اجرای عدالت در اندیشهی امام خمینی(ره)
حکومت اسلامی حکومتی است که تودههای مردم را بالا بیاورد و نه آنکه فقط به فکر کسانی باشد که برای خود امتیاز خاصی قائلند و یا خود را بزرگتر از دیگران دانسته و مردم را ضعیف و پایین میخواهند. استکبار بر مردم و ضعیف نگهداشتن آنها خوی استکباری و استضعاف پروری است در حالیکه در حکومت اسلامی فرقی بین تودههای مردم و رهبران آن نمیباشد.
“خداوندا! تو میدانی که ما در این قیام رضای تو را میخواهیم، و تو میدانی که ما از ظلم ولو بر یک نفر بیزار هستیم، و تو میدانی که ما برای اجرای عدالت قیام کردهایم، و تو میدانی که از این تعدیات و ظلمها بیزار و مُنزَجِرهستیم.” (صحیفه نور جلد 9 سال 1358)
این سخنان حضرت امام خمینی (ره) در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و در جمع مردم است. اجرای عدالت در کلام ایشان به عنوان هدف قیام سال 57 معرفی میشود. اینکه گروهی فکر میکنند بواسطهی سابقهی بیشتر و یا سواد و علم بیشتر باید به آنها توجه بیشتری شود، این اولین انحراف از آرمان انقلاب خمینی کبیر است. عدالتی که از روز اول تا روز آخر در بیانات ایشان موج میزند و مدیریت انقلابی ایشان پس از استقرار جمهوری اسلامی، منحصراً در اجرای آن خلاصه می شود.
حضرت امام خمینی ره همچنین ظهور حضرت مهدی (عج) را نیز برای اجرای عدالت در جامعه دانسته و میفرمایند:
“و قضیۀ غیبت حضرت صاحب، قضیۀ مهمی است که به ما مسائلی میفهماند. مِنجمله اینکه برای یک همچو کار بزرگی که در تمام دنیا عدالت به معنای واقعی اجرا بشود در تمام بشر نبوده کسی الا مهدی موعود ـ سلام الله علیه ـ که خدای تبارک و تعالی او را ذخیره کرده است برای بشر. هر یک از انبیا که آمدند، برای اجرای عدالت آمدند و مقصدشان هم این بود که اجرای عدالت را در همۀ عالم بکنند لکن موفق نشدند. حتی رسول ختمی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که برای اصلاح بشر آمده بود و برای اجرای عدالت آمده بود و برای تربیت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا، و آن کسی که به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد، نه آن هم این عدالتی که مردم عادی میفهمند که فقط قضیۀ عدالت در زمین برای رفاه مردم باشد بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت. انسان اگر هر انحرافی پیدا کند، انحراف عملی، انحراف روحی، انحراف عقلی، برگرداندن این انحرافات را به معنای خودش این ایجاد عدالت است در انسان. اگر اخلاقش اخلاق منحرفی باشد، از این انحراف وقتی به اعتدال برگردد، این عدالت در او تحقق پیدا کرده است. اگر در عقاید یک انحرافاتی و کجی هایی باشد، برگرداندن آن عقاید کج به یک عقیدۀ صحیح و صراط مستقیم، این ایجاد عدالت است در عقل انسان. در زمان ظهور مهدی موعود ـ سلام الله علیه ـ که خداوند ذخیره کرده است او را از باب اینکه هیچ کس در اولین و آخرین، این قدرت برایش نبوده است و فقط برای حضرت مهدی موعود بوده است که تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد، و آن چیزی که انبیا موفق نشدند به آن با اینکه برای آن خدمت آمده بودند، خدای تبارک و تعالی ایشان را ذخیره کرده است که همان معنایی که همۀ انبیا آرزو داشتند، لکن موانع، اسباب این شد که نتوانستند اجرا بکنند، و همۀ اولیا آرزو داشتند و موفق نشدند که اجرا بکنند، به دست این بزرگوار اجرا بشود.”
