بازشناسی مفضل بن عمر از راویان احادیث مهدوی (3)
چهارشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۷ ق.ظ
(بسم الله الرحمن الرحیم)
اگرچه که سند بعضی از اخبار مادحة مفضل بن عمر ضعیف است ولی این ضعف با تواتر معنوی این روایات جبران میشود. بررسی سند یک روایت برای اطمینان به صدور خبر است و اطمینان حاصل از استفاضه یا به بیانی بهتر تواتر معنوی آن قویتر از اطمینان حاصل از خبر واحد صحیح است.[55]
طبیعی است که تواتر معنوی این اخبار، ما را از بررسی سندی بی نیاز میکند؛ برای نمونه، تعدادی از روایاتی را که در مدح او است، نقل میکنیم:
محمد بن مسعود قال: حدثنی عبدالله بن خلف قال: حدثنا علی بن حسان الواسطی قال: حدثنی موسی بن بکیر قال: سمعت ابا الحسن یقول لما اتاه موت المفضل بن عمر قال: رحمه الله کان الوالد بعد الوالد اما انه قداستراح.[56]
امام علیه السلام میفرماید که او با مرگ، راحت شد. طبیعی است که انسان دروغ گو و فاسد، با مرگ راحت نمیشود. امام علیه السلام همچنین دربارة مفضل بن عمر میفرماید: «الوالد بعد الوالد»؛ یعنی مفضل بن عمر، پدری پس از پدر من است.
حدثنی ابراهیم بن محمد قال: حدثنی سعد بن عبدالله القمی قال: حدثنا احمد بن محمد بن عیسی، عن ابن ابی عمیر، عن الحسین بن احمد، عن اسد بن ابی العلاء عن هشام بن احمد قال: دخلت علی ابی عبدالله علیه السلام و انا ارید ان اسأله عن المفضل بن عمر، وهو فی ضیعة له فی یوم شدید الحر، و العرق یسیل علی صدره، فابتدأنی فقال: نعم و الله الذی لا اله الاّ هو، المفضل بن عمر الجعفی، حتی احصیت نیفاً و ثلاثین مرّة یقولها و یکررها قال: انما هو والد بعد الوالد.[57]
حدثنی حمدویه بن نصیر قال: حدثنی محمد بن عیسی، عن محمد بن عمر بن سعید الزیات، عن محمد بن حریز قال: حدثنی بعض اصحابنا من کان عند ابی الحسن الثانی علیه السلام جالساً فلما نهضوا قال لهم: القوا ابا جعفر علیه السلام فسلموا علیه و احدثوا به عهداً، فلمّا نهض القوم التفت الیَّ و قال: یرحم الله المفضل انه کان لیکتفی بدون هذا.[58]
قابل ذکر است که امام علیه السلام برای او در مقام بزرگی و فضلش رحمت الهی درخواست میکند.
حدثنی نصربن الصباح قال: حدثنی اسحاق بن محمد البصری قال: حدثنی الحسن بن علی بن یقطین، عن عیسی بن سلیمان، عن ابی ابراهیم علیه السلام قال: رحم الله المفضل قداستراح. قال: فخرجت الی اصحابنا فقلت لهم قد و الله مات المفضل. قال: ثم دخلتُ الکوفة و اذا هو قدماتَ قبل ذلک بثلاثة ایام.[59]
در این روایت نیز امام معصوم علیه السلام برای او رحمت الهی درخواست میکند.
فروی محمد بن سنان قال: دخلت علی ابی الحسن علیه السلام قبل ان یحمل الی العراق بسنته، و علی ابنه علیه السلام بین یَدَیه فقال لی: یا محمد فقلت لبیک قال: انه سیکون فی هذه السنة حرکة (الی ان قال): یا محمد ان مفضل کان انسی و مستراحی.[60]
در این روایت امام معصوم علیه السلام مفضل بن عمر را جایگاه انس و استراحت خود برمی شمارد.
وروی عن محمد بن یحیی، عن علی بن الحکم، عن یونس بن یعقوب قال: امرنی ابو عبدالله علیه السلام ان اتی المفضل و اعزیه باسماعیل و قال: اقرأ المفضل السلام و قل له: انا قد اصبنا باسماعیل فَصَبرنا فاصبر کما صبرنا انا اردنا أَمراً، و اراد الله عزّوجلّ امراً فسلمنا لأِمرالله.
مرحوم آیتالله خویی رحمه الله علیه بعد از ذکر این خبر میفرماید: «این روایت، صحیح السند است و شدّت علاقه امام صادق علیه السلام را به او میرساند.»[61]؛ زیرا امام صادق علیه السلام درگذشت اسماعیل را به مفضل بن عمر تسلیت میگوید و از او میخواهد که در این مصیبت، صبر پیشه کند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دربارة امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: «علی بن ابی طالب خلیفة الله و خلیفتی و حجة الله و حجّتی و باب الله و بابی».[64]
در زیارت جامعة کبیره نیز میخوانیم که اهل بیت علیهم السلام «ابواب الایمان» هستند. همچنین در حدیثی دیگر، امیرالمؤمنین علیه السلام سلمان را «باب الله» نام نهاد.[65] به پیروی این کار، برخی از علما برای نزدیکترین یار و همراه هر معصوم علیه السلام لقب «باب» رانام نهادند. به عبارت دیگر، باب، عبارت است از «خاص الخواص اصحاب امام علیه السلام» که از اسرار و علوم خاص امام زمان خویش در قلمرو مسایل سیاسی، اجتماعی، معرفتی آگاهی داشته باشد.[66] ابن ابی الثلج محمد بن احمد الکاتب البغدادی و هم چنین شیخ طریحی[67] و مرحوم مامقانی رحمه الله علیه در تنقیح المقال،[68] مفضل بن عمر را باب امام صادق علیه السلام میشمارند. کفعمی نیز او را باب امام صادق علیه السلام میداند.[69] اما ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابی طالب او را باب امام کاظم علیه السلام میداند.[70]
کتاب توحید که نجاشی از آن به کتاب فکر تعبیر میکند قویترین شاهد عملی بر درستی و استواری مفضّل است. متن این روایت ناگزیر هر ملحدی را موحّد میکند و خلاصه آن که تحسین او محرز و توبیخش غیر محرز است.[72]
مرحوم شیخ علی نمازی در کتاب مستدرکات علم الرجال دربارة این روایت میگوید:
از روایات صادره از مفضّل خبری است که به الأهلیلجة شهرت یافته است؛ روایتی با مضامین عالی و مفصّل، متن این روایت بهترین گواه بر صدور آن از امام است.[74] مرحوم علاّمه مجلسی رحمه الله علیه نیز در بحار الانوار جلد سوم ضمن نقل این دو رساله، متن این دو روایت را بهترین شاهد بر صحت آنها میداند:
شهرت انتساب دو روایت التوحید و الأهلیلجة به مفضّل بن عمر ارسال این دو روایت را جبران میکند. مرحوم سیّد بن طاووس و غیر او نیز به این مطلب اذعان دارند. ادّعای ضعیف بودن محمد بن سنان و مفضّل هم ردّ میشود، بلکه بسیاری از روایات گواه بزرگی شأن و منزلت این دو هستند. متن همین دو روایت بهترین گواه بر صحّت این دو میباشد.[75]
مرحوم علی اکبر غفاری در سال 1335 ه ش ضمن تصحیح و تعلیق کتاب تحف العقول، در مقدمهای که بر آن نوشته است نقل میکند که مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب امل الآمل، «تحف العقول» را کثیر الفوائد میداند و علامة مجلسی رحمه الله علیه در مورد این کتاب این گونه مینویسد: «تحف العقول کتابی است گرانبها، نظم نوشتاری آن مبیّن بزرگی نگارنده آن است. بیشتر این کتاب در مواعظ و اصول روشنی است که نیاز به سند ندارد».[78] نقل وصیت مفضل در چنین کتابی که بزرگان برآن اعتماد داشتهاند، دال بر مقام و منزلت مفضل است. جالب آن که ابن شعبه بحرانی وصیت مفضّل را کنار احادیث امامان معصوم علیهم السلام و مواعظ حضرت عیسی علیه السلام نقل میکند.
در کتاب منتهی المقال به وکالت مفضل بن عمر اشاره شده است.[83] در کتاب الغیبة اثر مرحوم شیخ طوسی رحمه الله علیه دو روایت وجود دارد که شاهد بر وکالت مفضل است. از هشام بن احمد نقل شده است که گفت: «اموالی را برای موسی بن جعفر علیه السلام به مدینه بردم. حضرت فرمود: اموال را برگردان و آن را به مفضل بن عمر بسپار. من نیز آن را نزد مفضل بن عمر برگرداندم».[84]
موسی بن بکر نیزنقل میکند که حضور امام کاظم علیه السلام شرفیاب شدم. میدیدم همة اموال، فقط از ناحیة مفضل به آن حضرت میرسد. گاهی میدیدم افرادی، اموالی را نزد حضرت میآورند؛ ولی از آنها پذیرا نمیشد و میفرمود: «آنها را به مفضل برسان.»[85]
در این کتاب، ما بیان میکنیم و خبر میدهیم از روایات و احادیثی که به ما رسیده و آنها را مشایخ و ثقات ما روایت کردهاند از کسانی که خداوند اطاعت و ولایتشان را بر ما واجب کرده است.[93]
براساس همین مطلب، بعضی از علما مانند صاحب وسایل الشیعه و پس از او محدث نوری و مرحوم آیتالله خویی معتقدند همة راویان واقع در اسناد روایات این کتاب، ثقه هستند.[94] با توجه به مطالب گفته شده، باید گفت: مفضل بن عمر از راویان احادیث تفسیر قمی است؛ زیرا علی بن ابراهیم قمی ذیل سورة حجر و ذیل سورة زمر، از او روایت نقل میکند.[95]
پی نوشت ها :
[55]. «و قصور سند جملة من الاخبار المزبورة الواردة فی مدحه غیر ضائر بعد تعاضدها و تجابرها بل تواترها معناً فما صدر من جمع منهم ابن طاووس من المناقشه فی اسانید اخبار الطرفین لا اری له وجهاً ضرورة ان ملاحظه السند انما هو لتحصیل الوثوق بصدور الخبر و الوثوق الحاصل من استفاضة الاخبار بل تواترها معنی اقوی من الوثوق الحاصل من خبر واحد صحیح»؛ تنقیح المقال، ج3، ص240.
[56]. کشی، اختیار معرفه الرجال، ص321، مشهد، دانشکده الهیات و معارف اسلامی.
[57]. همان، ص323.
[58]. همان، ص328.
[59]. همان، ص329.
[60]. معجم رجال الحدیث، ج18، ص301.
[61]. همان.
[62]. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص208، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیّه اسلامیه.
[63]. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص345، تحقیق عباد الله طهرانی و علی احمد ناصح، مؤسسة معارف اسلامیّه، 1411ق.
[64]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج26، باب 5، ص263، ح47، تهران، نشر وزارت ارشاد، 1412ق.
[65]. رجال کشی، ص60.
[66]. جواد سلیمانی، رازداران حریم اهل بیت علیهم السلام، ص44، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی رحمه الله علیه، 1386ش.
[67]. السید علی الحسینی الصدر، الفوائد الرجالیه، ص144، قم، دارالغدیر، 1420ق.
[68]. تنقیح المقال فی علم الرجال، ج1، ص190.
