جبهه فرهنگی راه نور

باسلام هدف ما=ترویج فرهنگ ایثار شهادت وهمگام سازی عناوین روایتگری واطلاع رسانی وجذب راویان دفاع مقدس می باشد

جبهه فرهنگی راه نور

باسلام هدف ما=ترویج فرهنگ ایثار شهادت وهمگام سازی عناوین روایتگری واطلاع رسانی وجذب راویان دفاع مقدس می باشد

جبهه فرهنگی راه نور

سخن از احساسی واحد و اعتقاد به هدفی مشترک همواره همان چیزی بوده و هست و خواهد بود که علت گردهم آمدن جمعی را فراهم می آورد. حسی مرکب از تنفر و عشق. حسی شبیه بلاتکلیفی. شبیه دودلی میان دوراهی.

و اینجاست که آن تنفر ملال آور جایش را به عشقی خنک و لذت بخش می دهد. آن سرزمین و آن مردمان در ذهنت مجسم می شوند و عاشقانه به آنها می اندیشی. کسانی که آسمان و دریا از آنان درس وسعت می آموزند و به آنان رسیدن رویای شبانگاهت می شود. و شاهد هم همان هدف مشترک.


این حس و هدف مشترک بود که جمعی را گرد هم آورد. جمعی که چراغ هدایت و کشتی نجات را تنها راه آسمانی شدن می دانند. کسانی که آن دستان یاریگر را می شناسند و در تلاش شناخت و شناساندن آنان هستند. همانها که عاشقانه چشمان سحرانگیر دلدار را دیده اند و بیستون بیستون به پای شیرین جهان جان داده اند. آری هرکس قد و قامت سرو بی همتای هستی را ببیند اختیاری برایش نمی ماند و مطیع بی چون و چرای صاحب دلش می شود. اینجا همان جایی است که در پی دیدار الف قامت دوست هستند و در این راه دست به دامان دوستان دوست شده اند. دوستانی که شهیدند، یعنی شهود کرده اند و دیده اند دلدار را. و ما باید پای درس آنان بنشینیم تا موی و روی و قد و بالا و لبخند و چشمان محبوبمان را برایمان شرح دهند. از صدایش بگویند از صوت قرآنش از ...

پس تو نیز اینچنین عشقی مقدس را داری به ما ملحق شو و عهدی دوباره ببند. که

از میان مؤمنان مردانى‏ اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند (احزاب / 23)

پس دست در دست هم هرکدام در هر جایگاه به قدر توان وظیفه ای در قبال آن برخی که به شهادت رسیده اند داریم. و ما اینجا در سنگری مجازی سعی در ادای دین به آنان را داریم. هر چند در این سنگر به روی تمام عاشقان شهادت باز است و ما همواره نیازمند توان همسنگران جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی می باشیم. باشد تا دست مهربان آنان همواره بر سر دوستدارانشان سایه مهر و نوازش بیفکند.

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

امام خمینی چرا به انجمن حجتیه بدگمان بود؟

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۲۴ ب.ظ
حجتیه

 

نشریه حوزوی «خط» که توسط جمعی از طلاب قمی به سردبیری مهدی همازاده اداره می‌شود، در شماره پنجم (خرداد۹۱) پرونده‌ای راه به اندیشه‌ها و عملکرد انجمن حجتیه اختصاص داد. یادداشتی که در ادامه می‌خوانید با عنوان «امام خمینی(ره): نکند یک مرتبه متوجّه شوید که انجمن حجتیّه‌ای‌ها همه چیزتان را نابود کرده‌اند» به بررسی دیدگاه‌های امام […]

نشریه حوزوی «خط» که توسط جمعی از طلاب قمی به سردبیری مهدی همازاده اداره می‌شود، در شماره پنجم (خرداد۹۱) پرونده‌ای راه به اندیشه‌ها و عملکرد انجمن حجتیه اختصاص داد. یادداشتی که در ادامه می‌خوانید با عنوان «امام خمینی(ره): نکند یک مرتبه متوجّه شوید که انجمن حجتیّه‌ای‌ها همه چیزتان را نابود کرده‌اند» به بررسی دیدگاه‌های امام خمینی پیرامون انجمن حجتیه می‌پردازد.

در چند سال اولیّه‌ی تأسیس نظام جمهوری اسلامی، یکی از مهم‌ترین نیازهای جامعه‌ی انقلابی آن روز، برقراری آرامش هرچه بیشتر برای ایجاد ثبات در کشور و سامان‌دادن به اوضاع بود. آرامشی که توسّط دشمنان کینه‌توز و دوستان جاهل، هر از چندی مورد حمله واقع می‌شد. موضوعاتی همچون ماجرای دولت موقّت، غائله بنی‌صدر، اقدامات جبهه‌ی متّحد ضدّانقلاب، ترور مسئولین نظام، کودتاهای نافرجام، شورش‌های تجزیه‌طلبانه، جنگ تحمیلی و… هریک به‌تنهایی می‌توانست نظام نوپایی را سرنگون کند.

