بخوانیم
|
هربار که سال نو فرا میرسد، باز از خودمان میپرسیم که چه کاری امسال نخواهیم کرد یا چه کاری را به شکلی دیگر انجام خواهیم داد. حالا بیایید امسال به جای این که برای خود برنامه بگذارید که در سال جدید سالمتر غذا بخورید و یا این که بیشتر ورزش کنید، تصمیم بگیرید که کسی که در حق شما مرتکب خطا شده را ببخشید. بیشتر مردم فکر میکنند بخشش دشمن و گذشت از خطای او، کار راحتی نیست. فکر نکنید مشکل از شماست، مسئله این است که شما انسان هستید و چنین کاری برای انسان سخت است. هرگونه بخشش به لحاظ احساسی و عاطفی سخت است و آن هم به یک دلیل خوب فرگشتی است: یک انگیزه روانی به یک پاسخ بدون شرط به هرگونه استثمار با فروتنی یا تسلیم شدن، نمیتواند شاهد فرگشت و تکامل باشد. چیزی که ما بیشتر در طبیعت شاهد هستیم، نوعی از تلافی در پاسخ به تخلف یا پافراترگذاشتن از حدود است یا این که به طور کل بیاعتنایی کرده و به آن بیتوجه باشیم. بخشیدن اما کار سختی است چون فرگشت ما را به انگیزهای روانشناسانه مجهز کرده که جلوی این که بقیه از ما سوءاستفاده کنند را بگیرد. سادهترین راه برای این که از آدم دیگر سوءاستفاده نشود یا مورد استثمار قرار نگیرد هم این است که نبخشد و به جای بخشیدن، او هم در مقابل ضربتی وارد کند. پس هرگونه بحثی در مورد بخشش را باید با آن حس درونی به تلافی کردن آغاز کرد. البته گفتنی است همیشه خشونت آمیخته به نفرت، پاسخ وسریع یک شخص در مواجهه با بیعدالتی نیست. بیشتر مواقع ما عصبانی و خشمگین میشویم اما نفرت سرتاپایمان را نمیگیرد. بیشتر مواقع دنبال نوعی تنبیه هستیم که به طرف نشان داده شود اشتباه کرده ولی به دنبال نیست و نابودی رقیب خود نیستیم. این راهی است که ما را به سمت مقابله به مثل منفی هدایت میکند. معنایش هم در خودش نهفته است: اگر به من آزاری وارد کنی، من هم به همان اندازه آزارت داده و حالت را جا خواهم آورد. بر خلاف "انتقامجویی"، مقابله به مثل منفی برای این طراحی شده که رفتار طرف مقابل را تغییر دهد(بازدارندگی قوای فردی و جمعی مانند قانون و پلیس از هنجارشکنی) و نه این که او را از بین ببرد. نپذیرفتن قالب هایی به جز آنچه هر کدام از ما در آن قرار گرفتیم و توجه بی حد و حصرمان بر خود و خودمحوریتِ مفرط مهم ترین شاخصه برای آغاز هر مخاصمه ای را رقم میزند. یکی از قدمهای اول در اندیشه انتقادی این است که پا را از دایره فکری خود فراتر بگذاریم. اگر در دایره فکری خودمان باشیم، خیلی راحت همه چیز را نه تنها قضاوت کرده که برایش حکم هم میدهیم. بیرون آمدن از این دایره کمی تمرین و استمرار میخواهد. یکی از این قدمها برای بیرون آمدن از این فضا، حس ابهت و شکوه است. خیلی از ما از گرفتاری در زندگی روزمره خود با خبریم، شاید حتی چند بار در روز هم به خود بگوییم باید این چرخه را عوض کرد، دیگر از فردا این کار را نمیکنم یا از فردا برنامه خود را عوض خواهم کرد ولی خوب، روز دیگری میآید و ما همان روال قبلی را داریم دنبال میکنیم. اینجا قرار نیست که بگوییم پس چه کار کنیم؟ با این همه مسئولیتی که به گردن گرفتهایم پس چه کاری از ما برمیآید؟ اما قرار است قدم به قدم این مسیر را برویم. یکی از چیزهایی که به تدریج به ما کمک میکند از فضای خودمان بیرون برویم، قرار گرفتن در حس ابهت و درک تدریجی آن است. یک مثال ساده، وقتی نگاهی به تصاویر کهکشان راه شیری دارید، چه حالی به شما دست میدهد؟ وقتی به تصاویر ارسالی از تلسکوپ هابل نگاه میکنید، چه حسی دارید؟ یکی از بهترین راهها بررسی ستارهها و صور فلکی است. اما این فقط یک قدم برای بهبود اندیشیدن نیست. تحقیق علمی کارشناسان نشان میدهد ما با حس ابهت و شکوه، بهتر میتوانیم ارزشهای ذهنی خود را بررسی کرده و تفکرات خود را تغییر دهیم. شاید اشاره ی ناخواسته به حضور خداوند در آسمان ها و توجه آدمی به فضای لایتناهی بالای سر ریشه در همین آموزه دارد. (خانم"جنیفر آکر" محقق بررسی حس زندگی و تفکر خوشبختی در دانشگاه استنفورد، تحقیقی در همین زمینه انجام داده است. خانم آکر البته تحقیقات زیادی در این زمینه کرده است. مهمترین تحقیق او، تاثیرگیری خیلی زیاد ما از داستان است. چرا؟ به گفته خانم آکر چند دلیل دارد. یکی این که داستانها به طور شخصی با ما رابطه برقرار میکنند. دیگری این که برای ما قابل درک هستند و آن را به شکلی به خود مرتبط کرده و شخصیاش میکنیم و دیگر این که آغوش ذهنمان برای پذیرش داستان باز است. به همین دلیل هر درسی و یا هر دانستهای با یک داستان همراه شود، خیلی ارتباط قویتری با شنونده خواهد داشت.) این مساله مهمی نه برای مخاطب که برای داستان نویسان و داستان پردازان است. هرچه باشد، هر ایدئولوژی و هر تفکری با یک داستان مطرح میشود و با همان داستان است که مخاطب و پیرو پیدا میکند. (تاثیرافراطی آموزه های ایدئولوژیک روی انسان بر قالب "داستان" استوار است ودر نهایت عامل ترس از خدایان یا وعده به پاداش خدایان اهرم کنترل طبع سرکش آدمی است که متاسفانه درجوامع پیچیده ی امروزین بازخوردی نداشته ومانع از پیامدهای پیش رو نمیشوند) تمرین برای دریافت لحظات ابهت و شکوه به ما کمک میکند نوعی شوک به ذهن خود وارد کرده و در فضایی که ایجاد میشود، بهتر اولویتهایمان را ارزیابی کنیم. اگر شما هم مثل دیگر شهروندان به دنبال کار و زندگی و وام و پرداخت قرض و قبوض و شهریه مدرسه و دانشگاه فرزندانتان هستید، این مشکل تنها شما نیست. همه آن را به شکلی تجربه میکنند. به زبان دیگر، تحقیق خانم آکر میگوید هرچه به شما کمک کند احساس کنید که به واقع در این جهان چقدر کوچک هستید و یا چه جزء کوچکی هستید،(بازدارندگی از این اندیشه که مرکز صقل خلقت هستید و ادعاهای واهی مبنی بر همه چیز دان بودن و تمرکز حول محور"من") دستیابی شما به حس خوشبختی و شادی را تقویت خواهد کرد. با نگاه به یک کوهستان بزرگ یا یک بنای ارزشمند معماری یا یک دستاورد بزرگ یا یک کشف ویژه، برای مدتی شما از دایره فکر خود به بیرون پرتاب میشوید. در تحقیق خانم آکر از بینندگان خواسته شد به شماری از تبلیغات تلویزیونی نگاه کنند. درصد زیادی از کسانی که به تبلیغی مرتبط با حس شکوه و ابهت نگاه کردند، حس شادی بالاتری داشتند. وقتی شما ابهت را حس کنید، به زمان حال وصل میشوید. وقتی در زمان حال باشید، لحظه را درک میکنید و ارزش آن را بهتر میفهمید. همچنین با حس ابهت، میبینید که به شکل عجیبی صبر و طاقت شما هم بالا میرود. وقتی هم حس صبر بالا داشته باشید هم بینش بهتری خواهید داشت و هم شادی را به شکل بهتری حس خواهید کرد. حس شکوه، بیشتر یک حالت ذهنی است. وقتی به زمان حال وصل شویم، شعور بهتری خواهیم داشت. برای همین بد نیست چند نوبت در شبانه روز به آسمان، ستارهها، دستاوردهای بزرگ، آثار تاریخی و هنری شاخص مراجعه کرده و یا در مورد آن ببینید و یا بخوانید. |