دنیا است. بنابراین، کسی که به دنیا دل نبندد، سخاوت و بخشندگی را پیشه خود سازد. امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میفرماید: «رأس السخاء الزهد فی الدنیا؛ اساس سخاوتمندی، بیرغبتی به دنیا است».[38]
13ـ زندگی ساده
روی آوردن به زندگی ساده و بدون تجمل یکی دیگر از آثار زهد است. امام علی(علیه السلام) در مورد فضیلت زاهدان میفرماید: «خوشا به حال پارسایان در دنیا که به آخرت دل بستهاند. ایشان گروهی هستند که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آب را شربت گوارا قرار دادهاند و قرآن را پیراهن و دعا را جامه رو گردانیدهاند. پس به روش مسیح، دنیا را از خود جدا کردند».[39]
14ـ ترجیح دادن آخرت بر دنیا
راهد با شناختی که از دنیای فانی و ماهیت آن دارد میداند که زندگی واقعی انسان در آخرت است. از این رو، به جهان بیارزش دنیا، دل نمیبندد و آخرت را بر آن ترجیح میدهد. در اثر این ترجیح، ارزشهایی که برای زاهد مطرح میشود، ارزشهای الهی و معنوی و اخلاقی است؛ ارزشهایی که از فطرت او سرچشمه گرفته است. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «الزاهد الذی یختار الآخرة علی الدنیا، وعافیة الآجل علی محنة العاجل؛ زاهد کسی است که آخرت را بر دنیا اختیار کند. زاهد، سلامتی آخرت را بر رنج دنیا ترجیح میدهد».[40]
امام علی(علیهالسلام) در وصف زاهدان میفرماید اینان با این که در دنیایند، ولی اهل دنیا نیستند: «کانوا قوما من اهل الدنیا و لیسوا من اهلها، فکانوا فیها کمن لیس منها؛ پارسایان گروهی از اهل دنیایند که اهل آن نیستند. پس در دنیا هستند، مانند کسی که اهل آن نیست».[41]
علت این که زاهدان اهل آخرتند نه اهل دنیا، این است که سلامتی و عافیت واقعی را در آخرت میجویند و میدانند که سراسر دنیا رنج و سختی است.
15ـ اختیار عزت بر ذلت
علت عزیز بودن زاهد آن است که به امور مادی و دنیایی و مقامهای آن دلبستگی ندارد، از تمام آنها دل برکنده[42] و خود را از قید و بند آنها رهانیده است. در نتیجه، خوار و ذلیل نیست و زیر سیطره اشیای بیارزش دنیایی قرار نمیگیرد. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در تعریف انسان ذلیل میفرماید:«کل عزیز داخل تحت القدرة فذلیل؛ هر عزیزی که در زیر قدرت باشد، ذلیل است».[43]
16ـ بیزاری از زندگی دنیا
زاهد، مرگ را پیش چشمانش میبیند. در تفسیر زهد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) پرسیدند، فرمود: «مرگ پیش چشمان اوست».[44] پس زندگی در دنیا را خوش ندارد. همین معنا از امام رضا(علیهالسلام) روایت شده است که درباره صفت زاهد فرمود: «متبرم بحیاته؛ [زاهد] از زندگی در دنیا بیزار است».[45]
امام علی(علیهالسلام) پارسایان را دل دل، گریان و غمگین معرفی میکند، اگرچه در ظاهر شاد باشند. آن بزرگوار فرمود: «ان الزاهدین فی الدنیا تبکی قلوبهم و ان ضحکوا و یشتد حزنهم و ان فرحوا؛ قلب زاهدان در دنیا گریان است، اگر چه بخندند و غمهایشان زیاد است، اگرچه شاد باشند».[46]
17ـ ترجیح گرسنگی بر سیری
گفتیم که زاهد دارای مصرف کم و بازدهی زیاد است؛ چون میداند شکمپرستی سبب سقوط انسان است. پس میکوشد تنها برای تأمین غذای مورد نیاز بدنش گام بردارد. مصرف کم و گرسنگی یکی از عوامل بازدارنده شرارت نفس انسانی است؛ زیرا عادت کردن به بیش از اندازه نیاز، باعث کمی تحمل در مواقع کمبود و موجب دوری از ارزشهای انسانی است. امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «نعم العون علی اشر النفس و کسر عادتها التجوع؛ گرسنگی علیه شر نفس و شکستن عادتها، یاور بسیار خوبی است».[47]
امام صادق(علیهالسلام) نیز گرسنگی را از ویژگیهی زاهدان میداند: «والجوع علی الشبع...؛ زاهد، گرسنگی را بر سیری ترجیح میدهد».[48]