[69]. شیخ تقی الدین ابراهیم بن علی کفعمی، مصباح کفعمی، ص523، نجف، دارالکتب العلمیّه، 1349ش.
[70]. رشید الدین محمد بن علی بن شهر آشوب سروی مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص325، بیروت، دارالاضواء، 1405ق.
[71]. رجال نجاشی، ص416، ذیل ش1112.
[72]. «و کتاب المعروف بتوحید المفضل الذی عبرعنه النجاشی کتاب فکر اقوی شاهد عملی علی استقامه فانه یقهر کل ملحد علی ان یکون موحداً و بالجمله الحق کون مدحه محققاً و قدحه غیر محقق»؛ شیخ محمدتقی، تستری، قاموس الرجال، ج9، ص104، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1410ق.
[73]. آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعة، ج2، ص484، بیروت، دار الأضواء، 1403ق.
[74]. «و من روایاته الخبر المشتهر بالأهلیلجة فی التوحید و هو ایضاً روایه شریفة عظیمة مفصلة یکون متنها شاهد صدق علی صدوره من الأمام»؛ شیخ علی، نمازی، مستدرکات علم الرجال، ج7، ص480، تهران، شفق، 1412ق.
[75]. «ولا یضر ارسالهما لاشتهار انتسابهما الی المفضل و قد شهد بذلک السید ابن طاووس و غیره... و لا ضعف محمد بن سنان و المفضل لانه فی محل المنع بل یظهر من الاخبار الکثیره علو قدرهما و جلالتهما. مع ان متن الخبرین شاهداً صدق علی صحتهما»؛ بحارالانوار، ج3، ص152-193.
[76]. آقا بزرگ طهرانی، پیشین، الجزء الثالث، ص400، بیروت، دارالاضواء، 1403ق.
[77]. «و یعجبنی ان انقل فی هذا الباب حدیثاً عجیباً وافیاً شافیاً عثرت علیه فی کتاب تحف العقول للفاضل النبیل الحسن بن علی بن شعبه من قدماء اصحابنا حتی ان شیخنا المفید ینقل عن هذا الکتاب و هو کتاب لم یسمح الدهر بمثله»؛ همان.
[78]. «کتاب تحف العقول عثرنا علی کتاب عتیق و نظمه دل علی رفعة شأن مؤلفه و اکثره فی المواعظ و الاصول المعلومة التی لا تحتاج فیها الی سند»؛ تحف العقول عن ابن ابی شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول صل الله علیه و آله، تصحیح علی اکبر غفاری، ص10-11، قم، جامعه مدرّسین، 1421ق.
[79]. علی اکبر ترابی، جزوه درسی «کلیات علم رجال ودرایه»، ص56، مرکز تخصصی مهدویّت، قم، 1386ش.
[80]. شیخ طوسی، استبصار، ج3، ص97، ح333، بیروت، دارالاضواء، 1413ق.
[81]. مرحوم شیخ بهایی و مرحوم بهبهانی، به نقل از محمدبن علی استرآبادی، منهج المقال فی تحقیق احوالالرجال، ص45، قم، مؤسسه آلالبیت،1416ق؛ حسن بن زینالدین، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان، ج1، ص18، قم، جامعه مدرسین، 1362ش؛ ابوعلی حائری، منتهی المقال، ج7، ص474، قم، مؤسسه آلالبیت، 1416ق؛ مامقانی، مقباس الهدایة، ج2، ص258، قم، مؤسسه اهلالبیت، 1411ق؛ محدث نوری، خاتمه مستدرک الوسایل، ج5، ص263، قم، مؤسسه آلالبیت، 1415ق.
[82]. خاتمه مستدرک الوسایل، ج5، ص264.
[83]. منتهی المقال، ج6، ش3029، ص314.
[84]. وروی عن هشام قال: « حملت الی ابی ابراهیم علیه السلام الی المدینة اموالا فقال: « ردها فا دفعها الی المفضل بن عمر » فرددتها الی جعفی فحططتها علی باب المفضل »، (الغیبة، ص347).
[85]. وروی عن موسی بن بکر قال: «کنت فی خدمة ابی الحسن علیه السلام فلم اکن اری شیئا یصل الیه الا من ناحیة مفضل، و لربما رایت الرجل یجیء بالشیء فلا یقبله منه و یقول: « اوصله الی المفضل»، (الغیبه، ص347).
[86]. رجال نجاشی، ص123، رقم318.
[87]. شیخ طوسی، الفهرست، ص77، رقم141.
[88]. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج30، ص202.
[89]. معجم رجال الحدیث، ج1، ص50.
[90]. باب 10، ح2؛ باب 26، ح4 و 26؛ باب 47، ح4؛ باب 48، ح2. البته مخفی نماند که عدّهای در صحّت انتساب این کتاب به ابن قولویه تردید کردهاند. عدّهای دیگر، این توثیق عام را قبول ندارند و میگویند فقط مشایخ بلاواسطه ابن قولویه ثقه هستند.
[91]. رجال نجاشی، ص260، رقم680.
[92]. برگرفته از نرمافزار «روایة النور».
[93]. «و نحن ذاکرون و مخبرون بما ینتهی الینا و رواه مشایخنا وثقاتنا عن الذین فرض الله طاعتهم و اوجب ولایتهم... »
[94]. جزوه درسی «کلیات علم رجال و درایه»، ص97.
[95]. تفسیر قمی، ج1، ص281 و ج2، ص252، قابل ذکر است برخی از علما به وثاقت اساتید بدون واسطه علی بن ابراهیم در تفسیر قائلند و برخی در دلالت عبارت بر وثاقت راویان کتاب یا انتساب کتاب تفسیر قمی رایج به علی بن ابراهیم اشکال وارد میدانند.
قرائن وثاقت مفضل بن عمر:
1. روایاتی که در مدح مفضل بن عمر صادر شده است:
پس از نقد و بررسی دلایل تضعیف مفضل بن عمر و رد آن ها، نوبت به ذکر دلایل توثیق او میرسد. اولین دلیل ما برای توثیق مفضل بن عمر، روایات بسیاری است که در مدح و فضیلت او صادر شده. اگر چه سند چند روایت از این روایات بسیار، شامل افراد ضعیف یا بعضاً مجهول است، ولی این مطلب، استدلال ما را ضعیف نمیکند؛ زیرا وثوق حاصل از این اخبار، ضعف سندی بعضی از روایات را جبران میکند. مرحوم مامقانی رحمه الله علیه میگوید:اگرچه که سند بعضی از اخبار مادحة مفضل بن عمر ضعیف است ولی این ضعف با تواتر معنوی این روایات جبران میشود. بررسی سند یک روایت برای اطمینان به صدور خبر است و اطمینان حاصل از استفاضه یا به بیانی بهتر تواتر معنوی آن قویتر از اطمینان حاصل از خبر واحد صحیح است.[55]
طبیعی است که تواتر معنوی این اخبار، ما را از بررسی سندی بی نیاز میکند؛ برای نمونه، تعدادی از روایاتی را که در مدح او است، نقل میکنیم:
محمد بن مسعود قال: حدثنی عبدالله بن خلف قال: حدثنا علی بن حسان الواسطی قال: حدثنی موسی بن بکیر قال: سمعت ابا الحسن یقول لما اتاه موت المفضل بن عمر قال: رحمه الله کان الوالد بعد الوالد اما انه قداستراح.[56]
امام علیه السلام میفرماید که او با مرگ، راحت شد. طبیعی است که انسان دروغ گو و فاسد، با مرگ راحت نمیشود. امام علیه السلام همچنین دربارة مفضل بن عمر میفرماید: «الوالد بعد الوالد»؛ یعنی مفضل بن عمر، پدری پس از پدر من است.
حدثنی ابراهیم بن محمد قال: حدثنی سعد بن عبدالله القمی قال: حدثنا احمد بن محمد بن عیسی، عن ابن ابی عمیر، عن الحسین بن احمد، عن اسد بن ابی العلاء عن هشام بن احمد قال: دخلت علی ابی عبدالله علیه السلام و انا ارید ان اسأله عن المفضل بن عمر، وهو فی ضیعة له فی یوم شدید الحر، و العرق یسیل علی صدره، فابتدأنی فقال: نعم و الله الذی لا اله الاّ هو، المفضل بن عمر الجعفی، حتی احصیت نیفاً و ثلاثین مرّة یقولها و یکررها قال: انما هو والد بعد الوالد.[57]
حدثنی حمدویه بن نصیر قال: حدثنی محمد بن عیسی، عن محمد بن عمر بن سعید الزیات، عن محمد بن حریز قال: حدثنی بعض اصحابنا من کان عند ابی الحسن الثانی علیه السلام جالساً فلما نهضوا قال لهم: القوا ابا جعفر علیه السلام فسلموا علیه و احدثوا به عهداً، فلمّا نهض القوم التفت الیَّ و قال: یرحم الله المفضل انه کان لیکتفی بدون هذا.[58]
قابل ذکر است که امام علیه السلام برای او در مقام بزرگی و فضلش رحمت الهی درخواست میکند.
حدثنی نصربن الصباح قال: حدثنی اسحاق بن محمد البصری قال: حدثنی الحسن بن علی بن یقطین، عن عیسی بن سلیمان، عن ابی ابراهیم علیه السلام قال: رحم الله المفضل قداستراح. قال: فخرجت الی اصحابنا فقلت لهم قد و الله مات المفضل. قال: ثم دخلتُ الکوفة و اذا هو قدماتَ قبل ذلک بثلاثة ایام.[59]
در این روایت نیز امام معصوم علیه السلام برای او رحمت الهی درخواست میکند.
فروی محمد بن سنان قال: دخلت علی ابی الحسن علیه السلام قبل ان یحمل الی العراق بسنته، و علی ابنه علیه السلام بین یَدَیه فقال لی: یا محمد فقلت لبیک قال: انه سیکون فی هذه السنة حرکة (الی ان قال): یا محمد ان مفضل کان انسی و مستراحی.[60]
در این روایت امام معصوم علیه السلام مفضل بن عمر را جایگاه انس و استراحت خود برمی شمارد.
وروی عن محمد بن یحیی، عن علی بن الحکم، عن یونس بن یعقوب قال: امرنی ابو عبدالله علیه السلام ان اتی المفضل و اعزیه باسماعیل و قال: اقرأ المفضل السلام و قل له: انا قد اصبنا باسماعیل فَصَبرنا فاصبر کما صبرنا انا اردنا أَمراً، و اراد الله عزّوجلّ امراً فسلمنا لأِمرالله.
مرحوم آیتالله خویی رحمه الله علیه بعد از ذکر این خبر میفرماید: «این روایت، صحیح السند است و شدّت علاقه امام صادق علیه السلام را به او میرساند.»[61]؛ زیرا امام صادق علیه السلام درگذشت اسماعیل را به مفضل بن عمر تسلیت میگوید و از او میخواهد که در این مصیبت، صبر پیشه کند.
2. توثیق شیخ مفید رحمه الله علیه:
دومین دلیل ما بروثاقت مفضل بن عمر، توثیق صریح مرحوم شیخ مفید رحمه الله علیه در کتاب ارشاد است. وی، مفضل بن عمر را از خواص امام صادق علیه السلام میشمارد. عبارت شیخ مفید رحمه الله علیه چنین است: «فمن روی صریح النّص بالامامة من ابی عبدالله الصادق علیه السلام علی ابنه ابی الحسن موسی علیه السلام من شیخ اصحاب ابی عبدالله و خاصته و بطانته وثقاته الفقهاء الصالحین رضوان الله علیهم المفضل بن عمر الجعفی و معاذبن کثیر و عبدالرحمان بن الحجاج و…».[62]3. توثیق شیخ طوسی رحمه الله علیه:
مرحوم شیخ طوسی رحمه الله علیه در کتاب الغیبة مفضل بن عمر را از سفرای ممدوح ذکر میکند. عبارت شیخ طوسی رحمه الله علیه از این قرار است: «فی ذکر طرف من اخبار السفراء الذین کانوا فی حال الغیبة، و قبل ذکر من کان سفیراً حال الغیبة نذکر طرفاً من اخبار مَن کان یَخْتصّ بکل امام، و یتولّی لَه الأمر علی وَجه الایجاز، و نذکر من کان ممدوحاً منهم حسن الطریقة و من کان مذموماً سییء المذهب لیعرف الحال من ذلک… و منهم (ای من المحمودین) المفضل بن عمر.»[63]4. مفضل بن عمر، باب امام صادق علیه السلام :
برخی کتب تراجم، مناقب و تاریخ اهل بیت علیهم السلام افرادی را بابهای امامان اطهار علیهم السلام ذکر کردهاند. شاید بتوان منشأ این کار را در احادیث زیر یافت:پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دربارة امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: «علی بن ابی طالب خلیفة الله و خلیفتی و حجة الله و حجّتی و باب الله و بابی».[64]
در زیارت جامعة کبیره نیز میخوانیم که اهل بیت علیهم السلام «ابواب الایمان» هستند. همچنین در حدیثی دیگر، امیرالمؤمنین علیه السلام سلمان را «باب الله» نام نهاد.[65] به پیروی این کار، برخی از علما برای نزدیکترین یار و همراه هر معصوم علیه السلام لقب «باب» رانام نهادند. به عبارت دیگر، باب، عبارت است از «خاص الخواص اصحاب امام علیه السلام» که از اسرار و علوم خاص امام زمان خویش در قلمرو مسایل سیاسی، اجتماعی، معرفتی آگاهی داشته باشد.[66] ابن ابی الثلج محمد بن احمد الکاتب البغدادی و هم چنین شیخ طریحی[67] و مرحوم مامقانی رحمه الله علیه در تنقیح المقال،[68] مفضل بن عمر را باب امام صادق علیه السلام میشمارند. کفعمی نیز او را باب امام صادق علیه السلام میداند.[69] اما ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابی طالب او را باب امام کاظم علیه السلام میداند.[70]
5. توحید مفضل:
پنجمین وجه از وجوه توثیقات مفضل بن عمر کتاب توحید است. کتابی در بیان صنع خدا و توحید الهی که امام صادق علیه السلام برای مفضل بن عمر املا کرد و جملههای آن، با عبارت «فکِّر یا مفضل» آغاز میشود. این کتاب، نشان از اعتماد بالای امام صادق علیه السلام به مفضل است. مرحوم نجاشی به کتاب توحید، لقب کتاب فکر[71] میدهد. مرحوم علامه تستری رحمه الله علیه در قاموس الرجال، کتاب توحید را قویترین شاهد بر راستی عقیدة مفضل بن عمر دانسته و میگوید:کتاب توحید که نجاشی از آن به کتاب فکر تعبیر میکند قویترین شاهد عملی بر درستی و استواری مفضّل است. متن این روایت ناگزیر هر ملحدی را موحّد میکند و خلاصه آن که تحسین او محرز و توبیخش غیر محرز است.[72]
6. الأهلیلجة فی التوحید:
الأهلیلجة فی التوحید، رسالة کوتاهی است که امام صادق علیه السلام در رد ملحدان و منکران ربوبیت به تحریر درآورد و آن را برای مفضل بن عمر فرستاد. مرحوم آقا بزرگ طهرانی از این کتاب نام برده و میگوید: «این رساله را امام صادق علیه السلام در جواب نامة مفضل بن عمر که از حضرت خواسته بود ردی بر منکران و ملحدان ربوبیت بنویسند، نگاشته است».[73] در ادامه مرحوم آقا بزرگ طهرانی رحمه الله علیه نقل میکند که مرحوم سید بن طاووس رحمه الله علیه در دو کتاب کشف المحجة و الامان من اخطار الاسفار و الازمان همراه بودن رسالة الأهلیلجة فی التوحید در سفر و تفکر در آن را سفارش میکند.مرحوم شیخ علی نمازی در کتاب مستدرکات علم الرجال دربارة این روایت میگوید:
از روایات صادره از مفضّل خبری است که به الأهلیلجة شهرت یافته است؛ روایتی با مضامین عالی و مفصّل، متن این روایت بهترین گواه بر صدور آن از امام است.[74] مرحوم علاّمه مجلسی رحمه الله علیه نیز در بحار الانوار جلد سوم ضمن نقل این دو رساله، متن این دو روایت را بهترین شاهد بر صحت آنها میداند:
شهرت انتساب دو روایت التوحید و الأهلیلجة به مفضّل بن عمر ارسال این دو روایت را جبران میکند. مرحوم سیّد بن طاووس و غیر او نیز به این مطلب اذعان دارند. ادّعای ضعیف بودن محمد بن سنان و مفضّل هم ردّ میشود، بلکه بسیاری از روایات گواه بزرگی شأن و منزلت این دو هستند. متن همین دو روایت بهترین گواه بر صحّت این دو میباشد.[75]
