از ماست که بر ماست
جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۵۲ ب.ظ
|
درخت جوانی نزد درخت پیری رفت و گفت: ?خبر داری که چیزی آمده که ما را میبُرد و از پایمان میاندازد؟?
درخت پیر گفت: ?برو ببین از ما هم چیزی همراه او هست؟?
درخت جوان رفت و دید سری از آهن و دستهای از چوب دارد. پس نزد درخت پیر برگشت و گفت: ?سرش آهن و تنهاش چوب است.?
درخت پیر آهی کشید و گفت: ?از ماست که بر ماست.?
|
۹۴/۰۶/۲۷