از کنار هم قرار دادن بیانات حضرت امام در ابتدای این نوشته و سخنان بالا، به این نتیجه مهم میرسیم که امام خمینی نه تنها اعتقاد داشتند که محقق شدن عدالت تنها به دستان حضرت صاحب الزمان و پس از ظهور محقق میشود، بلکه برداشتن گامهای بلند توسط منتظران آن حضرت برای پیاده کردن عدالت نسبی نیز به همان اندازه حائز اهمیت است. انقلاب حضرت امام به خاطر تحقق عدالت در جامعه بود و این قدم اول برای زمینه سازی ظهور حضرت مهدی (عج) و رسیدن به عدالت واقعی خواهد بود. یعنی در گفتمان حضرت امام (ره) برخلاف گفتمان اندیشهی حجتیه، منتظران واقعی برای رسیدن به عدالت مهدوی، در زمان غیبت نیز موظف به حرکتند و انتظار همراه با توقف، انتظاری واقعی نیست.
حضرت امام اجرای عدالت را تنها وظیفهی حاکمان نمیدانند بلکه تک تک آحاد جامعه را به اجرای عدالت دعوت می کنند:
“همۀ ما الآن که اسم جمهوری اسلامی روی خودمان گذاشتیم و رژیم سابق را فرستادیم ـ بحمدالله ـ به خارج و دفنش کردیم، و دیگر هم زنده نخواهد شد انشاءالله، همۀ ما الآن مکلفیم که این رژیمی که ادعا داریم که تحقق پیدا کرده، واقعیتش تحقق پیدا کند؛ از حد لفظ به حد معنا بیاید؛ از حد رأی به حد خارج بیاید. شما که مأمورین یک وزارتخانه هستید یک طور باید عمل بکنید، آنها هم که در وزارتخانۀ دیگرند یک طور؛ همه باید مأمورین اسلامی باشید. هر فرد باید خودش را موظف بداند به اینکه این کاری که الآن این کار جزئی که پشت میز نشسته به او محول است، این کاری که به او محول است، روی عدالت عمل بکند؛ منتظر نشود که وزیر، عادل بشود. وزیر، عادل بشود یا عادل نباشد، شما باید عادل باشید. نخستوزیر عادل باشد یا نه، برای خودش ضرر دارد و نفع دارد. آن حسابش علی حده هست. شما هم حسابتان علی حده است، پیش خدا حسابش علی حده است، پیش ملت هم حسابش علی حده است. شما که این کار جزئی، این پیشخدمتی که این کار جزئی دستش هست، عدالت در آن کارش باید بکند. آن رئیس اداره هم که در آنجا نشسته آن هم عدالت در همان کار باید بکند؛ منتظر نشود دیگران عادل بشوند تا او عادل بشود، مثل این است که من منتظر بشوم دیگران نماز بخوانند تا من نماز بخوانم، یا منتظر بشوم دیگران ناهار بخورند تا من ناهار بخورم! چه طور وظایف طبیعی را آدم این طوری عمل میکند. وظایف طبیعی را هر کسی شخصی عمل میکند؛ شما هیچ وقت انتظار کشیدید دیگران نفس بکشند تا شما بکشید؟ دیگران نگاه کنند تا شما نگاه کنید ؟ هیچ همچو نیست. شما به حسب طبیعتتان وظایف طبیعی را شخصاً عمل میکنید. وظایف الهی هم همین طور است. همان طوری که ظایف طبیعی را شخصاً عمل میکنید، وظایف الهی را هم شخصاً شما موظفید عمل کنید، به علاوه، موظفید که دیگران را هم وادار کنید به این کار. در اینجا موظف نیستید که دیگران را وادار کنید که نگاه کن. اما در آنجا موظفید دیگران را تعدیل کنید؛ دیگران را هم تربیت کنید.”
ایشان در بخش دیگری از همین سخنرانی میفرمایند:
“ما عدالت اسلامی را میخواهیم در این مملکت برقرار کنیم. اسلامی که راضی نمیشود حتی به یک زن یهودی که در پناه اسلام است تعدی بشود. اسلامی که حضرت امیر ـ سلامالله علیه ـ میفرماید برای ما چنانچه بمیریم ملامتی نیست، که لشکر مخالف آمده است و فلان زن یهودی های که معاهد بوده است خلخال را از پایش درآورده است. ما یک همچو اسلامی که عدالت باشد در آن، اسلامی که در آن ظلم هیچ نباشد، اسلامی که آن شخص اولش با آن فرد آخر همه در سواء در مقابل قانون باشند، در اسلام آن چیزی که حکومت میکند یک چیز است، و آن قانون الهی. پیغمبر اکرم هم به همان عمل میکرده است؛ خلفای او هم به همان عمل میکردند؛ حالا هم ما موظفیم که به همان عمل کنیم. قانون حکومت میکند. شخص هیچ حکومتی ندارد. آن شخص ولو رسول خدا باشد، ولو خلیفۀ رسول خدا باشد، شخص مطرح نیست در اسلام.”
در این بیان حضرت امام (ره) سه نکته بسیار مهم و اساسی به چشم میخورد:
1- در حکومت اسلامی، همهی افراد حتی زن یهودی باید از موهبت عدالت برخوردار شوند، اگر ظلمی شد، باید باب تظلمخواهی باز باشد.
2- شخص اول حکومت با فرد آخر باید به یک میزان از عدالت بهرهمند شوند. هر دو باید در مقابل قانون و دین پاسخگو باشند.
3- در حکومت اسلامی، رسول خدا و خلیفهی رسول خدا هم مطیع قانون الهی هستند. شخص حکومت نمیکند، بلکه قانون الهی است که حکومت میکند.
از این سه نکته ارزشمند به این نتیجه مهم میرسیم که در نظریه حضرت امام استوانههای خودساخته هیچ الویتی نسبت به نفر آخر جامعه ندارند. اگر فردی در جامعه به خاطر بالارفتن از دیوار خانه، محکوم به چند سال زندان میشود، آن آقازاده هم که میلیونها دلار از بیت المال سوءاستفاده کرده باید به همان نسبت تاوانش را پس دهد. عدالت در گفتمان امام ره فرقی بین او و دیگران قائل نمیشود. حتی ایشان به نزدیکان خود سختتر از سایرین میگیرند. برخلاف برخی که همهی زندگیشان مختص به آقازادهها شده، وقتی بنیصدر به حضرت امام (ره) پیشنهاد نخستوزیری حاج احمد را مطرح میکنند، حضرت امام (ره) با پاسخی صریح، مانع این امر میشوند:
بسمه تعالی.
حضور مبارک حضرت آیتالله العظمی امام خمینی
به عرض میرساند، در اوضاع و احوال فعلی و با توجه به اینکه جامعۀ ما جامعۀ جوانی است و هیجان مثبت کار برای قرار دادن کشور در خط تولید و فعالیت، جنبۀ معنوی و هیجانآفرین را جنبۀ اصلی میگرداند، حاج احمد آقا یکی از مناسبترین اشخاص برای تصدی نخست وزیری است. در صورتی که موافقت فرمایید عین صواب است.
ابوالحسن بنی صدر
پاسخ حضرت امام:
بسمه تعالی.
بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدی این امور شود. احمد، خدمتگزار ملت است و در این مرحله با آزادی بهتر میتواند خدمت کند. والسلام علیکم.
روح الله الموسوی الخمینی. (صحیفه نور جلد 13)
این رفتار حضرت امام را فقط میتوان در دو شخصیت دیگر جمهوری اسلامی دید، مقام معظم رهبری و دکتر احمدینژاد، که همچون حضرت امام، فرزندانشان بواسطهی آقازادگی هیچ پست و امتیاز خاصی نگرفتند و همچون سایر مردم براساس تواناییهای خود مشغول خدمت به جامعه هستند. رهبران جامعه باید برقراری عدالت را نه به ادعای صرف، بلکه عملاً از خودشان آغاز کنند. اگر فرزند شما در یک شرایط مساوی توانست گلیم خود را از آب بیرون بکشد، میتوان امید داشت که سایر مردم نیز میتوانند چنین کنند و چنانچه شما برای آنها امتیاز خاصی قائل شوید، این اولین قدم حرکت در مسیر ظلم است.
در نهایت باید گفت، مفهوم عدالت در اندیشهی خمینی (ره) در مقابله با امتیاز خواهی مستکبرین و عقبنگهداشتن مسضعفین خلاصه میشود آنجا که میفرمایند:
“من باید بیان «مستضعف» و «مستکبر» را به اندازهای که در این مجلس مناسب است عرض کنم. «مستکبرین» منحصر نیستند به سلاطین، منحصر نیستند به رؤسای جمهور، منحصر نیستند به دولتهای ستمگر. مستکبرین یک معنای اعمی دارد؛ یک مصداقش همان اجانب هستند که تمام ملتها را ضعیف میشمرند و مورد تجاوز و تعدی قرار میدهند؛ یک مورد هم همین دولتهای جائر، سلاطین ستمگر که ملتهای خودشان را ضعیف میشمرند و به آنها تعدی میکنند، دست تعدی به ملتها دراز میکنند. چنانچه در این پنجاه و چند سال شما مبتلا بودید و ما هم مبتلا بودیم و همه ملت مبتلا بودند. ملت را ضعیف میشمردند و ملت را از روی استکبار نظر میکردند و به ملت تعدی میکردند و تجاوز میکردند. آنها رفتند، و ان شاءالله برنمیگردند. امروز روزی است که خدای تبارک و تعالی به ما آزادی و استقلال مرحمت فرموده است، و ما را با این آزادی و استقلال امتحان میکند. ما را آزادی مرحمت فرموده است که ببیند در این آزادی ما چه میکنیم. ما مستقل شدیم و خداوند به ما این مرحمت را فرمود تا ما چه بکنیم: آیا ما هم از مستکبرین باشیم یا از مستضعفین؟ هر فرد، میشود که مستکبر باشد و میشود مستضعف باشد. اگر من به زیر دستهای خودم، ولو چهار نفر باشد، تعدی و تجاوز کردم و آنها را کوچک شمردم، بندۀ خدا را کوچک شمردم، من مستکبرم و او مستضعف؛ و مشمول همان معنایی است که مستکبرین و مستضعفین هستند. اگر شما کسانی که زیر دستتان هست ضعیف شمردید و به آنها خدای نخواسته تعدی کردید، تجاوز کردید، شما هم مستکبر میشوید. و آن زیردستها مستضعف. ببینیم ما از این امتحان، از این بوتۀ امتحان چطور بیرون میآییم. آیا سرفراز بیرون میآییم یا گردن کج و شکسته؟ آیا ما با بندگان خدا به طوری که خدای تبارک و تعالی امر فرموده است رفتار میکنیم؟ حالا که آزاد شدیم، آزادی را وسیله برای خدمت به خلق و خدمت به خالق قرار میدهیم. یا آزادی را برای مخالفت با خدا و استکبار بر مردم؟” (صحیفه نور جلد 7)
حضرت امام معتقدند حکومت اسلامی حکومتی است که تودههای مردم را بالا بیاورد و نه آنکه فقط به فکر کسانی باشد که برای خود امتیاز خاصی قائلند و یا خود را بزرگتر از دیگران دانسته و مردم را ضعیف و پایین میخواهند. استکبار بر مردم و ضعیف نگهداشتن آنها خوی استکباری و استضعاف پروری است در حالیکه در حکومت اسلامی فرقی بین تودههای مردم و رهبران آن نمیباشد.