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) درباره ویژگی زاهدان از جبرئیل نقل میکند که: «... و یتحرج من کثرة الاکل کما یتحرج من المیتة التی قد اشتد نتنها؛ زاهد از پرخوری میپرهیزد، همچنان که از مردار بدبو، دوری میکند».[49]
18ـ فراموش نکردن مرگ
دوستی و دلبستگی به دنیا نشانه غفلت انسان از مرگ است؛ زیرا کسی که در پی دنیا است، از این که مرگ نیز در پی اوست و در آینده تمام آمال و آرزوهایش برآب خواهد شد، غافل است. امام صادق(علیهالسلام) یکی از ویژگیهای زاهدان را ترجیح ذکر بر غفلت میخواند و از کسی که مرگ را فراموش کرده است، اظهار شگفتی میکند:
«[زاهد] ذکر را بر فراموشی ترجیح میدهد. از شش چیز در شگفتم... و اما چیزی که مرا به خنده میآورد، خواهنده دنیا است؛ در حالی که مرگ در پی اوست و غافلی که از او غفلت نشده است». [50]
زاهد به خاطر غلفت نکردن و توجه به زندگی واقعی و کاملتر انسان پس از مرگ، هر چند در این دنیا زندگی میکند و مانند بقیه همنوعانش از نعمتهای دنیایی استفاده میکند. ولی خود را وابسته به آخرت میداند. از این رو، در هر لحظه زندگی به آخرت توجه دارد. امام صادق(علیهالسلام) در وصف زاهد میفرماید: «و یکون نفسه فی الدنیا و قلبه فی الآخرة؛ خودش در نیا ولی قلبش در آخرت است».[51]
همچنین پیامبر بزرگوار اسلام(صلی الله علیه و آله) درباره فراموش نکردن قبر، چشمپوشی از آرایشهای دنیایی و ترجیح آخرت بر دنیا، میفرماید: «زاهدترین مردم کسی است که قبر و بلا را فراموش نکند و از بهترین زینت دینا چشم بپوشد و نعمت باقی را بر نعمت فانی ترجیح دهد و فردا را از عمر خویش حساب نکند و خود را در ردیف مردگان شمارد».[52]
19ـ دوستی با دوست خالق
محبت به خداوند یکی از ویژگیهای زاهد است که در اثر دوستی و انس با خدای تعالی صورت میگیرد. در نتیجه، آن چه را که او دوست دارد، زاهد نیز دوست میدارد و آنچه را او دشمن دارد، زاهد نیز دشمن میدارد. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) از قول جبرئیل نقل میفرماید: «الزاهد یحب من یحب خالقه؛ زاهد دوست دارد کسی را که خالقش را دوست میدارد»[53]
زاهد تنها با کسانی نشست و برخاست دارد که آنها نیز مانند خودش از دنیا بیزارند. امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) در توصیف زاهدان میفرماید: «تقلب ابدانهم بین ظهرانی اهل الآخرة؛ بدنهایشان در بین اهل آخرت در گردش است [سر و کارشان با آنهاست].»[54]
امام سجاد(علیهالسلام) میفرماید: «ان علامة الزاهدین فی الدنیا راغبین فی الآخرة تزکهم کل خلیط و خلیل و رفضهم کل صاحب لا یرید ما یریدون؛ نشان زاهدان در دنیا و شیفتگان آخرت، دست کشیدن از هر همدم و دوست و وانهادن هر همنشینی است که مراد آنها را نخواهد».[55]
20ـ دشمنی با دشمن خالق
هر آدمی، دشمن محبوب خود را دشمن میدارد. زاهد نیز از این امر مستثنا نیست. محبوب زاهد، خالق اوست و او دشمن خالقش را دشمن میدارد. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در این زمینه از قول جبرئیل(علیهالسلام) چنین میفرماید: «... و یبغض من یبغض خالقه؛ و دشمن میدارد کسی را که با خالقش دشمن است».[56]
به علت این که نفس انسانی به بدی و دوری از خدا امر میکند، از دشمنان خدا شمرده میشود. از این رو، اگرچه زاهد به خاطر کارهایش در میان مردم به خوبی شهرت یافته است و مورد غبطه واقع میشود، باز دشمن نفس شیطانی خویش است.
امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میفرماید: «... و یکثر مقتهم انفسهم و ان اغتبطوا بما رزقوا؛ خشم آنها بر نفسهایشان بسیار است، هر چند به سبب آنچه به آنها داده شده است، مورد غبطهاند».