7. نقل وصیت مفضل بن عمر در تحف العقول :
تحف العقول عن آل الرسول اثر ابومحمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبه البحرانی رحمه الله علیه کتابی است که از دیرباز مورد توجه علمای شیعه بوده است. ابن شعبه بحرانی رحمه الله علیه متوفای سال 381 هجری قمری است. او هم عصر شیخ صدوق رحمه الله علیه بوده و از مشایخ شیخ مفید رحمه الله علیه میباشد.[76] مرحوم آقا بزرگ طهرانی رحمه الله علیه در کتاب الذریعه عبارتی را به این مضمون از مرحوم شیخ حسین بن علی بن صادق البحرانی رحمه الله علیه نقل میکند: شگفتزدهام بر دست یافتن بر حدیثی حیرت انگیز و کامل از کتاب تحفالعقول نگاشتة یکی از علمای شیعه دانشمند برجسته و ممتاز حسن بن علی بن شعبه، کتابی که مورد مراجعة شیخ مفید رحمه الله علیه بوده کتابی که زمانه به مثل آن دست پیدا نمیکند.[77]مرحوم علی اکبر غفاری در سال 1335 ه ش ضمن تصحیح و تعلیق کتاب تحف العقول، در مقدمهای که بر آن نوشته است نقل میکند که مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب امل الآمل، «تحف العقول» را کثیر الفوائد میداند و علامة مجلسی رحمه الله علیه در مورد این کتاب این گونه مینویسد: «تحف العقول کتابی است گرانبها، نظم نوشتاری آن مبیّن بزرگی نگارنده آن است. بیشتر این کتاب در مواعظ و اصول روشنی است که نیاز به سند ندارد».[78] نقل وصیت مفضل در چنین کتابی که بزرگان برآن اعتماد داشتهاند، دال بر مقام و منزلت مفضل است. جالب آن که ابن شعبه بحرانی وصیت مفضّل را کنار احادیث امامان معصوم علیهم السلام و مواعظ حضرت عیسی علیه السلام نقل میکند.
8. توثیقات عام :
توثیق عام، به توثیقی گفته میشود که جماعتی را با ضابطة خاصی و عنوان معینی توثیق کنند؛ مانند این که بگویند: «هر راوی که در اسناد کتاب کامل الزیارات واقع شده، ثقه است.» یا «هر راوی که از مشایخ اجازه باشد، ثقه است» و…. قابل ذکر است که ما از راه توثیقات عام، به چندگونه میتوانیم به وثاقت مفضل بن عمر پی ببریم.الف. مشایخ ثقات:
مقصود از مشایخ ثقات، اساتید روایی بی واسطه یا با واسطة سه فقیه از فقهای اصحاب اجماع ـ یعنی محمد بن ابی عمیر، صفوان بن یحیی، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی ـ هستند. مرحوم شیخ طوسی رحمه الله علیه در کتاب عدة الاصول در بحث حجیت خبر واحد در باب تعارض دو خبر میگوید: «عرفوا بانهم لا یروون و لا یرسلون الا عمن یوثق به». یعنی «این سه نفر معروف شده بودند به این که از غیر ثقه روایتی نقل نمیکنند».[79] حال با پذیرش این توثیق عام، مفضل بن عمر موثق است؛ زیرا محمد بن ابی عمیر[80] از او روایت نقل کرده است.ب. وکالت مفضل بن عمر:
جمعی از علما[81]، وکالت از امام معصوم علیه السلام را یکی از توثیقات عام شمردهاند. البته مراد از وکالت، وکالت در امور دینی و حقوق الهی مانند گرفتن خمس و زکات و حقوق مالی است. جریان اخذ وجوه شرعی و حقوق الهی و هدایا، به وسیلة وکلا و کارگزاران و سپس حمل و تحویل آنها به امامان معصوم علیهم السلام بین وکلای امامان امری رایج بوده است. محدث نوری رحمه الله علیه از آیات و روایاتی که از اعتماد برسفیه و سپردن اموال به دست سفیهان نهی کرده است، استفاده میکند که حکمت این نواهی، ثقه نبودن سفیهان بوده است. آیا با وجود این نواهی، صحیح است به پیشوایان معصوم نسبت بدهیم اموالشان را به دست انسانهای فاسد و فاسق میدادند و بر چنین افرادی اعتماد میکردند.[82] مفضل بن عمر در جریان اخذ وجوه شرعی و حقوق الهی و هدایا، و سپس حمل آنها و تحویل به امامان معصوم علیهم السلام که بین وکلای امامان امری رایج بوده است، حضور داشته است. طبیعی است اگر مفضل غالی و دارای افکاری نادرست بود، امام علیه السلام هرگز به وکالت او راضی نمیشد و او را طرد میکرد.در کتاب منتهی المقال به وکالت مفضل بن عمر اشاره شده است.[83] در کتاب الغیبة اثر مرحوم شیخ طوسی رحمه الله علیه دو روایت وجود دارد که شاهد بر وکالت مفضل است. از هشام بن احمد نقل شده است که گفت: «اموالی را برای موسی بن جعفر علیه السلام به مدینه بردم. حضرت فرمود: اموال را برگردان و آن را به مفضل بن عمر بسپار. من نیز آن را نزد مفضل بن عمر برگرداندم».[84]
موسی بن بکر نیزنقل میکند که حضور امام کاظم علیه السلام شرفیاب شدم. میدیدم همة اموال، فقط از ناحیة مفضل به آن حضرت میرسد. گاهی میدیدم افرادی، اموالی را نزد حضرت میآورند؛ ولی از آنها پذیرا نمیشد و میفرمود: «آنها را به مفضل برسان.»[85]
ج. مفضل بن عمر از راویان اسناد کامل الزیارات:
یکی از توثیقات عام ـ طبق نظر کسانی که این توثیق عام را قبول دارند ـ توثیق راویان واقع در اسناد کتاب کامل الزیارات است. این کتاب، تألیف جعفر بن محمد بن قولویه میباشد که از او به اختصار به ابن قولویه یاد میکنند. نجاشی در شرح حالش مینوسید: «به هر خوبی از کارهای زیبا و وثاقت و فقاهت و دانایی که مردم را به آن توصیف کنی، این دانشمند برتر و بیشتر از آن را دارا میباشد».[86] شیخ طوسی رحمه الله علیه از این کتاب به نام جامع الزیارات یاد میکند.[87] او در مقدمة کتابش میگوید: «در این کتاب، روایاتی راکه از افراد موثق از اصحاب، به ما رسیده است، ذکر کردم.» شیخ حر عاملی با عبارت فوق، بر وثاقت تمام راویانی که ابن قولویه در این کتاب از ایشان بدون واسطه یا با واسطه روایت دارد، استدلال کرده است.[88] مرحوم آیتالله خویی رحمه الله علیه در متابعت از او مینویسد: «این عبارت دلالتی روشن دارد براین که ابن قولویه در این کتاب، هر روایتی که از معصوم نقل کرده، توسط راویان ثقه از معصوم به او رسیده است.»[89] با توجه به مطالب ذکر شده، باید گفت: مفضل بن عمر در سندهای فراوانی از روایات کامل الزیارات وجود دارد.[90]د. مفضل بن عمر از راویان تفسیر علی بن ابراهیم قمی:
یکی از توثیقات عام، توثیق راویان تفسیر علی بن ابراهیم قمی میباشد. نامبرده، از مفسران بزرگ شیعی و راویان عالی مقام امامیه و از اساتید کلینی است. نجاشی مینویسد: «ابوالحسن قمی در امر حدیث انسانی ثقه، ثبت و مورد اعتماد است، مذهب او مذهب سالم و دور از هرگونه انحراف میباشد».[91] از او در کتاب کافی 5630 روایت و در کتب اربعه 8169 حدیث نقل شده است.[92] او در مقدمة کتابش میگوید:در این کتاب، ما بیان میکنیم و خبر میدهیم از روایات و احادیثی که به ما رسیده و آنها را مشایخ و ثقات ما روایت کردهاند از کسانی که خداوند اطاعت و ولایتشان را بر ما واجب کرده است.[93]
براساس همین مطلب، بعضی از علما مانند صاحب وسایل الشیعه و پس از او محدث نوری و مرحوم آیتالله خویی معتقدند همة راویان واقع در اسناد روایات این کتاب، ثقه هستند.[94] با توجه به مطالب گفته شده، باید گفت: مفضل بن عمر از راویان احادیث تفسیر قمی است؛ زیرا علی بن ابراهیم قمی ذیل سورة حجر و ذیل سورة زمر، از او روایت نقل میکند.[95]
نتیجه گیری:
در هر عصر، تعدادی از شیعیان و پیروان امامان بزرگوار علیهم السلام با آنان رابطة نزدیک داشته و از خواص یاران و اصحاب نزدیک آن بزرگواران به شمار میآمدهاند. علوم سرشار، حسن خلق، نرم خویی و منش پیامبر گونة اهل بیت علیهم السلام وجدانهای بیدار و فطرتهای شکوفا رامجذوب خود میکرد؛ به گونهای که مریدان فراوانی گرد آن بزرگواران را میگرفتند و پیوند دوستی با آنان برقرار میکردند؛ اما همة آنها در نحوة ارتباط با امامان اطهار علیهم السلام یکسان نبودند. راقم این سطور، براین باور است که مفضل بن عمر بین اصحاب امام صادق علیه السلام از جایگاه خاصی برخوردار بوده است. این پیوند روحی بین امام و مفضل را میتوان در درگذشت اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام به خوبی مشاهده کرد؛ زیرا امام او را به صبر و خویشتن داری دعوت میکند. توثیق دو تن از بزرگان شیعه همچون شیخ مفید و شیخ طوسی ما را بر این عقیده استوار میکند. با توجه به این مطالب، نسبتهایی چون «فاسد المذهب» بودن، «مضطرب الروایه» بودن، «خطابی بودن» بودن به مفضل بن عمر، نسبتهایی است ناروا و حتماً باید توجیه شود، تا چهرة چنین شخصیتی، خدشه دار نشود.پی نوشت ها :
[55]. «و قصور سند جملة من الاخبار المزبورة الواردة فی مدحه غیر ضائر بعد تعاضدها و تجابرها بل تواترها معناً فما صدر من جمع منهم ابن طاووس من المناقشه فی اسانید اخبار الطرفین لا اری له وجهاً ضرورة ان ملاحظه السند انما هو لتحصیل الوثوق بصدور الخبر و الوثوق الحاصل من استفاضة الاخبار بل تواترها معنی اقوی من الوثوق الحاصل من خبر واحد صحیح»؛ تنقیح المقال، ج3، ص240.
[56]. کشی، اختیار معرفه الرجال، ص321، مشهد، دانشکده الهیات و معارف اسلامی.
[57]. همان، ص323.
[58]. همان، ص328.
[59]. همان، ص329.
[60]. معجم رجال الحدیث، ج18، ص301.
[61]. همان.
[62]. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص208، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیّه اسلامیه.
[63]. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص345، تحقیق عباد الله طهرانی و علی احمد ناصح، مؤسسة معارف اسلامیّه، 1411ق.
[64]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج26، باب 5، ص263، ح47، تهران، نشر وزارت ارشاد، 1412ق.
[65]. رجال کشی، ص60.
[66]. جواد سلیمانی، رازداران حریم اهل بیت علیهم السلام، ص44، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی رحمه الله علیه، 1386ش.
[67]. السید علی الحسینی الصدر، الفوائد الرجالیه، ص144، قم، دارالغدیر، 1420ق.
[68]. تنقیح المقال فی علم الرجال، ج1، ص190.
[69]. شیخ تقی الدین ابراهیم بن علی کفعمی، مصباح کفعمی، ص523، نجف، دارالکتب العلمیّه، 1349ش.
[70]. رشید الدین محمد بن علی بن شهر آشوب سروی مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص325، بیروت، دارالاضواء، 1405ق.
[71]. رجال نجاشی، ص416، ذیل ش1112.
[72]. «و کتاب المعروف بتوحید المفضل الذی عبرعنه النجاشی کتاب فکر اقوی شاهد عملی علی استقامه فانه یقهر کل ملحد علی ان یکون موحداً و بالجمله الحق کون مدحه محققاً و قدحه غیر محقق»؛ شیخ محمدتقی، تستری، قاموس الرجال، ج9، ص104، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1410ق.
[73]. آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعة، ج2، ص484، بیروت، دار الأضواء، 1403ق.
[74]. «و من روایاته الخبر المشتهر بالأهلیلجة فی التوحید و هو ایضاً روایه شریفة عظیمة مفصلة یکون متنها شاهد صدق علی صدوره من الأمام»؛ شیخ علی، نمازی، مستدرکات علم الرجال، ج7، ص480، تهران، شفق، 1412ق.
[75]. «ولا یضر ارسالهما لاشتهار انتسابهما الی المفضل و قد شهد بذلک السید ابن طاووس و غیره... و لا ضعف محمد بن سنان و المفضل لانه فی محل المنع بل یظهر من الاخبار الکثیره علو قدرهما و جلالتهما. مع ان متن الخبرین شاهداً صدق علی صحتهما»؛ بحارالانوار، ج3، ص152-193.
[76]. آقا بزرگ طهرانی، پیشین، الجزء الثالث، ص400، بیروت، دارالاضواء، 1403ق.
[77]. «و یعجبنی ان انقل فی هذا الباب حدیثاً عجیباً وافیاً شافیاً عثرت علیه فی کتاب تحف العقول للفاضل النبیل الحسن بن علی بن شعبه من قدماء اصحابنا حتی ان شیخنا المفید ینقل عن هذا الکتاب و هو کتاب لم یسمح الدهر بمثله»؛ همان.
[78]. «کتاب تحف العقول عثرنا علی کتاب عتیق و نظمه دل علی رفعة شأن مؤلفه و اکثره فی المواعظ و الاصول المعلومة التی لا تحتاج فیها الی سند»؛ تحف العقول عن ابن ابی شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول صل الله علیه و آله، تصحیح علی اکبر غفاری، ص10-11، قم، جامعه مدرّسین، 1421ق.
[79]. علی اکبر ترابی، جزوه درسی «کلیات علم رجال ودرایه»، ص56، مرکز تخصصی مهدویّت، قم، 1386ش.
[80]. شیخ طوسی، استبصار، ج3، ص97، ح333، بیروت، دارالاضواء، 1413ق.
[81]. مرحوم شیخ بهایی و مرحوم بهبهانی، به نقل از محمدبن علی استرآبادی، منهج المقال فی تحقیق احوالالرجال، ص45، قم، مؤسسه آلالبیت،1416ق؛ حسن بن زینالدین، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان، ج1، ص18، قم، جامعه مدرسین، 1362ش؛ ابوعلی حائری، منتهی المقال، ج7، ص474، قم، مؤسسه آلالبیت، 1416ق؛ مامقانی، مقباس الهدایة، ج2، ص258، قم، مؤسسه اهلالبیت، 1411ق؛ محدث نوری، خاتمه مستدرک الوسایل، ج5، ص263، قم، مؤسسه آلالبیت، 1415ق.
[82]. خاتمه مستدرک الوسایل، ج5، ص264.
[83]. منتهی المقال، ج6، ش3029، ص314.
[84]. وروی عن هشام قال: « حملت الی ابی ابراهیم علیه السلام الی المدینة اموالا فقال: « ردها فا دفعها الی المفضل بن عمر » فرددتها الی جعفی فحططتها علی باب المفضل »، (الغیبة، ص347).
[85]. وروی عن موسی بن بکر قال: «کنت فی خدمة ابی الحسن علیه السلام فلم اکن اری شیئا یصل الیه الا من ناحیة مفضل، و لربما رایت الرجل یجیء بالشیء فلا یقبله منه و یقول: « اوصله الی المفضل»، (الغیبه، ص347).
[86]. رجال نجاشی، ص123، رقم318.
[87]. شیخ طوسی، الفهرست، ص77، رقم141.
[88]. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج30، ص202.
[89]. معجم رجال الحدیث، ج1، ص50.
[90]. باب 10، ح2؛ باب 26، ح4 و 26؛ باب 47، ح4؛ باب 48، ح2. البته مخفی نماند که عدّهای در صحّت انتساب این کتاب به ابن قولویه تردید کردهاند. عدّهای دیگر، این توثیق عام را قبول ندارند و میگویند فقط مشایخ بلاواسطه ابن قولویه ثقه هستند.
[91]. رجال نجاشی، ص260، رقم680.
[92]. برگرفته از نرمافزار «روایة النور».
[93]. «و نحن ذاکرون و مخبرون بما ینتهی الینا و رواه مشایخنا وثقاتنا عن الذین فرض الله طاعتهم و اوجب ولایتهم... »
[94]. جزوه درسی «کلیات علم رجال و درایه»، ص97.
[95]. تفسیر قمی، ج1، ص281 و ج2، ص252، قابل ذکر است برخی از علما به وثاقت اساتید بدون واسطه علی بن ابراهیم در تفسیر قائلند و برخی در دلالت عبارت بر وثاقت راویان کتاب یا انتساب کتاب تفسیر قمی رایج به علی بن ابراهیم اشکال وارد میدانند.
۹۴/۰۵/۰۷