امیرالمومنین حجتیهای نبود!

نمی دانم آن ها که در جلسات معرفتی(!) و جشنهای آن چنانی خود در خانههای اشرافی شمال شهرشان به ناسزاگویی به اهل سنت و پیشوایانشان مشغول اند و برای شادی دل دختر پیامبر در مذمت آنها داستانهای خیالی میگویند و اشعار رکیک میسرایند، چگونه از کنار سیرهی امامشان میگذرند؟ محمد ثقفی وحدت بین مذاهب اسلامی […]
نمی دانم آن ها که در جلسات معرفتی(!) و جشنهای آن چنانی خود در خانههای اشرافی شمال شهرشان به ناسزاگویی به اهل سنت و پیشوایانشان مشغول اند و برای شادی دل دختر پیامبر در مذمت آنها داستانهای خیالی میگویند و اشعار رکیک میسرایند، چگونه از کنار سیرهی امامشان میگذرند؟
محمد ثقفی
وحدت بین مذاهب اسلامی نه محتاج به کتمان عقاید است و نه موجب کم رنگ شدن آنها. الگوی وحدت ما همان پیشوای مذهب ماست. امام علی(ع) هرگز به بهانهی وحدت از مطالبهی حق خود و صراحت لهجهاش در شکایت از غاصبان نکاست، اما این باعث نشد که از جماعت مسلمین کناره بگیرد و از یاری حکومت بپرهیزد.
– پس از ماجرای سقیفه امام و یارانش از بیعت با ابوبکر اجتناب کردند، اما آن هنگاه که تهدید رومیان و قبایل مرتد برای اسلام و مسلمین جدی شد به یاری حکومت در دفع فتنه شتافتند.
– امام درخواست ابوسفیان را برای مطالبهی خلافت و وعدهی پشتیبانی فرزندان عبد مناف نپذیرفت و در سخنانی مردم را به دوری از فتنه دعوت کرد.
– در نبرد ذوالقصه با مرتدان، امام به ابوبکر پیشنهاد کرد که خود به جنگ نرود و او نیز این چنین کرد.
– بعد از وفات پیامبر، امام تردید ابوبکر را در جنگ با روم برطرف کرد و مژدهی پیروزی به او داد. ابوبکر شاد شد و گفت: «این علی وارث علم پیامبر است، هرکه در راستی او شک کند منافق است.»
– سه خلیفهی اول بارها برای قضاوت از علی یاری میجستند تا جایی که بارها «لولا علی لهلک العمر» شنیده شد.
– درجنگ با ایران امام علی به خلیفه پیشنهاد کرد که خود به جنگ نرود، او نیز سعد وقاص را به فرماندهی سپاه گماشت.
– درنبرد سپاه اسلام با هراکلیوس (قیصر روم) امام به عمر گفت که فرماندهی سپاه اسلام (ابوعبیده) را به پیروزی مژده دهد و از تردید درآورد.
– در جنگ بیت المقدس عمر پس از مشورت با امام گفت: «من جز به مشورت علی عمل نمیکنم و او را در مشورت میستایم و پیشانیاش را سفید میبینم.»
– در جنگ خراسان امام ویژگی شهرهای خراسان را به عمر گفت و او را به فتح آنجا ترغیب کرد.
– سلمان فارسی و عمار یاسر از یاران امام علی با اذن او از طرف عمر به ولایت مدائن و کوفه گماشته شدند.
– مالک اشتر در نبرد قادسیه از فرماندهان بود و «آمد» و «نصیبین» به دست او فتح شد.
– حذیفه بن یمان در جنگ نهاوند جزو فرماندهان بود.
– عمار یاسر در فتح مصر فرماندهی سواره نظام را به عهده داشت.
-هاشم بن عقبه یار وفادار امام در زمان خلیفهی دوم فرماندهی سپاه پنج هزار نفری شد و در فتح بیت المقدس و آذربایجان حضور داشت.
– جریر بن عبد الله دیگر یار امام در حمله به عراق و حیره فرمانده سپاه بود.
– امام علی سه بار به هنگام خروج عمر ابن خطاب از مدینه، از جانب او به جانشینی و اداره¬ی امور شهر منصوب شده است؛ اول حرکت عمر به سوی شام، دوم اعزام سپاه کمکی برای نبرد قادسیه و جسر و سوم حرکت برای سامان دادن اوضاع بیت المقدس.
– خلیفهی دوم در مسائل اقتصادی چون چگونگی دریافت افراد از بیت المال، مصرف جواهرات کعبه و تقسیم سرزمینهای عراق با امام علی مشورت کرد و طبق رأی او عمل نمود.
– پس از فتح مدائن خلیفه تصمیم به ثبت تاریخ گرفت و به پیشنهاد امام علی هجرت پیامبر را مبدأ قرار داد.
– در غائلهی شورش علیه عثمان، امام نقش میانجی بین خلیفه و ناراضیان را ایفا کرد؛ به خلیفه و اهل بیتش آب رساند و فرزندان خود را برای محافظت از خانهاش گماشت.
– پس از قتل عثمان، امام به شورشیان و محافظان خانه اعتراض شدیدی کرد و به همراه چند نفر از اصحاب عثمان را به خاک سپرد.
– امام علی دخترش ام کلثوم (دختر فاطمهی زهرا) را به عقد عمر بن خطاب درآورد. (کافی، ج۶، ص ۱۱۵)
– امام علی پسرانی معروف به ابوبکر (فرزند لیلی بنت مسعود الدارمیه) عمر (فرزند ام حبیب بنت ربیعه) و فرزندی به نام عثمان (فرزند ام البنین) داشت که دو نفر اخیر در کربلا به شهادت رسیدند. (کشف الغمه فی معرفه الأئمه؛ لعلی الأربلی ۲/۶۶)
– امام علی در جنگ صفین یارانش را از دشنام دادن به معاویه و سپاهیانش باز داشت. (نهج البلاغه،خ۲۰۶)
– امام در پاسخ شاعری که در ذی حق بودن امام برای خلافت و ذم مخالفین ایشان شعر تحریکآمیزی سروده بود او را از این کار نهی کرد و حفظ اسلام را مهمترین هدف عنوان نمود. (سیری در نهج الباغه، استاد مطهری، ص ۱۷۹-۱۸۱)
نمی دانم آن ها که در جلسات معرفتی(!) و جشنهای آن چنانی خود در خانههای اشرافی شمال شهرشان به ناسزاگویی به اهل سنت و پیشوایانشان مشغول اند و برای شادی دل دختر پیامبر در مذمت آنها داستانهای خیالی میگویند و اشعار رکیک میسرایند، چگونه از کنار سیرهی امامشان میگذرند؟ آنها از ترس جان و مالشان در بحبوحهی جنگ و انقلاب در کنج خانههایشان خزیده بودند و کسانی را که با این جنگ و انقلاب ظهور را به تاخیر انداخته بودند لعنت می کردند، حکماً قیاس به نفس میکنند و سیرهی امام علی را «تقیه از ترس جان» میپندارند! در قاموس آنها وحدت یعنی خیانت به ولایت و دهنکجی به مصائب دختر پیامبر؛ و اینچنین است که سیرهی امام علی در غمخوار مستضعفین و مظلومین جهان بودن را به کناری مینهند و مصائب فلسطینیان و دیگر ملل مسلمان را بلایی خدایی بر سر منکرین ولایت علی(ع) میانگارند و در دل اللهم اشغل الظالمین بالظالمین می خوانند!
ما وحدتی جر آن چه علی(ع) کرد نمیشناسیم و نمیطلبیم و در این راه جز او الگویی نداریم. اما با تمام وجود یقین داریم که امام علی(ع) انجمن حجتیهای نبود!
برای دیدین منابع غیر از آنچه که ذکر شده به مقالهی «تعامل امام علی با خلفا در جهت وحدت اسلامی» به قلم «اسماعیل دانش» رجوع کنید.
تریبون