یکی دیگر از موضوعاتی که در ابتدای انقلاب هر از چندی بحث روز می‌شد، موضوع انجمن حجّتیه بود. از اصلی‌ترین تفاوت‌های این موضوع با دیگر مسائل، تفاوت بسیار زیاد موضعگیری‌های نیروهای خطّ امامی درمورد انجمن بود. عدم شناخت دقیق انجمن، چنددستگی اعضای آن پس از پیروزی انقلاب و سیاست‌های منحصر به فرد سران انجمن در تغییر مواضع و همراه نشان‌دادن خود با نظام، از جمله عواملی بود که سبب دشواری تشخیص نحوه‌ی برخورد صحیح با این گروه می‌شد. قبل از ورود به موضوع اصلی این مقاله که گذری بر مواضع حضرت امام و مقام‌معظّم‌رهبری در مورد انجمن می‌باشد، لازم است تا برای درک بهتر فضای تاریخی مورد بحث، مروری بر خاطرات یکی از مسئولین آن زمان داشته باشیم.

هاشمی رفسنجانیقیل‌وقال‌ها در مورد انجمن حجتیّه از سال ۱۳۶۰ به بعد فزونی یافت. آقای هاشمی‌رفسنجانیکه در آن زمان رئیس قوّه‌ی مقنّنه بود، در خاطراتش به جلسه‌ای در تاریخ ۶۰/۶/۱۹ به‌همراهی چند تن از مسئولین در محضر امام، اشاره نموده و می‌نویسد:

«آقای خزعلی، درباره انجمن حجّتیه و صلاحیت دینی آن‌ها صحبت کرد و از امام می‌خواست که ایشان جلوی موج مخالفت با آن‌ها را که برخاسته، بگیرند. به بعد موکول شد.» [۱]

تنها حدود دوماه بعد، حساسیّت‌ها در مورد انجمن بدین‌شکل بیشتر شد:

«آقای جنّتی، عضو شورای نگهبان در نمازجمعه قم سئوالاتی در مورد آن‌ها طرح کرده‌اند و تبدیل به مسئله روز شده. نباید مزاحم آن‌ها شد. افراد مسلمان و معتقدی هستند؛ ولی انقلابی نیستند. معروف است شاخه‌ای از آن‌ها ولایت‌فقیه را قبول ندارند؛ ولی خودشان منکر این اتّهامند.» [۲]

البته انجمنی‌ها نیز ساکت ننشسته و تمام همّت خود را صرف دفاع از خویش می‌نمودند:

«دونفر از رهبران انجمن حجّتیه، آقایان سجادی و رفیعی آمدند و اسنادی از همکاری‌شان با انقلاب و آماری از خدمات‌شان در مبارزه با بهائی‌ها دادند. گفتند سه‌هزار نفر از بهائی‌ها را هدایت کرده‌اند و جلوی انحراف پنجاه‌هزار نفر را گرفته‌اند و توطئه این باند را در ایران خنثی کرده و طرفدار ولایت فقیه هستند و از فشاری که روی آن‌ها می‌آید و در بعضی از جاها، آن‌ها را پاکسازی می‌کنند، گله داشتند و از اظهارات من راضی بودند.» [۳]

آقای هاشمی یک‌روز پس از این نوشتار، می‌نویسد:

«آخرشب شورای فرماندهی سپاه آمدند و راجع به مشکلات سپاه، مطالبی داشتند. وضع جنگ را گفتند و اطّلاعاتی از سرکوبی ضدّانقلاب دادند و درباره انجمن حجّتیه که سپاه با آنها مخالفت می‌کند، مطالبی گفتند و از من برای حفظ موقعیّت سپاه، کمک خواستند.» [۴]

مراجعات انجمنی‌ها و مخالفین‌شان به مسئولین مملکتی آن هم با این فاصله‌ی زمانی، حکایت از اغتشاش و نابسامانی قضاوت در مورد انجمن دارد.

رئیس جمهور وقت: عمده‌کردن مسأله انجمن حجتیه را متهم می‌کنم

خامنه ایاز سوی دیگر گروه‌های چپی همچون حزب توده، جهت اغراض حزبی‌شان بر آتش این اختلافات می‌دمیدند. مسلّماً علّت مخالفت آنان با انجمن، همچون علّت مخالفت نیروهای حزب‌اللّهی با انجمن نبود، امّا به هرجهت این انجمن حجتیّه بود که با انتشار جزوات و مقالات، گاه به‌حقّ و گاه به ناحقّ کوبیده می‌شد. همه‌ی این مسائل در شرایطی صورت می گرفت که کشور در بحرانی شدید قرار داشت. در کشور جنگ زده‌ای که در یک‌سال، سه رئیس‌جمهور به‌خود دیده و هرروز نیز اخبار ترور مسئولین سطح بالای کشور توسّط گروهک‌های معاند منتشر می‌شود، به یقین مسئله‌ی انجمن حجتیّه موضوع اصلی نبوده است. لذا افرادی همچونآیت‌الله خامنه‌ای که در آن‌زمان رئیس‌جمهور بودند، سعی داشتند تا از موج اصلی‌کردنِ فرعیّات بکاهند تا به‌مرور زمان و به‌دور از جنجال و هیاهو، به فرعیّات نیز رسیدگی شود. به‌همین دلیل ایشان در مصاحبه‌ای که با روزنامه‌ی اطّلاعات در تاریخ ۶۰/۱۰/۶ انجام دادند، در مورد انجمن حجتیّه فرمودند:

