جبهه فرهنگی راه نور

باسلام هدف ما=ترویج فرهنگ ایثار شهادت وهمگام سازی عناوین روایتگری واطلاع رسانی وجذب راویان دفاع مقدس می باشد

جبهه فرهنگی راه نور

باسلام هدف ما=ترویج فرهنگ ایثار شهادت وهمگام سازی عناوین روایتگری واطلاع رسانی وجذب راویان دفاع مقدس می باشد

جبهه فرهنگی راه نور

سخن از احساسی واحد و اعتقاد به هدفی مشترک همواره همان چیزی بوده و هست و خواهد بود که علت گردهم آمدن جمعی را فراهم می آورد. حسی مرکب از تنفر و عشق. حسی شبیه بلاتکلیفی. شبیه دودلی میان دوراهی.

و اینجاست که آن تنفر ملال آور جایش را به عشقی خنک و لذت بخش می دهد. آن سرزمین و آن مردمان در ذهنت مجسم می شوند و عاشقانه به آنها می اندیشی. کسانی که آسمان و دریا از آنان درس وسعت می آموزند و به آنان رسیدن رویای شبانگاهت می شود. و شاهد هم همان هدف مشترک.


این حس و هدف مشترک بود که جمعی را گرد هم آورد. جمعی که چراغ هدایت و کشتی نجات را تنها راه آسمانی شدن می دانند. کسانی که آن دستان یاریگر را می شناسند و در تلاش شناخت و شناساندن آنان هستند. همانها که عاشقانه چشمان سحرانگیر دلدار را دیده اند و بیستون بیستون به پای شیرین جهان جان داده اند. آری هرکس قد و قامت سرو بی همتای هستی را ببیند اختیاری برایش نمی ماند و مطیع بی چون و چرای صاحب دلش می شود. اینجا همان جایی است که در پی دیدار الف قامت دوست هستند و در این راه دست به دامان دوستان دوست شده اند. دوستانی که شهیدند، یعنی شهود کرده اند و دیده اند دلدار را. و ما باید پای درس آنان بنشینیم تا موی و روی و قد و بالا و لبخند و چشمان محبوبمان را برایمان شرح دهند. از صدایش بگویند از صوت قرآنش از ...

پس تو نیز اینچنین عشقی مقدس را داری به ما ملحق شو و عهدی دوباره ببند. که

از میان مؤمنان مردانى‏ اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند (احزاب / 23)

پس دست در دست هم هرکدام در هر جایگاه به قدر توان وظیفه ای در قبال آن برخی که به شهادت رسیده اند داریم. و ما اینجا در سنگری مجازی سعی در ادای دین به آنان را داریم. هر چند در این سنگر به روی تمام عاشقان شهادت باز است و ما همواره نیازمند توان همسنگران جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی می باشیم. باشد تا دست مهربان آنان همواره بر سر دوستدارانشان سایه مهر و نوازش بیفکند.

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

امام خمینی
بازخوانی خط نورانی خمینی کبیر (ره)؛ قسمت دوم

این علی علیه السلام اولین امام شیعیان است و ما پس از چهارده قرن، با انقلاب خمینی کبیر ره، حکومت اسلامی تشکیل داده‌ایم. شیوه‌ی ما در حکومت باید همچون علی باشد. ویژه‌خواری‌ها، امتیازطلبی‌ها و رانت‌خواری‌ها، راه و روش علی علیه اسلام نیست. حکومت باید بین استوانه‌هایش و مردم عادی هیچ تفاوتی قائل نشود. به هر دو یکسان بدهد و هر دو را از یک موقعیت اقتصادی بهره‌مند کند. به امید رسیدن به جامعه‌ی علوی با عمل به شیوه‌ی خمینی عزیز!