21ـ رحم کردن به مسلمانان
زهد از چندین جهت، رحم و دلسوزی وی را نسبت به مردم به همراه دارد: یکی اینکه چون زاهد به اندازه نیاز پس انداز نمیکند، حالت بیشتر مردم که چنین وضعیتی دارند، بهتر برای او قابل درک است. چون خود سختی میکشد، سختی زندگی دیگران را کاملا احساس میکند. از این رو، بهتر میتواند با دیگران هم دردی کند. دوم، چون دل بسته دنیا نیست، به راحتی میتواند اگر بهرهای از دنیا داشته باشد، آن را به دیگران ببخشد. سوم این که چون همواره به یاد مرگ و آخرت است، این حالت برای آدمی ترس و دلنازکی ایجاد میکند و روشن است که آدم دل نازک به دیگران ترحم و دلسوزی میکند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) درباره ویژگی زاهد از جبرئیل(علیهالسلام) نقل میفرماید: «... و یرحم جمیع المسلمین کما یرحم نفسه؛ و به مسلمانان رحم میکند، همچنان که به خودش رحم میکند».
از امام علی(علیهالسلام) نیز نقل است که: «ارحمکم ازهدکم؛ با رحمترین شما زاهدترین شماست».
22ـ عمل به وظیفه
دل نبستن به دنیا و گرایش به آخرت سبب روی آوردن انسان به آن دسته رفتارهایی است که او را به آخرت و پاداش آن نزدیک میسازد. به همین دلیل، زاهد میکوشد وظایفی را که به عهدهاش گذاشته شده است، به خوبی انجام دهد. امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میفرماید: «عملو فیها بما یبصرون؛ عمل زاهدان در آن چیزی است که [پس از مرگ] میبیند.»[57]
همچنین امام سجاد(علیهالسلام) میفرماید: «... الحاث علی العمل قبل فناء الاجل و نزول ما لابد من لقائه؛ زاهد پیش از سرآمدن مهلت و فرا رسیدن آن چه ناگزیر باید دیدار کرد، در عمل میکوشد».[58]
23ـ ایثار
ایثار از اهداف زهد است. ایثار؛ یعنی دیگران را بر خویش مقدم داشتن و خود را برای آسایش دیگران به رنج افکندن. زاهد بر خود سخت میگیرد تا به دیگران ببخشد، در کمال قناعت و سادگی زندگی میکند تا دیگران در آسایش باشند و آنچه دارد و به نیازمندان میبخشد؛ زیرا چنانچه دیگران بخورند و بپوشند و در آسایش باشند، بیشتر لذت میبرد تا این که خود بپوشد و بخورد و در آسایش باشد. امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) و خاندان گرامیش با فضیلتترین زاهدان هستند که نتیجه ایثارشان در سوره «هل اتی» آمده است. در روایت آمده است که وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست بندی از نقره در دست حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) و پردهای بر در اتاق آن حضرت دید، ناراحت شد. حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) بیدرنگ قاصدی را خدمت حضرت فرستاد تا آن پرده و دستبند به مصرف دیگران برسد. به قول شهید مطهری(ره) شعار «الجار ثم الدار» رسم جاری در خاندان حضرت علی(علیهالسلام) و حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) بود.[59] امام علی(علیهالسلام) درباره از خودگذشتگی زاهد میفرماید: «نفسه منه فی عناء و الناس منه فی راحة. اتعب نفسه لآخرته، و اراح الناس من نفسه؛ نفس زاهد از او در زحمت است و مردم از وی در راحت. خود را برای آخرتش به رنج انداخته و مردمان را از خویش آسوده ساخته است».[60]
اسلام، چنین زهدی را که به خاطر از خودگذشتگی برای دیگران است، میپذیرد؛ زیرا هدفی عقلانی و انسانی دارد. اگر دینی چنین زهدی را سفارش نکند، دین نیست. اگر مکتبی اخلاقی، چنین زهدی را سفارش نکند، آن مکتب از مفاهیم والای انسانی بیخبر است. قرآن درباره گروهی از اصحاب پیامبر [انصار و مؤمنان در مدینه] میفرماید: « وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ [61]؛ با این که خودشان در سختی به سر میبردند، برادران مسلمانشان را بر خود مقدم میدارند».[62]
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) زیبایی و لطافت مسأله زهد را به ایثاری میداند که در آن نهفته است و میفرماید:
«... و الایثار زینة الزهد... ؛ از خودگذشتگی، زیبایی زهد است». [63]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - سوره حدید: آیه 23. «تا برآنچه که از دست تان رود، دل تنگ نگردید و به آن چه به شما میرسد، دلشاد نشوید».
[2] - مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ابو علی فضل بن حسن طبرسی: ج 9، ص 362.
[3] - بحارالانوار: ج 79، ص 325 ـ المحجة البیضاء: ج 7، ص 363.
[4] - تفسیر نور الثقلین: ج 5، ص 248.
[5] - غرر الحکم و درر الکلم: ج 1، ص 15 و 47.
[6] - بحارالانوار: ج 70، ص 315 ـ المحجة البیضاء: ج 7*، ص 363.
[7] - ترک الاطناب فی شرح الشهاب، ابوالحسن علی بن احمد: ج 218 . نک: بحارالانوار: ج 78، ص 240 و ج 73، ص 91ـ تحف العقول: ص 415.