«انجمن حجتیّه به آن عدّه‌ای گفته می‌شود که در طول بیست‌وچند سال، همّت را مصروف می‌کردند برای پاسخ‌گویی و مقابله با شبهات بهائی‌ها در ایران. البته می‌دانیم که بهائی‌ها بیش‌تر یک باند سیاسی بودند تا یک گروه مذهبی و فکری، اما این سؤال که این‌ها چگونه هستند و اشاره به فرمایشات آقای جنّتی، به‌نظر من این سؤال، یک سؤال طبیعی و درستی نیست. من بدون این‌که شما را در طرح این سؤال متّهم بکنم، نفس وجود این مسئله را و عمده‌کردن مسئله‌ی انجمن حجتیّه را در جامعه متّهم می‌کنم و کسانی را که برای اوّلین‌بار این شایعه و این بحران مصنوعی را سعی کردند به وجود بیاورند، ناخالص می‌دانم.

به‌نظر من در میان افرادی که در انجمن حجتیّه هستند، عناصری انقلابی، مؤمن، صادق، دل‌سوز برای انقلاب، مؤمن به امام و ولایت‌فقیه و در خدمت کشور و جمهوری‌اسلامی پیدا می‌شوند. هم‌چنان که افرادی منفی، بدبین، کج‌فهم، بی‌اعتقاد و در حال نق‌زدن و اعتراض هم پیدا می‌شوند. پس انجمن از نقطه نظر تفکّر سیاسی و حرکت انقلابی، یک طیف وسیعی است و یک دایره‌ی محدودی نمی‌باشد. بنابراین ما نمی‌توانیم بگوییم که انجمن، نوع اوّل است یا نوع دوّم. زیرا در انجمن هم از نوع اوّل و هم از نوع دوّم کسانی هستند و شاید هم از هر دو نوع کسان زیادی وجود دارند و من وقتی‌که نگاه می‌کنم، یک چنین حقیقتی را می‌بینم و از طرف دیگر که نگاه می‌کنم می‌بینم که سؤال از حال انجمن و اصرار بر ردّ یا قبول انجمن امروز از سوی گروه‌هایی در جامعه‌ی ما دارد اوج می‌گیرد. احساس می‌کنم که این یک حرکت طبیعی نیست و حرکتی است که امروز دارند به وجود می‌آورند.

جناب آقای جنّتی برادر عزیزمان که بنده برای ایشان احترام زیادی قائلم، بعد از آن خطبه‌ای که طیّ آن راجع به انجمن حجتیّه سؤالاتی کردند، یک شب پیش من آمدند و من از ایشان سؤال کردم که چه‌طور شد این مسئله را مطرح کردید؟ ایشان در حالی‌که از آن‌چه واقع شده بود، خشنود نبودند، گفتند: حال کاری است که صورت گرفته، چگونه باید جبران کنیم؟ و من به ایشان پیشنهاد کردم جبرانش به این صورت است که شما در نمازجمعه نسبت به کسانی که می‌خواهند از بیان شما سوء استفاده کنند و این مسئله را به صورت یک جریان عظیم در بیاورند و آن را در جامعه عمده بکنند و به صورت تضادّ اصلی انجمنی و ضدّ انجمنی در بیاورند، شما اخطار بکنید و بگویید که نظر شما به هیچ‌وجه این نبوده است که تضادّ اصلی در جامعه‌ی ما، تضادّ انجمنی و غیرانجمنی است. و اگر خود انجمنی‌ها در پاسخ سؤالات شما یک حرف قابل قبول و قابل تعریف آوردند، آن را مجدّداً در نماز جمعه مطرح بکنید. ایشان قبول داشتند که این مصلحت است و بعد هم انجام گرفت. حالا به شکل کافی یا وافی، من آن را دقیقاً نمی‌دانم، اما می‌دانم که ایشان خودشان از آن‌چه اتّفاق افتاده بود و آن‌چه فرموده بودند، خشنود نبودند. … من معتقدم که تضادهای اصلی ما در جامعه، این‌ها نیست. تضادّ اصلی ما، تضادّ انقلاب ما با ضدّ انقلاب‌های جهانی و آن‌گاه ضدّ انقلاب‌های داخلی است. ما بایستی ضدّ انقلاب‌های داخلی را پیدا کنیم و از حرکات‌شان جلوگیری و پیش‌گیری کرده و عمل آن‌ها و جراحاتی که بر پیکر جامعه به وجود می‌آورند، درمان کنیم و با ضدّ انقلاب‌های خارجی به شدّت بجنگیم.» [۵]

همان‌گونه که از این سخنان کاملاً مشخّص است، ایشان سعی در اثبات این امر دارند که تضادّ اصلی در جامعه‌ی ما، تضاد انجمنی و غیر انجمنی نیست. لذا سخنان‌شان را به گونه‌ای بیان فرمودند که نه تأیید انجمن شود و نه نفی آن. چرا که در هر دو صورت، باز سوژه‌ای جدید می‌شد برای بالاگرفتن اختلافات. امّا متأسفانه برخی امروزه، بدون توجّه به شرایط آن روزگار، این سخنان مقام‌معظم‌رهبری را حمل بر تأیید کلّی انجمن کرده و از آن سوءاستفاده می‌کنند. آیا اکنون نیز پس از گذشت سی‌سال از بحران‌ها، در فضایی آرام و با نگاهی تاریخی نمی‌شود به فرعیّات آن زمان پرداخت؟ آن هم فرعیّاتی که اکنون نیز کاملاً فعّالند.