حضرت امام خمینی در مورد ابعاد شخصیت حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند:
“عالم، با واسطۀ رسول اکرم در این شخصیت ظهور کرده است. و ابعادی که از او مخفی است، بیشتر از آن ابعادی است که از او ظاهر است. همین ابعادی هم که دست بشر به آن رسیده است و می‏رسد، در یک مردی، در یک شخصیتی جمع شده است، جهات متناقض، جهات متضاد. انسانی که در حال این که زاهد و بزرگترین زاهد است، جنگجو و بزرگترین جنگجوست در دفاع از اسلام. اینها در افراد عادی جمع نمی‏شود، آن که زاهد است، به حسب افراد عادی، جنگجو نیست، آن که جنگجوست زاهد نیست. در عین حالی که در معیشت آن طور زهد می‏کردند و آن طور در خوراک و در آن طور چیزها به حداقل قناعت می‏کردند، قدرت بازو داشتند، آن قدرت بازو را، و این هم جزء اموری است که جمعش، جمع متضادین است. در عین حالی که دارای علوم متعدده و دارای علوم معنویه و روحانیه و سایر علوم اسلامی‏است، در عین حال می‏بینیم که در هر رشته‏ای، مردمی‏که اهل آن رشته‏اند او را از خودشان می‏دانند، پهلوان‏ها حضرت امیر را از خودشان می‏دانند، فلاسفه حضرت امیر را از خودشان می‏دانند، عرفا حضرت امیر را از خودشان می‏دانند، فقها حضرت امیر را از خودشان می‏دانند، هر قشری که اهل یک رشته است، حضرت امیر را از خودش می‏داند. و حضرت امیر از همه است، دارای همۀ اوصاف است و دارای همۀ کمالات.” (صحیفه نور جلد 19)

امام خمینی

امام خمینی

حضرت امام همواره مسئولین نظام خصوصاً مدیران دولتی را به پیروی از سیره و روش حضرت علی علیه السلام در اجرای عدالت و خدمت‌رسانی به مردم دعوت می‌کردند:
“ما که امیدواریم که یک جلوۀ ولو بسیار ناقصی از ولایت، ولایت علی ـ علیه‏السلام ـ در کشور ما شده باشد، ما باید توجه بکنیم، کافی ندانیم اینکه ما تظاهر می‏کنیم و شعار می‏دهیم و چه، اینها کافی نیست. دولت واقعاً باید با تمام قدرت آن طوری که علی ـ علیه السلام ـ برای محرومین دل می‏سوزاند، این هم با تمام قدرت دل بسوزاند برای محرومین، مثل یک پدری که بچه‏هایش اگر گرسنه بمانند، چطور با دل افسرده دنبال این می‏رود که آنها را سیر بکند، یک دولت تابع امیرالمؤمنین باید اینطور باشد. الحمدلله‏ هستند، خیلی البته من نمی‏گویم که کسی می‏تواند مثل حضرت امیر باشد. خود او هم گفت که شما نمی‏توانید، نمی‏توانیم هم واقعاً، اما اعانت کنیم ما او را به ورع و تقوا، اعانت کنیم به اینکه تا آن‏اندازه که می‏توانیم. برای همه تا یک‏اندازه‏ای قدرت هست که هم خودش را نگه دارد و هم جمهوری اسلامی‏را نگه دارد. این قدرت‏های کوچک وقتی پهلوی هم کنار گذاشته می‏شود یک قدرت بزرگ است. الآن چهل میلیون جمعیت ایران یک قدرت اسلامی بزرگ است که ان‏شاءالله‏ اگر با همین وضع باقی باشد، به همین انسجام باقی باشد، طرفداری از دولتشان بکنند، طرفداری از مجلس‏شان بکنند و پشتیبان باشند برای جنگ‏هایی که در این کشور به بار آورده‏اند، اگر اینها به همین حال باشند، آن وقت یک پرده‏ای از مقام ولایت در این کشور جلوه پیدا کرده است. کوشش کنید بر اینکه، کوشش بکنند همۀ جمعیت‏ها و ارگان‏ها و همۀ نهادهای اسلامی‏در اینکه این تبعیت از مرام علی ـ علیه السلام ـ را حفظ کنند و به پیش ببرند. قانع نشوند به اینکه ما حالا تا یک حدودی چه شده است، نخیر، هیچ قانع نشوید.” (صحیفه نور جلد 18)

در اندیشه‌ی متعالی حضرت امام خمینی، امام علی علیه السلام الگوی عدالت بود. در تقسیم بیت المال و استفاده از آن، بر خود، برادر، همسر، فرزندان و بزرگان قوم عرب مزیتی قائل نبود، تا اهمیت بیت المال در نزد خداوند را همه درک کنند. مواظب درهم و دینار آن بود و زندگی در پایین‌ترین سطح جامعه را برای خود که خلیفه‌ی تمام سرزمین‌های اسلامی بود، برگزید.