[8] - تحف العقول: ص 535.
[9] - مکارم الاخلاق، ابو علی طبرسی: ج 2، ص 417 ـ بحارالانوار: ج 77، ص 94 و ج 68، ص 350-351 ـ اصول کافی: ج 3، ص 199.
[10] - بحارالانوار: ج 68، ص 373.
[11] - بحارالانوار: ج 70، ص 310 ـ وسائل الشیعه: ج 11، ص 304، ح 20837.
[12] - غرر الحکم و درر الکلم: ج 2، ص 834.
[13] - الخصال، شیخ صدوق: تصحیح سید احمد قهری زنجانی: ج 1، ص 19.
[14] - مجمع البحرین: ج 1، ص 104.
[15] - نهج البلاغه: خطبه 81، ص 106 ـ بحارالانوار: ج 70، ص 310 و ج 77،، ص 163 و 165 و ج 78، ص 165 ـ وسائل الشیعه: ج 11، ص 314، ح 20838 ـ غرر الحکم و درر الکلم: ج 1، ص 30.
[16] - نهج البلاغه: محمد عبد، ص 183.
[17] - میزان الحکمة: ج 5، ص 146.
[18] - همان.
[19] - بحارالانوار: ج 13، ص 352.
[20] - المحجة البیضاء: ج 7، ص 351.
[21] - اصول کافی: ج 3، ص 192 ـ بحارالانوار: ج 73، ص 50 ـ وسائل الشیعه: ج 11، ص 311، ح 20830.
[22] - بحارالانوار: ج 73، ص 50.
[23] - همان: ج 13، ص 349.
[24] - میزان الحکمة: ج 4، ص 250.
[25] - مجمع البحرین: ج 1، ص 533، ذیل حکم.
[26] - سوره بقره، آیه 269.
[27] - اصول کافی: ج 3، ص 193 ـ بحارالانوار: ج 2، ص 33 و ج 69، ص 406 ـ وسائل الشیعه: ج 11، ص 310، ح 20837.
[28] - بحارالانوار: ج 70، ص 311 ـ المحجة البیضاء: ج 7، ص 351 ـ المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی: ج 2، ص 349.
[29] - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: ج 19، ص 339.
[30] - نهج البلاغه: حکمت 391، ص 545.
[31] - نهج البلاغه: خطبه 82، ص 106.
[32] - المحجة البیضاء: ج 7، ص 356 ـ بحارالانوار: ج 78، ص 63-64.
[33] - غرر الحکم و درر الکم: ج 2، ص 572.
[34] - بحارالانوار: ج 70، ص 312 ـ ترک الاطناب فی شرح الشهاب: ص 362، ح 4442 ـ المحجة البیضاء: ج 7، ص 356 ـ نهج الفصاحة: ص 52، ح 268.
[35] - غرر الحکم و درر الکم: ج 1، ص 426 و 292.
[36] - وسائل الشیعه: ج 12، ص 147، ح 22346.
[37] - غرر الحکم و درر الکم: ج 1، ص 161.
[38] - آثار الصادقین: ج 8، ص 54.
[39] - نهج البلاغه: حکمت 104، ص 486.
[40] - المحجة البیضاء: ج 7، ص 363 ـ بحارالانوار: ج 70، ص 315.
[41] - نهج البلاغه: خطبه 230، ص 352.
[42] - این معنا از امام علی(علیهالسلام) نیز روایت شده است «العز مع الیأس» (میزان الحکمة: ج 6، ص 292).
[43] - میزان الحکمة: ج 6، ص 286.
[44] - بحارالانوار: ج 73، ص 48.
[45] - بحارالانوار: ج 70، ص 319.
[46] - نهج البلاغه: خطبه 113، ص 168.
[47] - غرر الحکم و درر الکلم: ج 2، ص 773.
[48] - بحارالانوار: ج 70، ص 315.
[49] - همان: ج 73، ص 48 و ج 69، ص 374.
[50] - همان: ج 70، ص 315 ـ میزان الحکمة: ج 7، ص 261.
[51] - بحارالانوار: ج 70، ص 315.
[52] - نهج الفصاحه: ص 53، ح 270.
[53] - بحارالانوار: ج 73، ص 48.
[54] - نهج البلاغه: خطبه 230، ص 353.
[55] - مجمع البحرین: ص 310.
[56] - بحارالانوار: ج 73، ص 48 و ج 69، ص 374.
[57] - نهج البلاغه: خطبه 230، ص 353.
[58] - مجمع البحرین: ص 310.
[59] - سیری در نهج البلاغه: ص 223-223. (با گزینش)
[60] - نهج البلاغه: خطبه 193، ص 306.
[61] - سوره حشر، آیه 9.
[62]- حق و باطل: ص 148.
[63] - بحارالانوار: ج 77، ص 133.