حسادت
حسادت
|
در افسانه های هند امدست، روزی خداوند به حسودی گفت: هر چه دلت میخواهد از من بخواه و من به تو میدهم، فقط به یک شرط، که به همسایه ات دو برابر انرا بدهم. اگر به تو یک خانه بدهم، به او دو خانه خواهم داد، اگر به تو یک اسب بدهم، به او یک جفت اسب خواهم داد. حال بگو چه می خواهی؟ آن شخص پس از کمی تامل جواب داد: ای پروردگار قادر متعال! تقاضا می کنم یک چشم مرا کور کنید. گاهی ما در داستان زندگی داشتههای دیگران را آرزو میکنیم که ایکاش ما جای او بودیم. فردی که به داشته های دیگران غبطه می خورد، فقط دوست دارد مانند او باشد و هرگز اندیشه صدمه زدن به دیگری را در سر نمی پروراند؛ اما حسادت! حسادت احساسی اضطراب آور و فرد را دچار ترس از طرد شدن، زیان دیدن، افسوس، خشم و حقارت می کند. معمولا حسادت بر اثر ترس از دست دادن چیزی با ارزش در زندگی رخ می دهد و بسیار دردناک و عذاب آور است و محرومیت اجتماعی به دنبال دارد. حسادت چه واقعی باشد و چه خیالی بیهوده، همیشه صدمه می زند. ذهن را پریشان و آشفته و بیرون راندنش بسیار سخت است. وقتی گرفتار حسادت هستیم، در واقع زمانی است که دچار بحران هویت شده ایم، همواره خودمان را گول می زنیم و توجه مان را به چیزی دیگر معطوف می کنیم. تمایل فرد به سمت حسادت بشدت تحت تاثیر بی ثباتی عاطفی و احساسی فرد، خشم، نگرانی و افسردگی است و هرقدر فرد در زندگی عاطفی اش ثبات نداشته باشد، بیشتر مستعد حسادت است. حسود معمولا ارزش وجود خود را نمی شناسد و عزت نفس بسیار پایینی دارد، او باور ندارد که می تواند با تلاش و پشتکار به موفقیتی دست یابد که دیگران از داشتنش لذت می برند. در حقیقت تمام انسان ها نسبت به ارزش خودشان تصوری دارند و هر شخصی برای خود استانداردهایی تعیین می کند و با آن استانداردها به تعریف از خود می پردازد و وقتی هنگام قضاوت در مورد خودشان از استانداردهای غیرمنطقی استفاده می کنند، اعتماد به نفس شان را از دست داده و به زندگی و موفقیت های دیگران حسادت می ورزند. منشا محرکهاى حسادت را باید در موقعیتها، شرایط خاص محیطى و روابط اجتماعى و به خصوص در وجود اشخاص جست و جو کرد. برخى از آنها عبارتند از: شرایط خانواده و تفاوتهاى فردى؛ برخوردهاى تبعیضآمیز و احساس محرومیت. مانند شرایطى که کودک احساس مىکند از دارایىهاى مادى یا عاطفى محروم شده است. والدین مىتوانند با توضیح و توجیه و فراهم کردن مقدمات فکرى و شناختى از بروز حسادت جلوگیرى نمایند. به ابراهیم ادهم گفتند: چرا دور از مردم زندگی می کنی و کنج عزلت گزیده ای؟ او گفت: چون مردم بر سه دسته اند: یا از تو بهترند، یا از تو پایین ترند و یا با تو مساویند. آنکس که از تو بهتر است به تو بی اعتنایی نموده و تو را تحقیر می کند. آنکس که از تو پایین تر است، تو را درک نمی کند و آنکس که با تو مساوی است به تو حسد می ورزد. |