با بهشت و جهنم بیشتر آشنا شویم
چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۲ ب.ظ
با بهشت و جهنم بیشتر آشنا شویم
(بسم الله الرحمن الرحیم)
طوبى درختى است در بهشت که ریشه آن در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله (در بهشت) است و هیچ مؤمنى نیست، مگر اینکه شاخه اى از آن در خانه اوست و هیچ چیز به دل آن مؤمن نمى گذرد مگر اینکه همان شاخه براى او آن را حاضر مى آورد و اگر سوارى تیزرو در سایه آن صد سال بتازد، نمى تواند از سایه اش بیرون رود.
فتال نیشابوری در کتاب روضة الواعظین با استناد به روایات اهل بیت علیهم السلام بهشت و جهنم را توصیف کرده است که گزیده آن از نظر خوانندگان گرامی می گذرد:
در توصیف بهشت
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودهاند: خشت هاى بهشت، خشتى از زر و خشتى از یاقوت است و صحنه آن، مشک تازه و کنگره هایش، یاقوت هاى سرخ و سبز و زرد است و درهاى آن گوناگون است. درِ رحمت، از یاقوت سرخ است و درِ صبر، درى یک لختى و از یاقوت سرخ و بدون حلقه است. درِ شکر، داراى دو مصراع و از یاقوت سپید است و فاصله میان دو مصراع آن (دهانه اش) به اندازه پانصد سال راه است. ناله اشتیاق آن به قدرت خداوند متعال بلند است و عرضه مىدارد: پروردگارا! آنان را که شایسته منند در آور. درِ بلا، داراى یک مصراع و از یاقوت زرد است و کمتر کسى از آن وارد مى شود.
اما درِ بزرگ که بندگان صالح- که زاهدان و پارسایان و رغبت کنندگان به خداوند متعال و کسانى که با او انس دارند- از آن وارد مى شوند و چون به بهشت در آیند، در دو جویبار در صف مرتب، میان کشتی هاى یاقوت که پاروهایش از مروارید است، حرکت مى کنند. در آن فرشتگانى از نور هستند که جامه هاى سبز بر تن دارند و بر کناره هاى آن، نهرها حرکت مى کنند. نام آن جنة المأوى و جنت عدن است که میان بهشت هاست و دیوارههاى آن یاقوت سرخ و کف آن مروارید است. (امالى صدوق، ص 128)
امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است: طوبى درختى است در بهشت که ریشه آن در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله (در بهشت) است و هیچ مؤمنى نیست، مگر اینکه شاخه اى از آن در خانه اوست و هیچ چیز به دل آن مؤمن نمى گذرد مگر اینکه همان شاخه براى او آن را حاضر مى آورد و اگر سوارى تیزرو در سایه آن صد سال بتازد، نمى تواند از سایه اش بیرون رود و اگر کلاغى از پایین آن به پرواز در آید به بالاى آن نمى رسد و شکسته و پیر مى شود. (امالی صدوق ص 133)
روایت است که مردى از ابن عباس پرسید: با آنکه خداوند متعال از خدمتگزاران و همسران و بوى خوش و آشامیدنی ها و میوه هاى بهشت خبر داده و در کتاب خود نازل فرموده است، چه چیزى از آن را پوشیده داشته است؟ ابن عباس گفت:
آن جنت عدن است که خداوند آن را روز جمعه بیافرید و سپس آن را پوشیده داشت و هیچ آفریده اى از آفریده هاى آسمانها و زمین ها آن را ندیده است تا هنگامى که آنان را که شایسته آنند، در آن در آورد و خداى متعال سه بار به آن بهشت فرمود سخن بگو و گفت: خوشا به حال مؤمنان، و خداى بزرگ فرمود: خوشا به حال مؤمنان و خوشا به حال تو. ابن عباس مى گوید، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس در او شش خصلت باشد، از آن مؤمنان است. آن کس که سخن راست بگوید و وعده خویش برآورد و امانت خویش را بپردازد و به پدر و مادرش نیکى کند و پیوند خویشاوندى را رعایت کند و از گناه خویش آمرزش خواهى کند، مؤمن است.
امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است: در بهشت درختى است که از بالاى آن جامه هاى آراسته فرو مى ریزد و پایین آن اسب هاى ابلقى قرار دارند که زین و لگام شده و داراى بال هستند و از آن اسب ها هیچ فضولاتی دفع نمىشود. اولیاى خدا سوار بر آن اسبها مى شوند و در هر کجاى بهشت که بخواهند به پرواز در مى آیند، بندگانى که در درجه پایین تر قرار دارند، مى گویند: پروردگارا! چه چیزى این بندگانت را به این کرامت رسانده است؟ خداى ـ جل جلاله ـ مى فرماید: اینان شب ها نمى خوابیدند و نماز شب مى گزاردند و روزها چیزى نمى خوردند و روزه داشتند و با دشمن پیکار مىکردند و ترسى نداشتند و صدقه مى دادند و بخل نمى ورزیدند. (امالى صدوق، ص 175)
از انس بن مالک پرسیده شد که اى ابو حمزه! آیا بهشت در زمین است یا در آسمان؟ گفت: کدام زمین و کدام آسمان است که گنجایش بهشت را داشته باشد؟ پرسیدند: پس کجاست؟ گفت: فراتر از آسمان هفتم، زیر عرش خداوند. (بحار الانوار، ج 8، ص 83)
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: وارد بهشت شدم، دیدم در جبهه آن سه خط زرین با زر نه، با آب طلا نوشته شده است. سطر نخست «لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه» بود.
سطر دوم چنین بود: «آنچه که پیش فرستادیم، اینجا یافتیم. آنچه در آن جهان خوردیم، سودى بود که بردیم و آنچه گذاشتیم، زیان کردیم.» سطر سوم چنین بود: «امتى گنهکار و پروردگارى بسیار بخشنده.»
و همان حضرت فرمودهاند: در بهشت هیچ درختى نیست مگر اینکه ساقه آن زرین است.
و فرمودهاند: از اهل بهشت فضولاتى دفع نمىشود. خوراک آنان چیزى همچون هواى معطر است. حمد و تسبیح خدا به آنان الهام مىشود، همچنان که نفس کشیدن.
و فرمودهاند: سوگند به کسى که قران را بر محمد صلی الله علیه و آله نازل فرموده است، همانا که بهشتیان را همواره بر حسن و زیبایى شان افزوده مىشود، به همان نسبت که در دنیا روز به روز شکستهتر و زشتتر مىشوند.
و فرموده اند: پست ترین منزلت بهشتیان این است که هشتاد هزار خادم دارند و نود و دو درجه، و براى آنان گنبدى از مروارید و یاقوت و زبرجد زده مىشود و مساحت منزل آنان به اندازه میان جابیه (دهکده اى از اطراف دمشق) و صنعاء است.
و پیامبر فرموده اند: در بهشت ناگهان پرتوى آشکار مى شود. بهشتیان سرها را بلند مى کنند، معلوم مىشود پرتو آشکار شدن دندانهاى پیشین حوریهیى است که بر روى همسر خویش لبخند زده است.
ابن عباس مىگوید: بهشت را هفت دیوار و هشت پل است که همگى محیط بر بهشتند، دیوارى از سیم، دیگرى از زر و سیم، سومى از زر، چهارمى از مروارید، پنجمى از گوهر، ششمى از زبرجد، هفتمى از نور رخشان. میان هر دو دیوار، فاصله صد سال راه است. پایههایش از گهر و یاقوت و زبرجد است. هشت در دارد که دهانه هر یک مسیر صد سال راه است.
در توصیف دوزخ
امام صادق علیه السلام فرموده است: روزى پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودند، ناگاه جبریل در حالى که پریده رنگ و اندوهگین و افسرده بود آمد. پیامبر فرمودند: چرا تو را چنین اندوهگین و افسرده مىبینم؟ گفت: اى محمد! چرا چنین نباشم که امروز کوره هاى جهنم را نهادند؟ پیامبر پرسیدند: کورههاى دوزخ چیست؟ گفت:
خداوند متعال فرمانى صادر فرمود که هزار سال دوزخ را برافروختند تا سرخ شد و سپس فرمان داد هزار سال دیگر هم برافروختند تا از سرخى به سپیدى گرایید. باز فرمان داد هزار سال دیگر برافروختند، آنچنان که سیاهى وحشتزا گردید و اگر یک حلقه از زنجیرى که درازى آن هفتاد ذرع است بر دنیا نهاده شود، از گرماى آن همه جهان ذوب خواهد شد و اگر قطرهیى از گنداب هاى دوزخ بر آبهاى زمین فرو افتد، همه اهل دنیا از بوى گندش نابود خواهند شد. گوید، پیامبر صلی الله علیه و آله و جبریل علیه السلام گریستند. خداوند فرشتهیى پیش آن دو گسیل داشت و فرمود: خدایتان بر شما سلام مى رساند و مىفرماید شما را از اینکه گناهى انجام دهید که در دوزخ عذابتان کنم، در پرده عصمت و امان قرار دادم. (محجة البیضاء، ج 8، ص 361) امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است: همانا در دوزخ آسیاهایى است که گروهى را با آن آرد مىکنند. آیا نمىپرسید، کسانى که خوراک آن آسیاها هستند کیستند؟ و چون پرسیدند، فرمود: عالمان تبهکار و قرآنخوانان بدکار و ستمگران ستم پیشه و وزیران خیانتکار و سرپرستان دروغگو (شاید هم عارفان دروغگو) و همانا دوزخ را شهرى است که به آن حصینه (کهن دژ) مىگویند. آیا از من نمىپرسید، در آن کیست؟ و چون پرسیدند، فرمود: در آن پیمانشکنان و از دین برگشتگانند. (خصال، ج 2، ص 142)
امام کاظم علیه السلام ضمن خبر مفصلى چنین فرموده است که جهنم را درهیى به نام سقر (یا سعیر) است که از هنگامى که خدایش آفریده هیچ بازدمى نداشته است و اگر خداوند اجازه دهد و از آن روزنهیى به اندازه لانه مار گشوده شود، هر چه را که بر روى زمین است خواهد سوزاند و دوزخیان همگان از گرما و بوى گند و کثافت این دره، به یک دیگر پناه مىبرند و مىگریزند و در آن کوهى است که همه گرفتاران در آن دره از گرما و بوى گند و کثافت آن و آنچه که خداوند در آن براى اهلش فراهم آورده است، به یک دیگر پناه مىبرند و در آن کوه، دره ژرفى است که همه گرفتاران در آن کوه، از گرما و گند و کثافت آن و آنچه براى اهلش فراهم شده است به یک دیگر پناه مىبرند و در آن دره ژرف، چاهى است به همان صفت که همگان از آن مىگریزند. در آن چاه، مارى است که همه گرفتاران در آن چاه از خطر آن مار و زهرى که خداوند در نیش هاى او نهاده است مىگریزند. در شکم آن مار هفت صندوق است که در آنها پنج تن از امتهاى گذشته و دو تن از این امت قرار دارند. راوى مىگوید: به امام کاظم علیه السلام گفتم: فدایت گردم، آن پنج تن و دو تن چه کسانى هستند؟
فرمود: آن پنج تن عبارتند از قابیل که برادرش هابیل را کشت و نمرود که با ابراهیم علیه السلام در مورد خداوند ستیزه گرى کرد و گفت: من هم مىتوانم کسانى را زنده کنم و کسانى را بمیرانم. و فرعونى که گفت من پروردگار بلند مرتبه شمایم، و آن مرد یهودى که یهودیان را به این آیین واداشت و بولس مسیحى که مسیحیان را به آیین تثلیث واداشت و از این امت هم دو اعرابى هستند. (خصال صدوق، ج 2، ص 34)
امام باقر علیه السلام فرموده اند: چون آیه 23 سوره فجر که مىفرماید: «و آن روز جهنم را آورند و همان روز آدمى متذکر کار خود گردد و آن تذکر را براى او چه سودى؟» نازل شد، از پیامبر صلی الله علیه و آله در باره آن پرسیدند. فرمودند: روح الامین به من خبر داده است که خدایى که غیر از او خدایى نیست چون همگان را در صحراى قیامت جمع فرماید، جهنم را مى آورند و آن را هزار لگام است و هر لگامى را صد هزار فرشته از فرشتگان غضب در دست دارند و دوزخ را هیاهو و سختى و دم و بازدمى است که از آن شرر بیرون مى زند و اگر خداوند خلق را براى حساب با بودن دوزخ نگه دارد، همگان نابود مى شوند، ولى از جهنم ظلمتى بیرون مى آید که همگان چه نیک و چه بد را در آن ظلمت فرو مىبرد. (امالى صدوق، ص 322) عمرو بن ثابت نقل مى کند که امام باقر علیه السلام فرموده اند: دوزخیان از سختى عذابى که در آن مى بینند همچون سگان و گرگان زوزه مى کشند. اى عمرو! چه مى پندارى در باره قومى که مرگ آنان فرا نمى رسد تا بمیرند و از عذاب آنان هم کاسته نمى شود و در دوزخ تشنه و گرسنه اند، چشم هایشان را غبار پوشانده، کر و لال و کورند و سیه روى و زیانکار، مانده در دوزخ و پشیمان و خداوند بر آنان خشم گرفته و بر آنان هیچ رحمتى نمى شود. و از عذاب ایشان کاسته نمى شود و در دوزخ گداخته مى شوند و از گنداب گرم آن مى آشامند و از زقوم مى خورند و با قلابهاى آتشین از بدن هایشان مى کنند و با گرزهاى آتشین آنان را مى زنند و فرشتگان سخت گیر و خشن رحم نمى کنند و آنان در دوزخ بر چهره افتاده اند و با شیطانها در یک بند کشیده شده اند و در زنجیر و غل بسته اند. اگر دعایى کنند برآورده نمى شود و چون نیازى بخواهند، کسى نیازشان را برنمى آورد. این است حال کسانى که به دوزخ درافتند. (امالى صدوق)
همان حضرت فرموده است که چون پیامبر صلی الله علیه و آله را به معراج بردند، از کنار هیچ آفریدهایى عبور نفرمود مگر آنکه در او شادى و مهر و لطف و گشاده رویى دید تا آنکه از کنار کسى گذشت که توجهى نکرد و سخنى نگفت و پیامبر او را ترشروى و خشمگین دیدند. به جبریل فرمودند: از کنار هیچ کس نگذشتم مگر اینکه خوش روى و شاد و مهربان بود مگر این شخص. این کیست؟ فرمود: این مالک دوزخ است و خدایش او را چنین آفریده است. پیامبر فرمودند: دوست دارم از او بخواهى که آتش دوزخ را به من نشان دهد.
جبریل به مالک دوزخ گفت: این محمد صلی الله علیه و آله رسول خداوند است و از من خواسته است از تو بخواهم که آتش را به او نشان دهى. او زبانه اى از دوزخ را به آن حضرت ارائه داد و خضرت پس از آن تا هنگام رحلت هرگز خندان دیده نشدند. (امالى صدوق) پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده اند: اگر در این مسجد صد هزار تن یا بیشتر حاضر باشند و مردى از دوزخیان نفسش به آنان برسد، مسجد و هر چه در آن باشد، آتش خواهد گرفت.
و همان حضرت فرموده اند: همانا در آتش، مارهایى چون گردن شتران تنومند، وجود دارد که هر بار گزش آنان تا چهل سال سوزش دارد و در آن کژدم هایى به بزرگى استر وجود دارد که درد و سوزش گزش آنان تا چهل سال احساس مىشود. (محجة البیضاء، ج 8 ص 360)
ابن عباس گوید: جهنم را هفت در است و بر هر در، هفتاد هزار کوه است و در هر کوه، هفتاد هزار دره و در هر دره، هفتاد هزار وادى و در هر وادى، هفتاد هزار شق و در هر شقى، هفتاد هزار خانه، و در هر خانه هفتاد هزار مار است که بلندى هر یک به اندازه مسیر سه روز راه است و بلندى نیش هاى آن مارها چون درختان خرماى بلند است. این مارها به سراغ آدمیان دوزخى مى آیند و او را از لب ها و پلک هاى چشمش مى گیرند و شروع به کندن تمام گوشت هاى او مى کنند. آدمى، گاه از بیم مى گریزد و در نهرى از نهرهاى دوزخ مى افتد و هفتاد سال در آن سرگردان است.
منبع: روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ترجمه دکتر محمود دامغانی، ص 791 تا 798
در توصیف بهشت
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودهاند: خشت هاى بهشت، خشتى از زر و خشتى از یاقوت است و صحنه آن، مشک تازه و کنگره هایش، یاقوت هاى سرخ و سبز و زرد است و درهاى آن گوناگون است. درِ رحمت، از یاقوت سرخ است و درِ صبر، درى یک لختى و از یاقوت سرخ و بدون حلقه است. درِ شکر، داراى دو مصراع و از یاقوت سپید است و فاصله میان دو مصراع آن (دهانه اش) به اندازه پانصد سال راه است. ناله اشتیاق آن به قدرت خداوند متعال بلند است و عرضه مىدارد: پروردگارا! آنان را که شایسته منند در آور. درِ بلا، داراى یک مصراع و از یاقوت زرد است و کمتر کسى از آن وارد مى شود.
اما درِ بزرگ که بندگان صالح- که زاهدان و پارسایان و رغبت کنندگان به خداوند متعال و کسانى که با او انس دارند- از آن وارد مى شوند و چون به بهشت در آیند، در دو جویبار در صف مرتب، میان کشتی هاى یاقوت که پاروهایش از مروارید است، حرکت مى کنند. در آن فرشتگانى از نور هستند که جامه هاى سبز بر تن دارند و بر کناره هاى آن، نهرها حرکت مى کنند. نام آن جنة المأوى و جنت عدن است که میان بهشت هاست و دیوارههاى آن یاقوت سرخ و کف آن مروارید است. (امالى صدوق، ص 128)
امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است: طوبى درختى است در بهشت که ریشه آن در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله (در بهشت) است و هیچ مؤمنى نیست، مگر اینکه شاخه اى از آن در خانه اوست و هیچ چیز به دل آن مؤمن نمى گذرد مگر اینکه همان شاخه براى او آن را حاضر مى آورد و اگر سوارى تیزرو در سایه آن صد سال بتازد، نمى تواند از سایه اش بیرون رود و اگر کلاغى از پایین آن به پرواز در آید به بالاى آن نمى رسد و شکسته و پیر مى شود. (امالی صدوق ص 133)
روایت است که مردى از ابن عباس پرسید: با آنکه خداوند متعال از خدمتگزاران و همسران و بوى خوش و آشامیدنی ها و میوه هاى بهشت خبر داده و در کتاب خود نازل فرموده است، چه چیزى از آن را پوشیده داشته است؟ ابن عباس گفت:
آن جنت عدن است که خداوند آن را روز جمعه بیافرید و سپس آن را پوشیده داشت و هیچ آفریده اى از آفریده هاى آسمانها و زمین ها آن را ندیده است تا هنگامى که آنان را که شایسته آنند، در آن در آورد و خداى متعال سه بار به آن بهشت فرمود سخن بگو و گفت: خوشا به حال مؤمنان، و خداى بزرگ فرمود: خوشا به حال مؤمنان و خوشا به حال تو. ابن عباس مى گوید، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس در او شش خصلت باشد، از آن مؤمنان است. آن کس که سخن راست بگوید و وعده خویش برآورد و امانت خویش را بپردازد و به پدر و مادرش نیکى کند و پیوند خویشاوندى را رعایت کند و از گناه خویش آمرزش خواهى کند، مؤمن است.
امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است: در بهشت درختى است که از بالاى آن جامه هاى آراسته فرو مى ریزد و پایین آن اسب هاى ابلقى قرار دارند که زین و لگام شده و داراى بال هستند و از آن اسب ها هیچ فضولاتی دفع نمىشود. اولیاى خدا سوار بر آن اسبها مى شوند و در هر کجاى بهشت که بخواهند به پرواز در مى آیند، بندگانى که در درجه پایین تر قرار دارند، مى گویند: پروردگارا! چه چیزى این بندگانت را به این کرامت رسانده است؟ خداى ـ جل جلاله ـ مى فرماید: اینان شب ها نمى خوابیدند و نماز شب مى گزاردند و روزها چیزى نمى خوردند و روزه داشتند و با دشمن پیکار مىکردند و ترسى نداشتند و صدقه مى دادند و بخل نمى ورزیدند. (امالى صدوق، ص 175)
از انس بن مالک پرسیده شد که اى ابو حمزه! آیا بهشت در زمین است یا در آسمان؟ گفت: کدام زمین و کدام آسمان است که گنجایش بهشت را داشته باشد؟ پرسیدند: پس کجاست؟ گفت: فراتر از آسمان هفتم، زیر عرش خداوند. (بحار الانوار، ج 8، ص 83)
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: وارد بهشت شدم، دیدم در جبهه آن سه خط زرین با زر نه، با آب طلا نوشته شده است. سطر نخست «لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه» بود.
سطر دوم چنین بود: «آنچه که پیش فرستادیم، اینجا یافتیم. آنچه در آن جهان خوردیم، سودى بود که بردیم و آنچه گذاشتیم، زیان کردیم.» سطر سوم چنین بود: «امتى گنهکار و پروردگارى بسیار بخشنده.»
و همان حضرت فرمودهاند: در بهشت هیچ درختى نیست مگر اینکه ساقه آن زرین است.
و فرمودهاند: از اهل بهشت فضولاتى دفع نمىشود. خوراک آنان چیزى همچون هواى معطر است. حمد و تسبیح خدا به آنان الهام مىشود، همچنان که نفس کشیدن.
و فرمودهاند: سوگند به کسى که قران را بر محمد صلی الله علیه و آله نازل فرموده است، همانا که بهشتیان را همواره بر حسن و زیبایى شان افزوده مىشود، به همان نسبت که در دنیا روز به روز شکستهتر و زشتتر مىشوند.
و فرموده اند: پست ترین منزلت بهشتیان این است که هشتاد هزار خادم دارند و نود و دو درجه، و براى آنان گنبدى از مروارید و یاقوت و زبرجد زده مىشود و مساحت منزل آنان به اندازه میان جابیه (دهکده اى از اطراف دمشق) و صنعاء است.
و پیامبر فرموده اند: در بهشت ناگهان پرتوى آشکار مى شود. بهشتیان سرها را بلند مى کنند، معلوم مىشود پرتو آشکار شدن دندانهاى پیشین حوریهیى است که بر روى همسر خویش لبخند زده است.
ابن عباس مىگوید: بهشت را هفت دیوار و هشت پل است که همگى محیط بر بهشتند، دیوارى از سیم، دیگرى از زر و سیم، سومى از زر، چهارمى از مروارید، پنجمى از گوهر، ششمى از زبرجد، هفتمى از نور رخشان. میان هر دو دیوار، فاصله صد سال راه است. پایههایش از گهر و یاقوت و زبرجد است. هشت در دارد که دهانه هر یک مسیر صد سال راه است.
در توصیف دوزخ
امام صادق علیه السلام فرموده است: روزى پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودند، ناگاه جبریل در حالى که پریده رنگ و اندوهگین و افسرده بود آمد. پیامبر فرمودند: چرا تو را چنین اندوهگین و افسرده مىبینم؟ گفت: اى محمد! چرا چنین نباشم که امروز کوره هاى جهنم را نهادند؟ پیامبر پرسیدند: کورههاى دوزخ چیست؟ گفت:
خداوند متعال فرمانى صادر فرمود که هزار سال دوزخ را برافروختند تا سرخ شد و سپس فرمان داد هزار سال دیگر هم برافروختند تا از سرخى به سپیدى گرایید. باز فرمان داد هزار سال دیگر برافروختند، آنچنان که سیاهى وحشتزا گردید و اگر یک حلقه از زنجیرى که درازى آن هفتاد ذرع است بر دنیا نهاده شود، از گرماى آن همه جهان ذوب خواهد شد و اگر قطرهیى از گنداب هاى دوزخ بر آبهاى زمین فرو افتد، همه اهل دنیا از بوى گندش نابود خواهند شد. گوید، پیامبر صلی الله علیه و آله و جبریل علیه السلام گریستند. خداوند فرشتهیى پیش آن دو گسیل داشت و فرمود: خدایتان بر شما سلام مى رساند و مىفرماید شما را از اینکه گناهى انجام دهید که در دوزخ عذابتان کنم، در پرده عصمت و امان قرار دادم. (محجة البیضاء، ج 8، ص 361) امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است: همانا در دوزخ آسیاهایى است که گروهى را با آن آرد مىکنند. آیا نمىپرسید، کسانى که خوراک آن آسیاها هستند کیستند؟ و چون پرسیدند، فرمود: عالمان تبهکار و قرآنخوانان بدکار و ستمگران ستم پیشه و وزیران خیانتکار و سرپرستان دروغگو (شاید هم عارفان دروغگو) و همانا دوزخ را شهرى است که به آن حصینه (کهن دژ) مىگویند. آیا از من نمىپرسید، در آن کیست؟ و چون پرسیدند، فرمود: در آن پیمانشکنان و از دین برگشتگانند. (خصال، ج 2، ص 142)
امام کاظم علیه السلام ضمن خبر مفصلى چنین فرموده است که جهنم را درهیى به نام سقر (یا سعیر) است که از هنگامى که خدایش آفریده هیچ بازدمى نداشته است و اگر خداوند اجازه دهد و از آن روزنهیى به اندازه لانه مار گشوده شود، هر چه را که بر روى زمین است خواهد سوزاند و دوزخیان همگان از گرما و بوى گند و کثافت این دره، به یک دیگر پناه مىبرند و مىگریزند و در آن کوهى است که همه گرفتاران در آن دره از گرما و بوى گند و کثافت آن و آنچه که خداوند در آن براى اهلش فراهم آورده است، به یک دیگر پناه مىبرند و در آن کوه، دره ژرفى است که همه گرفتاران در آن کوه، از گرما و گند و کثافت آن و آنچه براى اهلش فراهم شده است به یک دیگر پناه مىبرند و در آن دره ژرف، چاهى است به همان صفت که همگان از آن مىگریزند. در آن چاه، مارى است که همه گرفتاران در آن چاه از خطر آن مار و زهرى که خداوند در نیش هاى او نهاده است مىگریزند. در شکم آن مار هفت صندوق است که در آنها پنج تن از امتهاى گذشته و دو تن از این امت قرار دارند. راوى مىگوید: به امام کاظم علیه السلام گفتم: فدایت گردم، آن پنج تن و دو تن چه کسانى هستند؟
فرمود: آن پنج تن عبارتند از قابیل که برادرش هابیل را کشت و نمرود که با ابراهیم علیه السلام در مورد خداوند ستیزه گرى کرد و گفت: من هم مىتوانم کسانى را زنده کنم و کسانى را بمیرانم. و فرعونى که گفت من پروردگار بلند مرتبه شمایم، و آن مرد یهودى که یهودیان را به این آیین واداشت و بولس مسیحى که مسیحیان را به آیین تثلیث واداشت و از این امت هم دو اعرابى هستند. (خصال صدوق، ج 2، ص 34)