با نگاهی به سخنان امروزه‌ی مقام‌معظم‌رهبری، نمونه‌هایی یافت می‌شود که ایشان بعضاً به نقد تفکّراتی پرداخته‌اند که شامل دیدگاه انجمن حجتیّه هم می‌شود. به‌عنوان مثال در تاریخ ۸۸/۱۰/۲۱ در دیدار با جمعی از نمایندگان فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس هشتم، می‌فرمایند:

«قبل از انقلاب، در دوران مبارزه و نهضت هم همین‌جور بود. یک عدّه‌ای بودند که حرف را قبول نداشتند، یک عدّه‌ای هم قبول داشتند- یا اجمالاً یا تفصیلاً- لیکن آماده نبودند بیایند توی میدان. آن‌وقت انسان به‌خاطر این‌ها خون دل می‌خورد. این‌ها می‌فهمیدند هم که دستگاه، دستگاه ظالمی است و باید در مقابل او ایستاد و باید مبارزه کرد؛ اما نمی‌آمدند دیگر. حاضر نبودند دردسرهایش را قبول کنند.» [۶]

آری امروز است که می‌شود برخی از این خون‌دل خوردن‌ها را بیان کرد، نه در اوضاع بحرانی سال۱۳۶۰٫ البته در مورد انجمن از نگاه مقام‌معظم‌رهبری، مطالب دیگری هم وجود دارد که به سندیّت آن‌ها چندان اعتماد نیست، لذا آن‌ها را مبنای نتیجه‌گیری قرار نمی‌دهیم. مثلاً عمادالدین باقی در کتاب «شناخت حزب قاعدین زمان» از قول آیت‌الله خامنه‌ای آورده است:

«از لحاظ برداشت اسلامی، دو جریان عمده در دهه‌های اخیر تاریخ معاصر مشاهده می کنیم که این دو جریان، یکی جریان تفکّر روشن‌بینانه اسلامی است و یکی تفکّر سنّتی و احیاناً تحریف‌شده‌ی اسلامی. (حالا با احتیاط، کلمه تحریف‌شده را به کار می‌بریم) تفکّر روشنفکرانه آن چیزی است که در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب (مخصوصاً اوایلش) قائم به افرادی بود و در بین مردم، رواج نداشت و از یک‌جاهایی شروع شد که تاریخچه‌اش را کار نداریم. البته تاریخچه‌اش به تاریخچه مبارزات اسلامی و تجدید حیات اسلامی در زمان سیدجمال ارتباط پیدا می‌کند و در زمان‌های ما پخته شده و قوام و نظم گرفته بود.

جریان دیگر جریانی است که سالیان درازی است، قرن‌ها است که در بین مردم رایج است… نگاه به توحید، نگاه به نبوّت، نگاه به مسئله امامت، امام‌زمان، نگاه به انتظار و مسائل گوناگون دیگری که وجود داشته. جریان غیرروشنفکرانه یا سنّتی یا مرتجعانه یا منحرف، اسمش را می‌گذاریم. این جریان، یک‌وقتی حاکم بر جامعه‌اسلامی بود. تفکّر انجمن حجتیّه عمارتی است از تشکّل مدوّن همان جریان مرتجع قدیمی و نه چیزی بیشتر از آن. … مثلاً فرض بفرمایید اگر چنان‌چه مسئله انتظار در گذشته پیش مردم همون‌جور مطرح بود، خب باید امام‌زمان بیاید و اشکالات را برطرف کند، تا نیاید هیچ‌کاری انجام نمی‌گیرد، یا این‌که قبل از قیام قائم، هر قیامی محکوم به زوال و صاحبش در آتش است (که این روایت البته درست است، اما معنایش این نیست که این‌ها مطرح می‌کنند. معنایش چیز دیگری است). این در بین مردم رایج بوده، این‌ها آمدند همین‌ها را به شکل استدلالی و مدوّن بین خودشان مطرح کردند، استدلال کردند و تفکّر اسلامی این‌ها جز این، چیز دیگری نیست.» [۷]

متأسفانه منبع این سخنرانی ذکر نشده و فقط در پاورقی نوشته شده است: «نطق آیت‌الله خامنه‌ای، رئیس‌جمهور محبوب. متن آن موجود است.» البته با توجّه به زمان انتشار این کتاب، تاکنون تکذیبی هم از جانب مقام‌معظم‌رهبری انتشار نیافته است، امّا با توجّه به برخی بی‌اخلاقی‌های صورت گرفته در کتاب مذکور، از استناد به آن خودداری می‌کنیم.

روایت هاشمی رفسنجانی از گلایه‌های له و علیه انجمن حجتیه

آقای هاشمی‌رفسنجانی، تنها دو هفته پس از همان مصاحبه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای با روزنامه‌ی اطّلاعات که تضادّ انجمنی و غیرانجمنی را با توجّه به شرایط کشور در آن روز، مسئله‌ای فرعی دانسته بودند، در خاطراتش می‌نویسد:

«فرمانده دانشکده افسری، سرهنگ حاتمی آمد و از کارشکنی انجمن حجتیّه و سیاسی- ایدئولوژیک شکایت داشت.»[۸]

این‌گونه اخبار بود که کارنامه‌ی نه چندان درخشان انجمن را در اذهان زنده می‌کرد و اطمینان لازم را جهت  سپردن پست‌های کلیدی به آنان فراهم نمی‌کرد.

آقای هاشمی در خاطرات سال ۱۳۶۱ خود می‌نویسد:

«عصر، احمدآقا آمد و نظر امام را درباره چند موضوع مورد بحث گفت. … در مورد انجمن حجتیّه، نظر امام این است که افراد مؤثّر آن‌ها در پست‌های حسّاس و کلیدی نباشند. اگر خودشان می‌خواهند، انجمن منحلّ شود وگرنه نظارتی بر کار آن‌ها بشود.» [۹]

سید احمد خمینیاین مطلب، نشان‌دهنده‌ی آن است که امام به سران انجمن، اطمینان نداشته و همچنان قائل به نظارت بر کار آن‌ها بودند.

در آن‌زمان برای کسانی که می‌خواستند رقیب را از میدان به‌درکنند، اتّهام انجمنی‌بودن وسیله‌ی مناسبی شده بود. در تاریخ ۶۱/۷/۴ کتاب «پس از بحران» می‌خوانیم:

«آقای [غلام‌عباس] زارع، معاون مستعفی وزارت کشور آمد و گله داشت که به دروغ او را متّهم به عضویّت در انجمن حجتیّه کرده‌اند و نمی‌گذارند که کار کند. تسکینش دادم.» [۱۰]

همچنین آقای هاشمی حدود یک‌هفته بعد می‌نویسد:

«یکی از مدیران اداری مجلس از این‌که همسرش را به اتّهام انجمنی‌بودن از معلّمی اخراج کرده‌اند، شکایت داشت. قرار شد که رسیدگی کنیم.» [۱۱]

امّا از طرف دیگر نیز اخبار منفی نسبت به انجمن همچنان گزارش می‌شد. یک روز قبل از این، نوشته شده است:

«از اداره دوّم ارتش آمدند و از نفوذ انجمن حجتیّه شکایت داشتند.» [۱۲]

مسلّماً اختلافات سپاه و ارتش با انجمن حجتیّه، آن‌هم در زمان جنگ، و ارائه‌ی چنین گزارشاتی، موضوعی قابل بررسی فراوان است.

چنین گزارشاتی به دیگر مسئولین نظام نیز می‌رسید و باعث می‌شد تا آنان حدّاقل از باب دفع ضرر محتمل، نسبت به انجمن حسّاس شوند. البته برخی دیگر نیز با سادگی، کلّ این گزارشات را جوّسازی و شایعه‌پراکنی دانسته، حامی انجمن در میان مسئولین شده بودند.

آقای هاشمی می‌نویسد:

«پیش از ظهر احمدآقا آمد. … اشاره به ضرر و خطر انجمن حجتیّه برای بعضی مقامات داشت.» [۱۳]

سیطره انجمن حجتیه به اسناد ساواک

حضرت امام که تا آن‌زمان هیچ‌گونه موضع‌گیری علنی در مورد انجمن نکرده و حتّی برای مدّتی نیز آقای خزعلی را به‌عنوان ناظر خود بر انجمن نصب کرده بودند، گویا دیگر امیدی به آفت‌زدایی از این درخت کهن‌سال نداشتند. در آن شرایط دیگر تکیه و اعتماد بر چنین درختی عاقلانه نبود. لذا آقای هاشمی در سال ۱۳۶۲، یعنی پس از دو سال کشمکش در مورد انجمن، می‌نویسد:

«آقای [حمید]زیارتی آمد. اخیراً به امر امام، مسئول مرکز اسناد انقلاب‌اسلامی شده است. امام گفته‌اند افراد حجتیّه‌ای را بیرون بریزد. می‌گفت کارها می‌خوابد و باید قبلاً افرادی پیدا کنیم.» [۱۴]

سید حمید روحانیامّا چنان‌چه بعدها خود آقای سیّدحمید روحانی(زیارتی) در جلد سوّم کتاب نهضت امام‌خمینی نوشت، این تصمیم کاملاً صحیح بوده است. ایشان پس از توضیحی درباره‌ی دست‌یابی گروه‌های مرموز سیاسی به اسناد و مدارک رژیم گذشته پس از پیروزی انقلاب، می‌نویسد:

«انجمن حجتیّه بر مرکز اسناد چیره شد و سرپرستی آن مرکز را بر دوش گرفت و نزدیک چهار سال در دوران سرپرستی خود در راه ربودن، نابودکردن و پنهان‌داشتن اسناد خیانت‌بار انجمن کوشش کرد. از این‌رو، امروز دستیابی به اسنادی که بتواند ماهیّت این گروه‌ها را به شکل ریشه‌ای نمایان سازد، به‌آسانی به‌دست نمی‌آید.» [۱۵]

گروهی که تزشان این است: بگذارید معصیت زیاد شود تا حضرت صاحب بیاید

گزارش‌ها درباره‌ی فعالیّت و تفکّرات انحرافی انجمن حجتیّه، روزبه‌روز نگران‌کننده‌تر می‌شد. در خاطرات ۶۲/۳/۲۱ آقای هاشمی آمده است:

«امام‌جمعه شیروان هم به منزل آمد و از فعالیّت انجمن حجتیّه گفت و هم از نوار جدیدی از آقای[محمود] حلبی که صلاحیّت غیر امام‌معصوم، برای بعضی از کارهای جاری انقلاب را منکر شده است.» [۱۶]

سرانجام حضرت امام که معضل‌شدن انجمن حجتیّه را در جامعه می‌دیدند، طیّ سخنانی بدون ذکر نام از شخص یا گروهی، فرمودند:

«از بس تزریق شده بود در این مغزها، باورشان آمده بود که ما باید برویم توی مدرسه درس بخوانیم، چه کار داریم به این‌که به ملّت چه می‌گذرد؛ آن امر مردم، امر حکومت با قیصر است. به ما چه ربطی دارد؟ و یک‌دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید تا معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. … این اعوجاجات را بردارید. این دسته‌بندی‌ها را برای خاطر خدا اگر مُسلمید و برای خاطر کشورتان اگر ملّی هستید، این دسته‌بندی‌ها را بردارید و در این موجی که الان این ملت را به پیش دارد می‌برد، در این موج خودتان را وارد کنید.» [۱۷]

پس از این بیانات حضرت امام، انجمن حجتیّه که دیگر شیوه‌ی هم‌گام نشان‌دادن خود را با جمهوری‌اسلامی، نتیجه‌بخش نمی‌دید، تصمیم به تعطیلی ظاهری گرفت. امّا می‌خواست تا دستور آن از جانب امام باشد که در آینده از این امر به نفع خود بهره‌برداری نماید. آقای هاشمی یک‌روز پس از سخنرانی امام می‌نویسد:

«بعد از جلسه، با آقای خامنه‌ای … راجع به وزارت اطّلاعات و [انجمن] حجتیّه [صحبت کردیم]. آقای خامنه‌ای گفتند بعد از صحبت‌های امام، [انجمن] حجتیّه احساس خطر کرده و آماده اعلام انحلال است. اما مایل است به امر امام باشد و آقای[محمود] حلبی، نامه‌ای به امام نوشته است. حدس می‌زنم امام چنین امری نکنند؛ خودشان باید اقدام کنند.» [۱۸]

در نهایت انجمن حجتیّه با صدور بیانیّه‌ای اعلام تعطیلی نمود. حجت‌الاسلام رحیمیان که از اعضای امین دفتر حضرت امام بوده، با بیان خاطره‌ای جالب، ذکاوت و شناخت دقیق امام از انجمن را ذکر می‌کند. نگاهی به فعّالیّت‌های کنونی انجمن حجتیّه، صحّت این پیش‌بینی امام را نشان می‌دهد:

«در اوایل مردادماه ۱۳۶۲ بعد از سخنرانی حضرت امام که در آن بدون ذکر نام، انجمن حجّتیه را مورد حمله قرار دادند، مضمون نامه‌ای که ازسوی این تشکیلات فرستاده شده بود، مبنی بر اعلام تعطیل فعالیّت‌ها و جلسه‌هایشان، به‌عرض حضرت امام رسید. قبل از قرائت متن، به‌عرض رسید که انجمن حجتیّه اعلام انحلال کرده است. وقتی متن قرائت شد – که در آن تعبیر «تعطیل» به کار رفته بود – با تبسم فرمودند: “تعطیل، غیر از انحلال است. این‌که فایده ندارد. اگر فکر می‌کنند منظور، آن‌ها هستند، این کار اثری ندارد. آن‌ها که فاسد هستند، کار خودشان را می‌کنند و آن‌ها که سالم بوده‌اند، قبلا هم …”.» [۱۹]

در سال‌های بعد نیز، خاطرات آقای هاشمی خالی از مباحث و مشکلات مربوط به انجمن نیست.

امام خمینی: نکند یک مرتبه متوجّه شوید که انجمن حجتیّه‌ای‌ها همه چیزتان را نابود کرده‌اند

امام خمینیپس از گذشت چندسال از این وقایع و آرامش نسبی اوضاع، حضرت‌امام در آخرین سال عمر پربرکتشان چندین‌بار مستقیم و غیرمستقیم به موضوع انجمن پرداختند. اوّلین آن‌ها در تاریخ ۶۷/۱/۱۴ بود که طی سخنانی مفصّل، برخی از دیدگاه‌های انحرافی درمورد مهدویّت را ذکر نموده و به نقد آن پرداختند.[۲۰] دوّمین مرتبه‌ای که امام در مورد انجمن حجتیّه تذکر دادند، در پیامی بود که خطاب به فقهای شورای نگهبان نگاشتند. مهم آن که امام در این پیام برای اوّلین‌بار به‌طور رسمی از انجمن حجتیّه نام بردند و مهم‌تر آن‌که این پیام در سطح جامعه پخش نشد و حتّی در چاپ‌های اولیّه‌ی صحیفه‌ی امام نیز وجود نداشت! بعدها در ضمیمه‌ای که به‌انتهای جلد بیست‌ویکم اضافه شد، این پیام نیز به چاپ رسید. سخن‌گفتن از این پیام نیاز به اطّلاع از متن کامل آن دارد. لذا توجّه شما را به مشروح آن که چندان معروف هم نیست، جلب می‌نماییم:

«حضرات فقهای محترم شورای نگهبان- دامت افاضاتهم، با سلام و آرزوی موفقیّت برای شما و تمامی آنانی که قلبشان برای پیروزی اسلام می‌تپد. گاهی دیده می‌شود که بعضی از آقایان محترم در مسائلی وارد می‌شوند که موجب وهن شورای نگهبان است. فقهای محترم باید توجّه داشته باشند که نباید در مسائلی که مورد درگیری هست، وارد شوند. از باب مثال در شأن شورای نگهبان و حتّی خود حضرت آقای خزعلی نیست که به افراد مختلف تندی کند. این‌که دیگر روشن است که روی منبر و یا هر کجا حرام است به مسلمانی نسبت کمونیستی داد. بر فرض که ایشان بگوید من نسبت ندادم، ولی این را که معترفند که گفته‌اند: می‌گویند آقای سلامتی کمونیست است. آیا این توهین و گناه بزرگ از شخصی که عضو شورای نگهبان است، آن هم به مسلمانی که نماینده‌ی مردم تهران است، شرعاً چه صورتی دارد؟ مادامی که شما این‌گونه عمل می‌کنید، باز هم توقّع دارید جوانان انقلابی تند، احترام شما را بگیرند؟

آیا شخصی که می‌آید نزد فقهای شورای نگهبان و می‌گوید: اگر گناهی هم کرده‌ام توبه می‌کنم، راه درستی را رفته است یا کسی که روی منبر این توبه را به عنوان ضعف یک نماینده نقل می‌کند؟ بحث بر سر خوبی و بدی نمایندگان و سایر افراد نیست، بحث بر سر راه گناه و کج‌رفتن است. همه باید توجّه کنیم که آلت دست بازیگران سیاسی نشویم. باید سعی شود آقایان به عنوان منبری پرخاشگوی که تا این مرحله حاضر است پیش رود، معرّفی نشوند.

شما نگویید آن‌ها به ما بد می‌گویند و ما با این صحبت‌ها جواب آن‌ها را می‌دهیم. آن‌ها که به شما بد می‌گویند، پست مقدّس شورای نگهبان را ندارند. شما در مکانی نشسته‌اید که باید خیلی از مسائل را با سکوت و وزانت خویش حلّ کنید. حواستان را جمع کنید که نکند یک‌مرتبه متوجّه شوید که انجمن حجتیّه‌ای‌ها همه‌چیزتان را نابود کرده‌اند. من به شما آقایان علاقه‌مندم ولی لازم می‌دانم گاهی که مسئله‌ای را می‌بینم، تذکر دهم.» [۲۱]

همان‌گونه که از متن نامه مشخّص است، ظاهر موضوع هیچ ربطی به انجمن حجتیّه ندارد و صرفاً مربوط به نحوه‌ی برخورد حضرت آقای خزعلی با یکی از نمایندگان مجلس است. امّا نکته در عبارات نهایی امام نهفته است. این نامه نشان می‌دهد که امام این گروه را همچنان در پشت پرده، فعّال دانسته و تا چه‌میزان در مورد آنان احساس خطر می‌کردند.

امام خمینی: حجتیه‌ای‌ها دیروز مبارزه را حرام کرده بودند و امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده‌اند

امّا معروف‌ترین موضع‌گیری صریح امام درمورد انجمن حجتیّه، در پیام تاریخی منشور روحانیّت آمده است؛ پس از اتمام جنگ تحمیلی و سه‌ماه مانده به رحلت معمار انقلاب. گویا وقت آن رسیده بود تا امام از خون‌دل خوردن‌ها بگویند. ایشان در این پیام خطاب به علما، روحانیون و طلاب درمورد متحجّرین هشدار داده و پس از بیان مقدّماتی، انجمن حجتیّه را به‌عنوان یکی از مصادیق این طرز تفکّر معرفی نموده و می‌فرمایند:

«باید مراقب بود ‌که تفکّر جدایی دین ‌از سیاست ‌از لایه‌های تفکّر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکی ‌از مسائلی ‌که باید برای طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه ‌است ‌که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدّسین نافهم و ساده‌لوحان بی‌سواد، عدّه‌ای کمر همت بسته‌اند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیّت ‌از جان و آبرو سرمایه گذاشته‌اند.

اوضاع مثل امروز نبود، هرکس صددرصد معتقد به مبارزه نبود، زیر فشارها و تهدیدهای مقدّس‌نماها ‌از میدان به‌در می‌رفت؛ ترویج تفکّر “شاه، سایه خداست” و یا با گوشت و پوست نمی‌توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و این‌که ما مکلّف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه‌کسی می‌دهد و ‌از همه شکننده‌تر، شعار گمراه‌کننده حکومت قبل ‌از ظهور امام‌زمان ـ علیه‌السلام ـ باطل ‌است و هزاران «إن قلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جان‌فرسایی بودند ‌که نمی‌شد با نصیحت و مبارزه منفی و تبلیغات، جلوی آن‌ها را گرفت؛ تنها راه حلّ، مبارزه و ایثار خون بود ‌که خداوند وسیله‌اش را آماده نمود. علما و روحانیّت متعهّد، سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی ‌که به‌طرف اسلام شلیک می‌شد، آماده نمودند و به مَسلخ عشق آمدند.

اوّلین و مهم‌ترین فصل خونین مبارزه در عاشورای ۱۵ خرداد رقم خورد. در ۱۵ خرداد ۴۲ مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود ‌که اگر تنها ‌این بود، مقابله را آسان می‌نمود. بلکه علاوه بر آن ‌از داخل جبهه خودی، گلوله حیله و مقدّس‌مآبی و تحجّر بود؛ گلوله زخم‌زبان و نفاق و دورویی بود ‌که هزار بار بیشتر ‌از باروت و سرب، جگر و جان را می‌سوخت و می‌درید. در آن‌زمان روزی نبود ‌که حادثه‌ای نباشد، ایادی پنهان و آشکار آمریکا و شاه به شایعات و تهمت‌ها متوسّل شدند. حتّی نسبت تارک‌الصّلوه و کمونیست و عامل انگلیس به افرادی ‌که هدایت مبارزه را به‌عهده داشتند، می‌دادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایی و اسارت، خون می‌گریست ‌که چگونه آمریکا و نوکرش پهلوی می‌خواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عدّه‌ای روحانی مقدّس‌نمای ناآگاه یا بازی‌خورده و عدّه‌ای وابسته ‌که چهره‌شان بعد ‌از پیروزی روشن گشت، مسیر ‌این خیانت بزرگ را هموار می‌نمودند. آن‌قدر ‌که اسلام ‌از ‌این مقدّسین روحانی‌نما ضربه خورده ‌است، ‌از هیچ قشر دیگر نخورده ‌است و نمونه بارز آن مظلومیّت و غربت امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ ‌که در تاریخ روشن ‌است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‌ها را بیش ‌از ‌این تلخ نکنم.

ولی طلاب جوان باید بدانند ‌که پرونده تفکّر ‌این گروه همچنان باز ‌است و شیوه مقدّس‌مآبی و دین‌فروشی عوض شده ‌است.

… دسته‌ای دیگر ‌از روحانی‌نماهایی ‌که قبل ‌از انقلاب، دین را ‌از سیاست جدا می‌دانستند و سر به آستانه دربار می‌ساییدند، یک‌مرتبه متدیّن شده و به روحانیون عزیز و شریفی ‌که برای اسلام آن‌همه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند، تهمت وهابیّت و بدتر ‌از وهابیّت زدند. دیروز مقدّس‌نماهای بی‌شعور می‌گفتند دین ‌از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام ‌است، امروز می‌گویند مسؤولین نظام کمونیست شده‌اند! تا دیروز مشروب‌فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام‌زمان ـ ارواحنافداه ـ را مفید و راهگشا می‌دانستند، امروز ‌از این‌که در گوشه‌ای خلاف شرعی ‌که هرگز خواست مسؤولین نیست رخ می‌دهد، فریاد «وا اسلاما» سر می‌دهند! دیروز “حجتیّه‌ای”ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلا‌بی‌تر ‌از انقلابیون شده‌اند! “ولایتی”های دیروز ‌که در سکوت و تحجّر خود، آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‌اند و در عمل، پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‌اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده ‌است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و … . فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به‌سخره‌گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعن‌ها و کنایه‌ها نسبت به مشروعیّت نظام، کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواصّ ‌از چه گروهی؟ ‌از به‌ظاهر معمّمین یا غیر آن؟ بگذریم ‌که حرف بسیار ‌است. همه این‌ها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‌هاست، و برخورد واقعی ‌هم با ‌این خطرات بسیار مشکل و پیچیده ‌است.» [۲۲]

ارجاعات:
۱. عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ نهم ۱۳۸۶، ص۲۳۱
۲. همان، ص۲۹۷
۳. همان، ص۳۱۹
۴. همان، ص۳۲۰
۵. روزنامه اطلاعات، یکشنبه ۶/۱۰/۱۳۶۰، ص۳
۶. هفته نامه ۹دی، شنبه ۳۰/۷/۱۳۹۰، ص۱۱
۷. در شناخت حزب قاعدین زمان، عمادالدین باقی، نشر دانش اسلامی، چاپ پنجم اسفند۱۳۶۵، ص۱۲۶
۸. عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ نهم ۱۳۸۶، ص۳۵۶
۹. پس از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم ۱۳۸۶، ص۱۰۴
۱۰. همان، ص۱۸۷
۱۱. همان، ص۱۹۲
۱۲. همانجا
۱۳. آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم ۱۳۸۶، ص۵۰
۱۴. همان، ص۸۳
۱۵. نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم پاییز۷۴، ج۳، ص۱۸۸
۱۶. آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم ۱۳۸۶، ص۱۱۵
۱۷. صحیفه امام،ج۱۷، ص۵۳۳
۱۸. آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، نشر معارف انقلاب، چاپ سوم ۱۳۸۶، ص۱۴۶
۱۹. در سایه آفتاب، محمد حسن رحیمیان، مؤسسه پاسدار اسلام، چاپ سوم۱۳۷۱، ص۲۲۹
۲۰. صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۳
۲۱. همان، ج۲۱، ص۵۷۹
۲۲. همان، ج۲۱، ص۲۷۸

تریبون

.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۲
مجید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی