بلال فریاد بلند اسلام(قسمت دوم)
دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ق.ظ
آزادى بلال
رسول خدا (ص ) که غمخوار ملت بود، بیش از همه رنج روحى مى کشید و از شکنجه شدن یاران مسلمانش در ناراحتى بود و همواره در فکر مسلمانان زیر شکنجه بود و از حالشان خبر مى گرفت و به آن سرکشى مى کرد و به صبر و پایدارى دعوتشان مى کرد و به آنان ، بخاطر این استقامت در راه دین و وفادارى به آئین خدا، نوید بهشت مى داد.
شکنجه بلال به اوج رسیده ، توان بدنى او بشدت رو به ضعف نهاده و امکان شهادتش بسیار بود.
رسول خدا (ص ) پیشنهاد کرد که براى خلاصى بلال از این شکنجه ها، از صاحبش خریدارى شده و در راه خدا آزاد گردد.
امیه بن خلف هم از مقاومت بلال به ستوه آمد و از طرفى مى دید که بلال ،دیگر خدمتگزار او نخواهد بود و اگر هم او را بکشد مایه سرافکندگى است ، با پیشنهاد پیامبر موافقت کرد و بدینصورت ، نام افتخارآمیز بلال ، در کنار دیگر بردگانى که آزاد شده بدست پیامبر بودند قرار گرفت .
بلال ، پس از بهبودى ، تلاش گسترده اى را در راه اسلام آغاز کرد و عاشقانه در راه دین خدا فداکارى نمود و در تمام لحظه ها و ایام پرخطر و دشوار، در کنار حبیبش محمد (ص ) بود و دوران گرسنگى و سختى شعب ابیطالب را هم در کنار مسلمانان بود. آوازه ایمان و صبر بلال ، همه جا پیچیده و به او عظمتى کم نظیر و نفوذ کلامى فراوان بخشیده بود و تا زمان هجرت به مدینه با بیان شیرین خود همواره به تبلیغ و ترویج اسلام مى پرداخت .
هجرت به مدینه
بلال ، یکى از آن دسته از مسلمانانى بود که پیش از هجرت پیامبر به مدینه (یثرب ) عزیمت کرده بود، بلال ، که قلبى شیفته محمد داشت و دورى از او را به سختى تحمل مى کرد، با اینکه تب شدیدى داشت در عین حال ، روزها بر سر راه مکه مى نشست و در زیر آفتاب ، چشم انتظار آمدن پیامبر به مدینه بود. تا اینکه دوران انتظار به سر آمد، هنگام ورود آنحضرت به مدینه ، بلال ، همراه عده قابل توجهى از مردم که به پیامبر ایمان داشتند ولى او را ندیده بودند با شور و شوقى زائدالوصف به استقبال پیامبر شتافتند و مقدم پیامبر را بر دیار یثرب گرامى داشتند.
با ورود پیامبر به مدینه ، کارهاى جدید و سروسامان دادن به وضع مردم و تشکیل حکومت بر اساس اسلام شروع شد.
پیامبر اسلام ، در آغاز ورود به مدینه ، با همکارى مسلمانان مسجدى را جهت عبادت و اجتماعات مسلمین بنا کرد و براى تحکیم رشته هاى پیوند مسلمین ، عقد اخوت و پیمان برادرى بین مسلمانان ایجاد کردند. در این میان ، بلال هم با عبیده بن حارث بن عبدالمطلب برادر شد. عبیده از مسلمانان فداکارى بود که بعدا در جنگ بدر، در کنار پیامبر و على (ع ) جهاد کرد و مجروح شد و چند روز بعد، در بین راه ، هنگام بازگشت پیامبر از جنگ بدر، وفات کرد.
اولین مؤ ذن
در همان روزهاى نخست هجرت به مدینه ، ضرورت ایجاد مى کرد که براى خبردادن به مردم جهت حضور در نماز جماعت و شرکت در مسجد، یک وسیله و شعار اعلان وجود داشته باشد.
اذان ، از سوى خداوند به صورت وحى بر پیامبر نازل شد و پیامبر (ص ) به حضرت على (ع ) فرمود که اذان را به بلال تعلیم دهد.
بدینگونه بود که بلال ، عنوان افتخارآمیز اولین مؤ ذن را در اسلام ، دریافت کرد، بلال ، گر چه یک سیاه حبشى و غلام آزاد شده اى بود، ولى اینک به عنوان مؤ ذن پیامبر و سخنگوى رسمى دین خدا از طرف پیامبر انتخاب شده است و این امتیاز، بخاطر تقوا و تعهد و تقرب او به خداست . گر چه در آن روزگار، کسانى که صوتى دلنشین تر و لهجه اى فصیحتر از بلال داشتند فراوان بودند ولى پاکدلى و ایمان و خلوص بلال ، او را تا آن پایه و حد بالا برد و فضیلت یافت .
از آن پس ، بلال همواره همراه پیامبر بود، در سفر و حضر، در مسافرت ها و جنگ ها، مؤ ذن رسول الله (ص ) بود و نداى او به تکبیر که بلند مى شد، خداجویان و حق پرستان از هر سو به مسجد روى مى آوردند تا در نیایش دسته جمعى نماز، به پیامبر اقتدا کنند.
بلال ، پس از هر اذانى که براى نماز مى گفت ، به در خانه پیامبر مى آمد و مى گفت : حى على الصلاه ، حى على الفلاح یا رسول الله و با دین پیامبر، شروع به اقامه گفتن مى کرد تا آنکه نماز شروع شود.
بلال ، مؤ ذنى وقت شناس و دقیق بود، پیامبر مى فرمود: روزه هایتان را با اذان بلال ، شروع و ختم کنید که دقیق است .
بارها پیامبر خدا، به بلال مى فرمود: ارحنا یا بلال یعنى : اى بلال ، با اذان گفتنت به ما روح و نشاط ببخش ، اذان بگو تا به نماز بایستیم .
بلال ، شب ها هنگام سحر به مسجد مى آمد و کنار دیوار مى نشست ، لحظاتى به آسمان نگاه مى کرد و در عظمت آفرینش خدا مى اندیشید و قبل از اذان ، با خداى خود نیایش مى کردم
سخن پیامبر به بلال در مورد اذان ، نشانه خلوص دل و قلب سرشار از ایمان و صفاى باطن آن مسلمان روشن ضمیر است .
ازدواج
بلال ، در سفرى که به همراه برادرش به یمن داشت تصمیم به ازدواج گرفت . هنگام خواستگارى خود را اینگونه معرفى کرد:
من بلال ، و این مرد برادرم ، هر دو غلامى از حبشه بودیم ، گمراه بودیم ، که خداوند هدایتمان کرد، برده بودیم که خداى کریم ، آزادمان کرد. اگر به ما دخترانتان را بدهید، الحمدالله ، خدا را سپاس ، و اگر ندهید، الله اکبر، خدا بزرگ است .
قبل از آنکه جواب قطعى به بلال بدهند، پیش پیامبر آمده و با گفتن جریان ، از آنحضرت نظر خواستند. حضرت سه بار بلال را به آنان پیشنهاد کرد و فرمود: چه کسى را مى خواهید بهتر از او، که مردى از اهل بهشت است ...
نوع خواستگارى بلال ، و نیز کیفیت پاسخ دادن پیامبر به مشورت بستگان دختر، راهنماى خوبى در جهت یک ازدواج اسلامى است و ملاک ها و معیارهاى ارزش را در اسلام بیان مى کند.
بلال ، در میدان هاى جنگ
حضور بلال در صحنه هاى کارزار و میدان هاى جهاد، نشانه آنست که او، اسلام را در همه ابعاد، شناخته و پذیرفته و عمل کرده بود. تنها اهل نماز و اذان نبود، بلکه قهرمان نبرد و مرد جنگ هم بود.
بلال تقریبا در همه جنگ ها شرکت داشت . در جنگ بدر، که به پیروزى اسلام و شکست مسلمین انجامید، هنگام جمع آورى اسرا، یکى از مسلمانان هم امیه و پسرش را گرفته و به سوى اردوگاه مسلمین مى آورد. تا چشم بلال به آن دو افتاد و امیه ، این دشمن دیرین اسلام و شکنجه گر معروف را شناخت ، به انصار بانگ زد که : این امیه ، رئیس کفر است . آنگاه گفت : والله ما نجوت ان نجوت : بخدا سوگند، نجات نیابم اگر بگذارم که تو نجات یابى !
انصار که از امیه و اذیت هاى او نسبت به مسلمانان در مکه ، جریانات زیادى شنیده بودند، با صداى بلال ، به کمک او شتافتند و امیه بن خلف و پسرش را از پاى درآوردند.
بدینصورت ، امیه ، که یکى از سران شکنجه نسبت به مسلمانان ، بخصوص در مورد بلال بود، به دست همین برده سیاه مسلمان ، به کیفر دنیوى آنهمه ستم هایش رسید.
در جنگ هاى دیگر هم که بلال ، حضور داشت ، یکى از مسؤ لیت هایش ابلاغ پیام هاى رسول خدا به نیروهاى اسلام بود. در جنگ احد، که به شکست مسلمین منتهى شد، بلال ، پیام پیامبر خدا را نسبت به بسیج دوباره نیروهاى اسلام و تعقیب دشمن در فرداى آنروز، اعلام کرد. در جنگ احد با یهود بنى قریظه نیز، اعلان جنگ را از طرف پیامبر، بلال بعهده گرفت . در صحنه ها و میدان هاى دیگر هم ، حضور بلال ، این صحابى پاکباخته و روشندل و بصیر، به خصوص در اوقات نماز و دعوت مسلمین به حضور دز نماز جماعت ، چشمگیر بود.
در عین حال که پیامبر، بلال را به شدت دوست مى داشت ، اشتباهاتش را به او تذکر مى داد. از جمله در جنگ خیبر، هنگامى که بلال ، صفیه دختر حى بن اخطب را به اتفاق یک زن دیگر به اسیرى گرفته و به حضور پیامبر آورد، آنها را از کنار جسدهاى کشته هایشان در میدان جنگ عبور داد. صفیه از دیدن آن منظره بسیار ناراحت شد و صورت خراشید و خاک بر سر ریخت و با صداى بلند گریه کرد، پیامبر وقتى از واقعه باخبر شد به بلال فرمود: مگر رحم و عاطفه از تو رفته است که زن اسیر را از کنار کشته ها عبور دادى ؟
این تنها بارى بود که بلال ، مورد عطاب پیامبر قرار گرفت .
و این درسى از انسانیت است که پیامبر اسلام ، حتى در میدان جنگ نسبت به اسیر مى دهد.
رسول خدا (ص ) که غمخوار ملت بود، بیش از همه رنج روحى مى کشید و از شکنجه شدن یاران مسلمانش در ناراحتى بود و همواره در فکر مسلمانان زیر شکنجه بود و از حالشان خبر مى گرفت و به آن سرکشى مى کرد و به صبر و پایدارى دعوتشان مى کرد و به آنان ، بخاطر این استقامت در راه دین و وفادارى به آئین خدا، نوید بهشت مى داد.
شکنجه بلال به اوج رسیده ، توان بدنى او بشدت رو به ضعف نهاده و امکان شهادتش بسیار بود.
رسول خدا (ص ) پیشنهاد کرد که براى خلاصى بلال از این شکنجه ها، از صاحبش خریدارى شده و در راه خدا آزاد گردد.
امیه بن خلف هم از مقاومت بلال به ستوه آمد و از طرفى مى دید که بلال ،دیگر خدمتگزار او نخواهد بود و اگر هم او را بکشد مایه سرافکندگى است ، با پیشنهاد پیامبر موافقت کرد و بدینصورت ، نام افتخارآمیز بلال ، در کنار دیگر بردگانى که آزاد شده بدست پیامبر بودند قرار گرفت .
بلال ، پس از بهبودى ، تلاش گسترده اى را در راه اسلام آغاز کرد و عاشقانه در راه دین خدا فداکارى نمود و در تمام لحظه ها و ایام پرخطر و دشوار، در کنار حبیبش محمد (ص ) بود و دوران گرسنگى و سختى شعب ابیطالب را هم در کنار مسلمانان بود. آوازه ایمان و صبر بلال ، همه جا پیچیده و به او عظمتى کم نظیر و نفوذ کلامى فراوان بخشیده بود و تا زمان هجرت به مدینه با بیان شیرین خود همواره به تبلیغ و ترویج اسلام مى پرداخت .
هجرت به مدینه
بلال ، یکى از آن دسته از مسلمانانى بود که پیش از هجرت پیامبر به مدینه (یثرب ) عزیمت کرده بود، بلال ، که قلبى شیفته محمد داشت و دورى از او را به سختى تحمل مى کرد، با اینکه تب شدیدى داشت در عین حال ، روزها بر سر راه مکه مى نشست و در زیر آفتاب ، چشم انتظار آمدن پیامبر به مدینه بود. تا اینکه دوران انتظار به سر آمد، هنگام ورود آنحضرت به مدینه ، بلال ، همراه عده قابل توجهى از مردم که به پیامبر ایمان داشتند ولى او را ندیده بودند با شور و شوقى زائدالوصف به استقبال پیامبر شتافتند و مقدم پیامبر را بر دیار یثرب گرامى داشتند.
با ورود پیامبر به مدینه ، کارهاى جدید و سروسامان دادن به وضع مردم و تشکیل حکومت بر اساس اسلام شروع شد.
پیامبر اسلام ، در آغاز ورود به مدینه ، با همکارى مسلمانان مسجدى را جهت عبادت و اجتماعات مسلمین بنا کرد و براى تحکیم رشته هاى پیوند مسلمین ، عقد اخوت و پیمان برادرى بین مسلمانان ایجاد کردند. در این میان ، بلال هم با عبیده بن حارث بن عبدالمطلب برادر شد. عبیده از مسلمانان فداکارى بود که بعدا در جنگ بدر، در کنار پیامبر و على (ع ) جهاد کرد و مجروح شد و چند روز بعد، در بین راه ، هنگام بازگشت پیامبر از جنگ بدر، وفات کرد.
اولین مؤ ذن
در همان روزهاى نخست هجرت به مدینه ، ضرورت ایجاد مى کرد که براى خبردادن به مردم جهت حضور در نماز جماعت و شرکت در مسجد، یک وسیله و شعار اعلان وجود داشته باشد.
اذان ، از سوى خداوند به صورت وحى بر پیامبر نازل شد و پیامبر (ص ) به حضرت على (ع ) فرمود که اذان را به بلال تعلیم دهد.
بدینگونه بود که بلال ، عنوان افتخارآمیز اولین مؤ ذن را در اسلام ، دریافت کرد، بلال ، گر چه یک سیاه حبشى و غلام آزاد شده اى بود، ولى اینک به عنوان مؤ ذن پیامبر و سخنگوى رسمى دین خدا از طرف پیامبر انتخاب شده است و این امتیاز، بخاطر تقوا و تعهد و تقرب او به خداست . گر چه در آن روزگار، کسانى که صوتى دلنشین تر و لهجه اى فصیحتر از بلال داشتند فراوان بودند ولى پاکدلى و ایمان و خلوص بلال ، او را تا آن پایه و حد بالا برد و فضیلت یافت .
از آن پس ، بلال همواره همراه پیامبر بود، در سفر و حضر، در مسافرت ها و جنگ ها، مؤ ذن رسول الله (ص ) بود و نداى او به تکبیر که بلند مى شد، خداجویان و حق پرستان از هر سو به مسجد روى مى آوردند تا در نیایش دسته جمعى نماز، به پیامبر اقتدا کنند.
بلال ، پس از هر اذانى که براى نماز مى گفت ، به در خانه پیامبر مى آمد و مى گفت : حى على الصلاه ، حى على الفلاح یا رسول الله و با دین پیامبر، شروع به اقامه گفتن مى کرد تا آنکه نماز شروع شود.
بلال ، مؤ ذنى وقت شناس و دقیق بود، پیامبر مى فرمود: روزه هایتان را با اذان بلال ، شروع و ختم کنید که دقیق است .
بارها پیامبر خدا، به بلال مى فرمود: ارحنا یا بلال یعنى : اى بلال ، با اذان گفتنت به ما روح و نشاط ببخش ، اذان بگو تا به نماز بایستیم .
بلال ، شب ها هنگام سحر به مسجد مى آمد و کنار دیوار مى نشست ، لحظاتى به آسمان نگاه مى کرد و در عظمت آفرینش خدا مى اندیشید و قبل از اذان ، با خداى خود نیایش مى کردم
سخن پیامبر به بلال در مورد اذان ، نشانه خلوص دل و قلب سرشار از ایمان و صفاى باطن آن مسلمان روشن ضمیر است .
جان کمال است و نداى او کمال |
مصطفى گویان ، ارحنا یا بلال |
اى بلال ، افراز بانگ سلسلت |
زاندمى کاندر دمیدم در دلت |
اى بلال اى گلبنت را جان سپار |
خیز و بلبل وار، جان مى کن نثار |
زان دمى کادم از آن مدهوش شد |
هوش اهل آسمان بیهوش شد. |
بلال ، در سفرى که به همراه برادرش به یمن داشت تصمیم به ازدواج گرفت . هنگام خواستگارى خود را اینگونه معرفى کرد:
من بلال ، و این مرد برادرم ، هر دو غلامى از حبشه بودیم ، گمراه بودیم ، که خداوند هدایتمان کرد، برده بودیم که خداى کریم ، آزادمان کرد. اگر به ما دخترانتان را بدهید، الحمدالله ، خدا را سپاس ، و اگر ندهید، الله اکبر، خدا بزرگ است .
قبل از آنکه جواب قطعى به بلال بدهند، پیش پیامبر آمده و با گفتن جریان ، از آنحضرت نظر خواستند. حضرت سه بار بلال را به آنان پیشنهاد کرد و فرمود: چه کسى را مى خواهید بهتر از او، که مردى از اهل بهشت است ...
نوع خواستگارى بلال ، و نیز کیفیت پاسخ دادن پیامبر به مشورت بستگان دختر، راهنماى خوبى در جهت یک ازدواج اسلامى است و ملاک ها و معیارهاى ارزش را در اسلام بیان مى کند.
بلال ، در میدان هاى جنگ
حضور بلال در صحنه هاى کارزار و میدان هاى جهاد، نشانه آنست که او، اسلام را در همه ابعاد، شناخته و پذیرفته و عمل کرده بود. تنها اهل نماز و اذان نبود، بلکه قهرمان نبرد و مرد جنگ هم بود.
بلال تقریبا در همه جنگ ها شرکت داشت . در جنگ بدر، که به پیروزى اسلام و شکست مسلمین انجامید، هنگام جمع آورى اسرا، یکى از مسلمانان هم امیه و پسرش را گرفته و به سوى اردوگاه مسلمین مى آورد. تا چشم بلال به آن دو افتاد و امیه ، این دشمن دیرین اسلام و شکنجه گر معروف را شناخت ، به انصار بانگ زد که : این امیه ، رئیس کفر است . آنگاه گفت : والله ما نجوت ان نجوت : بخدا سوگند، نجات نیابم اگر بگذارم که تو نجات یابى !
انصار که از امیه و اذیت هاى او نسبت به مسلمانان در مکه ، جریانات زیادى شنیده بودند، با صداى بلال ، به کمک او شتافتند و امیه بن خلف و پسرش را از پاى درآوردند.
بدینصورت ، امیه ، که یکى از سران شکنجه نسبت به مسلمانان ، بخصوص در مورد بلال بود، به دست همین برده سیاه مسلمان ، به کیفر دنیوى آنهمه ستم هایش رسید.
در جنگ هاى دیگر هم که بلال ، حضور داشت ، یکى از مسؤ لیت هایش ابلاغ پیام هاى رسول خدا به نیروهاى اسلام بود. در جنگ احد، که به شکست مسلمین منتهى شد، بلال ، پیام پیامبر خدا را نسبت به بسیج دوباره نیروهاى اسلام و تعقیب دشمن در فرداى آنروز، اعلام کرد. در جنگ احد با یهود بنى قریظه نیز، اعلان جنگ را از طرف پیامبر، بلال بعهده گرفت . در صحنه ها و میدان هاى دیگر هم ، حضور بلال ، این صحابى پاکباخته و روشندل و بصیر، به خصوص در اوقات نماز و دعوت مسلمین به حضور دز نماز جماعت ، چشمگیر بود.
در عین حال که پیامبر، بلال را به شدت دوست مى داشت ، اشتباهاتش را به او تذکر مى داد. از جمله در جنگ خیبر، هنگامى که بلال ، صفیه دختر حى بن اخطب را به اتفاق یک زن دیگر به اسیرى گرفته و به حضور پیامبر آورد، آنها را از کنار جسدهاى کشته هایشان در میدان جنگ عبور داد. صفیه از دیدن آن منظره بسیار ناراحت شد و صورت خراشید و خاک بر سر ریخت و با صداى بلند گریه کرد، پیامبر وقتى از واقعه باخبر شد به بلال فرمود: مگر رحم و عاطفه از تو رفته است که زن اسیر را از کنار کشته ها عبور دادى ؟
این تنها بارى بود که بلال ، مورد عطاب پیامبر قرار گرفت .
و این درسى از انسانیت است که پیامبر اسلام ، حتى در میدان جنگ نسبت به اسیر مى دهد.
۹۴/۰۸/۱۸