امام باقر علیه السلام فرموده اند: چون آیه 23 سوره فجر که مىفرماید: «و آن روز جهنم را آورند و همان روز آدمى متذکر کار خود گردد و آن تذکر را براى او چه سودى؟» نازل شد، از پیامبر صلی الله علیه و آله در باره آن پرسیدند. فرمودند: روح الامین به من خبر داده است که خدایى که غیر از او خدایى نیست چون همگان را در صحراى قیامت جمع فرماید، جهنم را مى آورند و آن را هزار لگام است و هر لگامى را صد هزار فرشته از فرشتگان غضب در دست دارند و دوزخ را هیاهو و سختى و دم و بازدمى است که از آن شرر بیرون مى زند و اگر خداوند خلق را براى حساب با بودن دوزخ نگه دارد، همگان نابود مى شوند، ولى از جهنم ظلمتى بیرون مى آید که همگان چه نیک و چه بد را در آن ظلمت فرو مىبرد. (امالى صدوق، ص 322) عمرو بن ثابت نقل مى کند که امام باقر علیه السلام فرموده اند: دوزخیان از سختى عذابى که در آن مى بینند همچون سگان و گرگان زوزه مى کشند. اى عمرو! چه مى پندارى در باره قومى که مرگ آنان فرا نمى رسد تا بمیرند و از عذاب آنان هم کاسته نمى شود و در دوزخ تشنه و گرسنه اند، چشم هایشان را غبار پوشانده، کر و لال و کورند و سیه روى و زیانکار، مانده در دوزخ و پشیمان و خداوند بر آنان خشم گرفته و بر آنان هیچ رحمتى نمى شود. و از عذاب ایشان کاسته نمى شود و در دوزخ گداخته مى شوند و از گنداب گرم آن مى آشامند و از زقوم مى خورند و با قلابهاى آتشین از بدن هایشان مى کنند و با گرزهاى آتشین آنان را مى زنند و فرشتگان سخت گیر و خشن رحم نمى کنند و آنان در دوزخ بر چهره افتاده اند و با شیطانها در یک بند کشیده شده اند و در زنجیر و غل بسته اند. اگر دعایى کنند برآورده نمى شود و چون نیازى بخواهند، کسى نیازشان را برنمى آورد. این است حال کسانى که به دوزخ درافتند. (امالى صدوق)
همان حضرت فرموده است که چون پیامبر صلی الله علیه و آله را به معراج بردند، از کنار هیچ آفریدهایى عبور نفرمود مگر آنکه در او شادى و مهر و لطف و گشاده رویى دید تا آنکه از کنار کسى گذشت که توجهى نکرد و سخنى نگفت و پیامبر او را ترشروى و خشمگین دیدند. به جبریل فرمودند: از کنار هیچ کس نگذشتم مگر اینکه خوش روى و شاد و مهربان بود مگر این شخص. این کیست؟ فرمود: این مالک دوزخ است و خدایش او را چنین آفریده است. پیامبر فرمودند: دوست دارم از او بخواهى که آتش دوزخ را به من نشان دهد.
جبریل به مالک دوزخ گفت: این محمد صلی الله علیه و آله رسول خداوند است و از من خواسته است از تو بخواهم که آتش را به او نشان دهى. او زبانه اى از دوزخ را به آن حضرت ارائه داد و خضرت پس از آن تا هنگام رحلت هرگز خندان دیده نشدند. (امالى صدوق) پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده اند: اگر در این مسجد صد هزار تن یا بیشتر حاضر باشند و مردى از دوزخیان نفسش به آنان برسد، مسجد و هر چه در آن باشد، آتش خواهد گرفت.
و همان حضرت فرموده اند: همانا در آتش، مارهایى چون گردن شتران تنومند، وجود دارد که هر بار گزش آنان تا چهل سال سوزش دارد و در آن کژدم هایى به بزرگى استر وجود دارد که درد و سوزش گزش آنان تا چهل سال احساس مىشود. (محجة البیضاء، ج 8 ص 360)
ابن عباس گوید: جهنم را هفت در است و بر هر در، هفتاد هزار کوه است و در هر کوه، هفتاد هزار دره و در هر دره، هفتاد هزار وادى و در هر وادى، هفتاد هزار شق و در هر شقى، هفتاد هزار خانه، و در هر خانه هفتاد هزار مار است که بلندى هر یک به اندازه مسیر سه روز راه است و بلندى نیش هاى آن مارها چون درختان خرماى بلند است. این مارها به سراغ آدمیان دوزخى مى آیند و او را از لب ها و پلک هاى چشمش مى گیرند و شروع به کندن تمام گوشت هاى او مى کنند. آدمى، گاه از بیم مى گریزد و در نهرى از نهرهاى دوزخ مى افتد و هفتاد سال در آن سرگردان است.
منبع: روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ترجمه دکتر محمود دامغانی، ص 791 تا 798
۹۴/۰۴/۱۷