مردم پس از ابوبکر، عمر و عثمان، با اصرار فراوان، حضرت علی علیه السلام را به پذیرش خلافت مسلمین وادار ساختند و علی علیه السلام نیز در حالی که تمایلی برای پذیرش آن نداشت از فشار جمعیت به جان حسن و حسینش ترسید، پذیرفت و همه با او بیعت کردند. امام على (ع) در دومین روز بیعت بر بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثنا سخنان بسیار حکیمانه‌ای ایراد کردند و به نوعی از بازگشت قطار حکومت اسلامی به ریل پیامبر اکرم خبر دادند، حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
“براستى خداوند درهاى رحمت را به سوى شما و اهل قبله گشوده است و فتنه ها همچون شب تار رو آور شده است، که جز افراد صبور و بینا و آگاه به رازها، تاب این حوادث را ندارند، من شما رابه راه و رسم پیامبر اسلام (ص) سوق خواهم داد، و آنچه را که به آن مامور شدم در میان شما اجرا مى کنم، در صورتى که از یارى من دست برندارید و من از خداوند یارى مى طلبم. آگاه باشید، گمان مبرید که پس از درگذشت پیامبر خدا ص من دگرگون شده ام، بلکه من اکنون همان هستم که در زمان رسول خدا بودم، پس هر فرمانى از جانب من به شما رسد، انجام دهید، و در آنجا که شما را پرهیز دهم گام بر ندارید و در کارها شتاب نکنید، تا آن را براى شما روشن سازم و در حقیقت هر دستورى را که نافرمانى کنید ما عذر شما را نمى پذیریم…”

فردای آن روز، مردم طبق دستور امام، برای گرفتن سهم خود نزد امام حاضر شدند، حضرت علی علیه السلام به خزانه دارش عبید الله بن ابی رافع فرمود:
“از مهاجرین آغاز کن و آنان را به حضور بطلب و به هر یک سه دینار بده، سپس انصار را به حضور بطلب و به آنان نیز هر یک سه دینار بده و پس از آنها هر یک از مردم که حاضر شدند، چه سرخ پوست باشند یا سیاه پوست به همین مقدار بده. سهل بن حنیف که به غلام سابقش همین مبلغ داده شده بود به اعتراض برخاست و گفت : این شخص غلام دیروز غلام من بود، و امروز او را آزاد کرده ام به او برابر من می دهی؟ علی علیه السلام فرمود: هر چه به او دادیم به تو نیز می دهیم. به همه افراد سه دینار داد بی آنکه بین آنها فرقی بگذارد، افرادی چون طلحه و زبیر و عبدالله بن عمر و سعین بن عاص و مروان و عده ای از قریش و … با این روش مخالفت کردند و دنبال آن را گرفتند.”

تبعیضات و بخشش های نابجای زمان عثمان چندین برابر بود آنها که بخاطر موقعیت مصنوعی خود، از عثمان چندین برابر بیشتر از دیگران می گرفتند از این تقسیم عادلانه علی علیه السلام و اینکه علی علیه السلام همه آن بخشش ها و حیف و میل ها را به راه شرعی خود برمی گرداند به خشم آمدند، با هم به خلوت نشستند و ساز مخلفت با علی علیه السلام را نواختند این روش و زمزمه به گوش علی علیه السلام رسید، آن بزرگمرد الهی در پاسخ آنها و کسانی که چنین می اندیشیدند فرمود:
وَ اللهِ لَو وَجَدتُهُ قَد تُزُوجَ بِهِ النِساءُ وَ مُلِکَ بِه الاِماءُ، لَرَدَدتُهُ فَاِن فی العَدلِ سِعَهً، وَ مَن ضاقَ عَلَیهِ العَدلُ، فَالجَورُ عَلَیهِ اَضیَقٌ
بخدا سوگند اگر بخشیده های عثمان را حتی درجایی که با آن همسرانی گرفته اند و آن را که بین همسران قرار داده اند و یا کنیزانی خریده باشند، بیابم به صاحبشان بر می گردانم، زیرا در عدالت گشایشی است، هر کسی که عدالت او را به تنگ آورد، ستم بر او تنگ تر خواهد بود.

امیرمومنان، با این بیان، در حقیقت به قانون از کجا آورده ای که امروز از آن دفاع می شود، اشاره می کند، تا در پرتو آن جلو تجاوز و حیف و میل در بیت المال گرفته شود.

روش عادلانه علی علیه السلام در مورد تقسیم مساوی بیت المال، عده ای پول پرست مانند طلحه و زبیر و سعید بن عاص و ولید بن عتبه و عبدالله بن عمر و … را سخت ناراحت کرده بود، یعنی همان هایی که با شور و شوق فراوان، با علی علیه السلام بیعت کردند، وقتی که دیدند علی علیه السلام در مصرف بیت المال بین افراد فرقی نمی گذارد سخت ناراحت شدند، تا آنجا که تصمیم گرفتند، در برابر حکومت عادلانه علی علیه السلام دست به قیام مسلحانه بزنند، آنان برای اجرای مقاصد شوم خود، در خفا جلسه تشکیل می دادند و به مشورت می پرداختند …

یاران فداکار علی علیه السلام همچون عمار یاسر، ابو الهیثم تیهان و … که از اوضاع اطلاع داشتند، به حضور علی علیه السلام رفته و به عرض رساندند که:
“موقتاً انعطاف نشان دهید و برای سران قوم امتیازی قائل شوید تا بر ضد حکومت تو شورش نکنند، و بعضی از فرمانروایان ولایات را گرچه شایسته نباشند بر سر کار باقی بگذارید، اینها رضال قوم هستند نباید ناراحت گردند، ملاحظه آنها را بکنید تا دهن آنها بسته شود، تا شما از فرصت استفاده کرده و پایه های حکومت خود را استحکام بخشید، وقتی که فرصت مناسبی پیش آمد، آنگاه نقشه واقعی خود را عملی سازید.”

امیرمومنان در پاسخ آنان در مورد مساله اعتراض به تساوی در صرف بیت المال چنین فرمود :
أتًأمُرُونی اَن اَطلُبَ النصرَ بِالجَورِ فیمَن وُلیتُ عَلَیه، وَ اللهِ لا اَطُورُ بِهِ، ما سَمَرَ سَمیرٌ وَ ما اَم نَجمٌ فی السماء نَجماً وَ لَو کانَ المالُ لی لَسَویتُ بَینَهُم فَکَیفَ وَ انما المَال مالُ الله
ألا وَ اِن إعطاءَ المالِ فی غَیرِ حَقهِ تَبذیرٌ وَ اسرافٌ وَ هُوَ یَرفَعُ صاحِبَهُ فی الدنیا وَ یَضَعُهُ فی الاخِرَهِ وَ یُکرِمُهُ فی الناس وَ یُهینُهُ عِندَ الله وَ لَم یَضَع امرُءٌ فی غَیر حَقه وَ عِندَ غَیر اهلِه حَرَمَهُ اللهُ شُکرَهُم وَ کانَ لِغَیرِهِ وُدهُم فَاِن زَلت بِهِ النعلُ یَوماً فاحتاجَ الی مَعُونَتِهِم فَشر خَلیلٍ وَ الامُ خَدینٍ
آیا به من دستور می دهید به کسانی که تحت فرمانروایی من هستند ستم کنم تا یارانی گرد آورم، به خدا سوگند تا دنیا وجود دارد و تا ستاره ای دنبال ستاره دیگر حرکت می کند این کار را نخواهم کرد، اگر مال از آن خودم بود، آن را بطور مساوی تقسیم می کردم، چه رسد به اینکه مال، مال خداست آگاه باشید که بخشیدن مال در جای ناروا بریز و بپاش و بیهوده نمودن آن است و این گونه بخشش بخشنده را در دنیا بالا می برد، ولی در روز رستاخیز به پایین می کشاند و در پیش مردم او را محترم می کند ولی در پیش خدا خوار می گرداند، و کسی مال خود را در جای نادرست و نزد نااهلان نگذاشت مگر آنکه خداوند، شکر آن مال را بر او حرام کرد.

این بخشش های نابجا و ناروا، در دل مردم دوستی می آفریند اما اگر روزی پیش آمد بدی برای او رخ داد و به یاری آنها نیازمند شد، آنها بدترین و سرزنش کننده ترین یار و دوست خواهند بود.

امام خمینی (ره) در یکی از سخنرانی‌های خود به اشاره‌ی کوتاهی به داستان بالا می‌فرمایند:
“حضرت امیر ـ سلام‏ الله‏ علیه ـ قیام کردند بر ضد معاویه؛ در صورتی که معاویه هم تشبث به اسلام داشت و کارهای اسلامی را می‏کرد و شاید اعتقادات اسلامی هم داشته است، شاید؛ شاید هم نداشته. مع‏ذلک حتی آنهایی که حضرت امیر را به خیال خودشان نصیحت می‏کردند که شما یک مدتی معاویه را بگذارید در حکومت شامات باشد و بعد که پایۀ حکومت شما قوی شد آن وقت او را رد بکنید، به هیچ یک از این حرفها اعتنا نکردند و حجتشان هم این بود که یک نفر آدمی که برخلاف موازین الهی رفتار می‏کند و ظلم را در بلاد راه می‏اندازد، من حتی برای یک آن هم نمی‏توانم او را حاکم قرار بدهم. بلکه اگر حاکمش قرار می‏دادند این حجت می‏شد بر اینکه نه، می‏شود که یک فاسقی هم از طرف ولی امر حاکم باشد. و حضرت امیر مضایقه کرده از اینکه حتی اگر مصالحی هم آن وقت ـ مثلاً ـ بود که اگر پای ایشان محکم می‏شد ممکن بود مثلاً معاویه را کنار بزنند، مع‏ذلک به خودشان اجازه نمی‏دادند که معاویه را حتی یک روز در سلطنت خودش باقی بگذارند. و این حجتی است بر ما که اگر بتوانیم باید این حکومتهایی را که حکومت جورند کنار بزنیم و اگر خدای نخواسته نتوانیم، رضایت بر حکومت اینها ـ ولو یک روز، ولو یک ساعت ـ این رضایت بر ظلم است، رضایت بر تعدی است، رضایت بر غارتگری مال مردم است؛ و هیچ مسلمی حق ندارد که رضایت بدهد به حکومت ظالمی ـ ولو یک ساعت. و همۀ ما مکلفیم که این حکومتهایی که روی کار آمده‏اند و برخلاف موازین الهی و موازین قانونی ـ حتی قانونی خودشان ـ هستند، همۀ ما مکلفیم که با آنها مبارزه بکنیم. هر کس به هر مقدار که می‏تواند باید با اینها معارضه و مبارزه بکند و هیچ عذری پذیرفته نیست امروز.” (صحیفه نور جلد 5)

در اندیشه‌ی حضرت امام حکومتی که می‌خواهد الگویش یک الگوی اسلامی و علوی باشد، باید از ظلم دوری کرده و حتی یک روز کسی را بدون دلیل حبس نکنند:
“ما باید از کیفیت حکومت حضرت امیرـ سلام ‏الله‏ علیه ـ اقتباس بکنیم و یاد بگیریم؛ منتها ما نمی‏توانیم تمام آن جهات را فراهم کنیم ، کسی نمی‏تواند تمام آن جهات را مراعات بکند؛ یعنی یک مقدار زیادش زاید بر اصل قضیۀ حکومت بوده است، یک کارهای نمونه‏ایِ مخصوص به خودِ آن بزرگوار بوده است؛ لکن اصل مسئله‏ای که حکومت باید یک حکومت عادل باشد و بین مردم هیچ ظلم نکند … در حکومت اسلامی اگر یک نفر ـ مثلاً ـ یک شخصی را کشت، این را می‏گیرند و قصاص می‏کنند لکن یک سیلی اگر کسی به او بزند، آن یک سیلی باید انتقام کشیده شود برای اینکه این زاید بر آن مقدار است. یک روز حبس اگر کسی را حبس بکنند، برخلاف نظام اسلام است. موارد خاصی دارد. گاهی حبس می‏شود. اینطور نیست که هر کس را بردند از اول، مثل این حکومتهایی که الآن روی کار هستند، هر کس را که گرفتند، اول یک مدتی کتکش بزنند و مدتهایی کتک بزنند و حبس بکنند و زجر بکنند، و اینها بعدها هم که تفتیش کردند فهمیدند که اشتباه کردند، آن وقت بگویند ما «اشتباه» کردیم!”

امام بزرگوار همچنین تمسک به شیوه و روش حضرت علی را در حرف رد کرده و می‌فرمایند ما عملاً باید روش ایشان را در جامعه جاری کنیم:
“همین طور گفتند که ما شیعۀ علی هستیم، و همین که گفتند ما متمسک به ولایت امیرالمؤمنین هستیم، این کافی نیست، نمی‏شود این. این امور، اموری نیست که لفظی باشد و با الفاظ و با عبارات بتوانیم ما بگوییم تحقق پیدا کرده است؛ اینها یک امور عملی است، یک حکمت عملی است اینها. باید کسانی که مدعی هستند که ما شیعۀ امیرالمؤمنین هستیم، تبع او هستیم، باید در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چیز تبعیت از او داشته باشند. اگر این تبعیت نباشد و ما بگوییم که ما شیعه هستیم، یک گزافی گفته ‏ایم، یک لاطایلی گفته‏ایم. امیرالمؤمنین در زمان حکومتش ـ که بسیار کوتاه و بسیار با ناگواریها مقابل بود ـ می‏بینید که وقتی که آن نامه را به مالک اشتر می‏نویسد چه مسائل مهمی را، مسائل سیاسی را، مسائل اجتماعی را، همه چیز را در آنجا ذکر می‏فرماید، با اینکه یک بخشنامه‏ای برای یک نفر بوده است. یک نامه‏ای برای یک نفر بوده است و آن این است که می‏گوید که ـ به حسب نقلی که شده است که یک خلخال را از پای یک ذمی در حکومت او در آوردند، ـ به حسب این روایت، می‏فرماید که اگر انسان بمیرد برای این، این مَلوم نیست. شیعه این است که اینطور باشد نه مثل ما، شیعه این است که اگر چنانچه در حکومت اسلامی، در کشور اسلامی، ظلم ولو به یک ذمی وارد بشود، آن هم ظلم به همین کمی که یک خلخال را از پای یک ذمیه درآورند، بگوید که انسان اگر بمیرد ملوم نیست، ملامت نباید به او بشود، اینطور اهمیت دارد.” (صحیفه نور جلد 18)

