با صیاد دل ها(۲۳)
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید صیاد شیرازی در ادامه میگفت «بدون حضور هوانیروز نمیتوانیم امنیت را به کردستان برگردانیم در غیر این صورت هزینه زیادی متحمل میشویم» کما اینکه به سختی غرب کشور پاکسازی شد. بعد از شهادت فلاحی، فرمانده نیروی زمینی، شهید صیاد شیرازی مسئولیت وی را بر عهده گرفت؛ برخی میگفتند «ایشان خیلی جوان است» بیشتر فرماندهان لشکر و فرماندهان سپاه از نظر شرایط خدمتی بالاتر از شهید صیاد بودند؛ وی فرماندهی را یک تکلیف میدانست و اعتقاد داشت تکلیفی بر عهده وی گذاشتهاند و به همین دلیل فرماندههان دیگر خیلی سریع او را پذیرفتند.
* شهید صیاد، امام خمینی(ره) را خیلی دوست داشت
کمتر دیده میشد شهید صیاد در رختخواب بخوابد و استراحتهایش در طول مسیر در هواپیما و ماشین بود. خوشبختانه وی فردی جوان، با نشاط و با انرژی بود به خصوص ایمان و تقوایش به وی انرژی مضاعف میداد. شهید صیاد، امام خمینی(ره) را خیلی دوست داشت؛ مثل بیشتر رزمندگان که عاشق امام بودند. وقتی در عملیاتی شکست و نگرانی پیش میآمد و او برای یافتن راه حلی به خدمت امام خمینی(ره) میرفت، خیلی تغییر میکرد، انرژی میگرفت و انگار صیادشیرازی مرد دیگری شده است و روح دیگری به کالبدش رفته بود.
بعد از پذیرش قطعنامه 598، عراق در دو مرحله به ایران حمله کرد؛ هر دو مرحله من همراه صیاد شیرازی بودم. البته آن زمان شهید صیاد فرمانده نیروی زمینی نبود. آن زمان مسئولیت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح را بر عهده داشت؛ وی به دستور امام به منطقه رفت؛ صدام قوی شده بود چون تجهیزات زیادی به او داده بودند؛ علاوه بر بمبهای شیمیایی و سلاح، روسیه هواپیماهای 25 و 27 را به عراق داده بود؛ یعنی صدام برتری هوایی را به دست آورده بود؛ به طورکلی تانکهای صدام عوض شده بود یعنی به جای تانکهای تی 54 و 62 تی 72 آورده بود. صدام شاید دهها بار ارتش خود را تجهیز کرد. مسائل غربی در حد زیاد به رژیم بعث نفوذ کرده بود و حتی قرار بود غرب به صدام پایگاههای هوانیروز بدهند؛ یکی از فرزندان صدام مسئول پایگاه هوانیروز شده بود؛ با وجود این همه تجهیزات، شهید صیاد شیرازی میگفت «هر چند مرحله صدام به ایران حمله کند، ما او را از کشور بیرون خواهیم کرد».
* حرفهای ماندگار شهید صیاد به دانشجویان افسری
وی در یک سخنرانی به دانشجویان افسری میگفت «در ابتدا خوب خودتان، دشمنتان و شرایطتان را بشناسید؛ طرحریزی خوب کنید، علم خود را به کار بگیرد و بعد به خدا توکل کنید؛ اوست که راهنمایی میکند شما به کجا بروید».
این مسئله خیلی جاها ثابت شد. به عنوان مثال قرار بود یک عملیاتی را انجام بدهیم؛ ساعت 3 صبح از شهید صیاد شیرازی خداحافظی کردم تا ساعت 4 همدیگر را ببینیم؛ هلیکوپترها را برای ساعت 4 آماده کرده بودیم؛ 2 دقیقه مانده بود به ساعت 4، به شهید صیاد زنگ زدم و گفتم «شما کجایید؟» گفت «نگهبانی که میخواست مرا بیدار کند، خودش خواب رفته و مرا بیدار نکرده» وی در ادامه گفت «شاید خواست خدا این بود که خوابم ببرد
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور