داستان ضرب المثل آش نخورده و دهان سوخته
.jpg)
زمانی کسی را متهم به اشتباه و گناهی کنند ول......
: زمانی کسی را متهم به اشتباه و گناهی کنند ولی آن شخص اشتباهی نکرده باشد،گفته میشود : آش نخورده و دهان سوخته!
در زمانهای گذشته، مردی در بازارچه شهر حجره پارچه فروشی داشت و شاگرد او پسر خوب ولیکن کمی خجالتی بود.
روزی مرد بیمار شد و نتوانست به دکانش برود. شاگرد در دکان را باز کرد.قبل از ظهر به او خبر رسید که حال تاجر خوب نیست و باید دنبال دکتر برود.
پسرک در دکان را بست و دنبال دکتر رفت . دکتر به منزل تاجر رفت و او را معاینه کرد و برایش دارو نوشت
پسر بیرون رفت و دارو را خرید وقتی به خانه برگشت ، دیگر ظهر شده بود. پسرک خواست دارو را بدهد و برود ، ولی همسر تاجر که زن کدبانویی بود و دستپخت خوبی داشت و آش های خوشمزه او دهان هر کسی را آب می انداخت.خیلی اصرار کرد و او را برای ناهار به خانه آورد.
همسر تاجر برای ناهار آش پخته بود سفره را انداختند و کاسه های آش را گذاشتند . تاجر برای شستن دستهایش به حیاط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بیاورد
پسرک خجالتی فکر کرد تا بهانه ای بیاورد و ناهار را آنجا نخورد . فکر کرد بهتر است بگوید دندانش درد می کند. دستش را روی دهانش گذاشتش.
تاجر به اتاق برگشت و دید پسرک دستش را جلوی دهانش گذاشته به او گفت : دهانت سوخت؟ حالا چرا اینقدر عجله کردی ، صبر می کردی تا آش سرد شود آن وقت می خوردی ؟
زن تاجر که با قاشق ها از راه رسیده بود به تاجر گفت : این چه حرفی است که می زنی ؟ آش نخورده و دهان سوخته ؟ من که تازه قاشق ها را آوردم.
تاجر تازه متوجه شد که چه اشتباهی کرده است...
از آن پس، وقتی کسی را متهم به گناهی کنند ولی آن فرد گناهی نکرده باشد ، گفته میشود : آش نخورده و دهان سوخته!