در پایان با توجه به ایام شهادت آن حضرت نقل داستانی از حساسیت علی علیه السلام در مورد بیت المال خالی از لطف نیست:
علی بن رافع در دوران حکومت حضرت علی علیه السلام، مسئول بیت المال و کاتب امام بود. در آن زمان در بیت المال، گردنبندی از لؤلؤ وجود داشت که از غنیمت‌های‌ جنگ جمل بود.
یکی از دختران امیرالمؤمنین علیه السلام به علی بن رافع پیغام داد که گردنبند را به او امانت بدهد تا در عید قربان به گردن بیندازد و پس از سه روز برگرداند، با این ضمانت که اگر خسارتی دید، بهایش را بپردازد.

امیرالمؤمنین گردنبند را به گردن دخترش دید، آن را شناخت و از او پرسید: این را از کجا آوردی؟! او پاسخ داد: از علی بن ابی رافع، عاریه گرفتم تا در عید از آن استفاده کنم و بعداً به او برگردانم.

امام، علی بن رافع را احضار کرد و به او فرمود: آیا به مسلمانان خیانت می‌کنی؟ او جواب داد: از خیانت به مسلمانان به خدا پناه می‌برم.

امام فرمود: پس چگونه بدون اجازه من و رضایت مسلمانان، گردنبندی را که در بیت المال بود به او عاریه دادی؟ علی بن رافع گفت:‌ ای امیرالمؤمنین، او دختر توست؛ از من درخواست کرد که گردنبند را برای روز عید به او امانت بدهم؛ من هم دادم و خود نیز ضمانت کردم که آن را سالم به جایش برگردانم.

امام به او فرمود: گردنبند را همین امروز به جایش برگردان و حواست باشد دیگر از این کارها نکنی که تنبیه می‌شوی. دخترم نیز اگر گردنبند را به عاریه و با ضمانت نگرفته بود، سزاوار بود دستش به خاطر دزدی قطع شود؛ و در این صورت، او اولین زن از بنی هاشم بود که دستش به دلیل دزدی قطع می‌شد.

وقتی خبر به گوش دختر امیرالمؤمنین رسید، به پدرش گفت: ای امیرالمؤمنین، من دختر تو و پاره تن تو هستم. برای استفاده از این گردنبند، چه کسی سزاوارتر از من است؟

امام به او فرمود: ای دختر علی بن ابی طالب، خودت را از مرز حق خارج نساز. آیا تمام زنان مهاجر در این عید می‌توانند مثل تو از چنین زینتی استفاده کنند؟

سرانجام، علی بن ابی رافع گردنبند را از دختر امیرالمؤمنین گرفت و به بیت المال برگرداند.

این علی علیه السلام اولین امام شیعیان است و ما پس از چهارده قرن، با انقلاب خمینی کبیر (ره)، حکومت اسلامی تشکیل داده‌ایم. شیوه‌ی ما در حکومت باید همچون امیرالمومنین (ع) باشد. ویژه‌خواری‌ها، امتیازطلبی‌ها و رانت‌خواری‌ها، راه و روش علی علیه اسلام نیست. حکومت باید بین استوانه‌هایش و مردم عادی هیچ تفاوتی قائل نشود. به هر دو یکسان بدهد و هر دو را از یک موقعیت اقتصادی بهره‌مند کند. به امید رسیدن به جامعه‌ی علوی با عمل به شیوه‌ی خمینی عزیز!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۸
مجید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی