به خلوت دیگران احترام بگذاریم.
به خلوت دیگران احترام بگذاریم.
|
من مطلقه ام! باور کنید گفتن این جمله سال هاست که مرا آزار داده، با گفتن این جمله چه موفقیت های شغلی و مناسبی را از دست داده ام، چه راه های کوتاهی برایم طویل شده، چه سهل ها که برایم دشوار شده، چه دوستی ها که از هم پاشیده، چه تهمت ها که به من زده شده و حاصلش تنهایی و عزلت شده، و دوری و بد بینی. سال هاست که ویروس مطلقه بودن، مثل یک مرض با من است. بارها از افراد فرهیخته و به ظاهر فرهنگی، نیش و کنایه هایی خوردم که زخم زنبور و عقرب از آن خوش تر که از چنان افراد متدین و متعهدی ضربه بخورم.
دیگر تحمل نگاه های بازجویانه پدرم، برادرانم و حتی مادرم را نداشتم که مدام کنکاش می کردند من چه روز و ساعتی بیرون می روم و می آیم. مبادا نظر کسی مرا و نظر من کسی را جذب کند. چه تلخ است، جامعه ای که در زیر لایه های ظاهری، باطنی خشن دارد و با بی رحمی تو را قضاوت می کند. مگر کسی به نیت طلاق ازدواج می کند؟ آیا هرگز فکر کردی که این بانوی نیازمند یک اتاق، یک انسان است و صاحب حرمت و عزت نفس؟ اما دیگر کم آورده ام. رنج کشیده ام در داستان زندگی؛ من مقصر نیستم. با قضاوت های نادرست، روح زیبایی و شوق ادامه ی زندگی در من کشته شده است. هر روز صبح خنده های کودکانم این حوا؛ من بی گناه را زنده کرده اند. در حقیقت من مادرم! مسئول دو فرزند. آیا هرگز به این اندیشیده اید که چنین رفتاری با زنی که ناگزیر از اداره زندگی خویش است، می تواند حتی او را به کجروی و انحراف بکشاند؟ اگر تا به حال کج نرفته ام، به علت ایمانم بوده و بس؛ وگرنه هر کدام از کسانی را که در اطرافم دیده ام، به نوعی مرا به کجی سوق داده اند. بدور از افسانه ی حیات و در این حبوط؛ من خودم را سانسور نمی کنم. حفظ ظواهر، تعارفات بی مزه، قلم های بی رمق، سخنان بی احساس، یک جامعه را به حضیض سوق می دهد. امیدوارم خداوند چشم دل ما را بگشاید تا انسانیت فردی را حفظ کنیم و تمدن اجتماعی پایدار بماند!
|