جبهه فرهنگی راه نور

باسلام هدف ما=ترویج فرهنگ ایثار شهادت وهمگام سازی عناوین روایتگری واطلاع رسانی وجذب راویان دفاع مقدس می باشد

جبهه فرهنگی راه نور

باسلام هدف ما=ترویج فرهنگ ایثار شهادت وهمگام سازی عناوین روایتگری واطلاع رسانی وجذب راویان دفاع مقدس می باشد

جبهه فرهنگی راه نور

سخن از احساسی واحد و اعتقاد به هدفی مشترک همواره همان چیزی بوده و هست و خواهد بود که علت گردهم آمدن جمعی را فراهم می آورد. حسی مرکب از تنفر و عشق. حسی شبیه بلاتکلیفی. شبیه دودلی میان دوراهی.

و اینجاست که آن تنفر ملال آور جایش را به عشقی خنک و لذت بخش می دهد. آن سرزمین و آن مردمان در ذهنت مجسم می شوند و عاشقانه به آنها می اندیشی. کسانی که آسمان و دریا از آنان درس وسعت می آموزند و به آنان رسیدن رویای شبانگاهت می شود. و شاهد هم همان هدف مشترک.


این حس و هدف مشترک بود که جمعی را گرد هم آورد. جمعی که چراغ هدایت و کشتی نجات را تنها راه آسمانی شدن می دانند. کسانی که آن دستان یاریگر را می شناسند و در تلاش شناخت و شناساندن آنان هستند. همانها که عاشقانه چشمان سحرانگیر دلدار را دیده اند و بیستون بیستون به پای شیرین جهان جان داده اند. آری هرکس قد و قامت سرو بی همتای هستی را ببیند اختیاری برایش نمی ماند و مطیع بی چون و چرای صاحب دلش می شود. اینجا همان جایی است که در پی دیدار الف قامت دوست هستند و در این راه دست به دامان دوستان دوست شده اند. دوستانی که شهیدند، یعنی شهود کرده اند و دیده اند دلدار را. و ما باید پای درس آنان بنشینیم تا موی و روی و قد و بالا و لبخند و چشمان محبوبمان را برایمان شرح دهند. از صدایش بگویند از صوت قرآنش از ...

پس تو نیز اینچنین عشقی مقدس را داری به ما ملحق شو و عهدی دوباره ببند. که

از میان مؤمنان مردانى‏ اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند (احزاب / 23)

پس دست در دست هم هرکدام در هر جایگاه به قدر توان وظیفه ای در قبال آن برخی که به شهادت رسیده اند داریم. و ما اینجا در سنگری مجازی سعی در ادای دین به آنان را داریم. هر چند در این سنگر به روی تمام عاشقان شهادت باز است و ما همواره نیازمند توان همسنگران جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی می باشیم. باشد تا دست مهربان آنان همواره بر سر دوستدارانشان سایه مهر و نوازش بیفکند.

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

آن اسب ارزشش از انسان بیشتر است!

سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ب.ظ

امام خمینی
بازخوانی خط نورانی خمینی کبیر (ره)؛ قسمت سوم

نقل می‏شود که یک عارف مسلکی وارد شده بود به منزل یک امیر، یک سلطان یا یک امیر و دیده بود که مجلس به همه چیز مزین است، همه چیز هست. در این بین، آب دهان می‏خواست بیندازد. نگاه کرد به اطراف و آب دهنش را توی صورت آن امیر انداخت. امیر اعتراض کرد که برای چه؟ گفت: من هر چه نگاه کردم، کثیفتر از صورت تو در اینجا نیافتم. شما اگر آن ورق را ببینید ، انسان اگر آن صفحۀ دوم عالم را ببیند و در آنجا ببیند که اینهایی که ارزششان را به این مسائل می‏دانند، آن وقت می‏بینید که در آنجا، صورت آنها آن قدر مشوه است و صورت انسانی هم نیست، یک صورت دیگری است، تا ببینی سگباز است و همه دلش را به سگ داده است،

حضرت امام یک نمونه‌ی حقیقتاً کم‌نظیر در ساده‌زیستی قبل و بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی هستند. خانه و محل سخنرانی ایشان درحالیکه بالاترین رده در جمهوری اسلامی بودند، از سادگی بی‌نظیری برخوردار بود. این رفتار علی‌(ع)گونه‌ی ایشان، باید الگوی همه‌ی روحانیون و مسئولین نظام باشد. وقتی رهبر کشور، می‌تواند از یک اتاق کوچک داخل منزل شخصی، یک کشور را مدیریت کنند، این به این معنی است، که وزراء، مدیران، رئیس جمهور و سایرین نیز که اهمیت و حجم مراجعاتشان قطعاً کمتر از رهبری است، می‌توانند چنین باشند. مقام معظم رهبری نیز همچون امام راحل، بسیار ساده‌زیست و به دور از هرگونه تجمل هستند و بنا به گفته شاهدان، سطح امکانات منزل ایشان کمتر از سطح متوسط جامعه است. این واقعیتی است که تا کسی از نزدیک نبیند، باور نمی‌کند.

حضرت امام خمینی (ره) همواره مسئولان و خصوصاً روحانیون را به ساده‌زیستی و دوری از هرگونه تجمل‌گرایی نه تنها سفارش بلکه فرمان می‌دادند، زیرا در اندیشه‌ی حضرت امام، اصلاً قصد و نیت مردم در حرکت و تبعیت از روحانیت، کیفیت زندگی اهل علم است. یعنی به نظر ایشان اگر کیفیت زندگی اهل علم فرقی با کیفیت زندگی مدیران، وزراء و شاهان دوره‌ی ستمشاهی نداشت، هرگز مردم آنها را برای مدیریت جامعه مورد پذیرش قرار نمی‌دادند. ایشان در سخنان بسیار مهمی در اجلاس سالانه‌ی مجلس خبرگان رهبری فرمودند:
“از اهم مسائلی که باید تذکر بدهم، مسئله ‏ای است که به همۀ روحانیت و دست‏اندرکاران کشور مربوط می‏شود، و همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منت گذاشتند، به واسطۀ اعمال ما از ما نگران بشوند، زیرا آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطۀ آن دنبال ما و شما آمده‏اند و اسلام را ترویج نموده و جمهوری اسلامی‏را بپا کردند و طاغوت را از میان بردند، کیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده‏اند، عمارت درست کرده‏ اند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست، و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان. البته من این نکته را عرض کنم، یک دسته‏ای که در معرض خطر هستند باید خودشان را حفظ کنند، ولی همین ها هم باید مواظب باشند که زاید بر میزان نباشد. شما گمان نکنید که اگر با چندین اتومبیل بیرون بیایید وجهه‏تان پیش مردم بزرگ می‏شود، آن چیزی که مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است، اینکه زندگی شما ساده باشد، همان‏طوری که سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین و ائمۀ ما زندگی‏شان ساده و عادی بود بلکه پایین‏تر از عادی. آنها هم که جمهوری اسلامی را بپا کردند، مردم عادی هستند، و کسانی که بالابالاها نشسته‏اند، هیچ دخالتی در این مسائل نداشته و ندارند. این مردم بازار و کشاورز و کارگران کارخانه‏ها و طبقات ضعیف ـ به حسب دنیا و قوی به حسب آخرت ـ هستند که این توقع را دارند که اگر خدای نخواسته، نفوس این مردم از ما منحرف بشود، ضرر آن برای ما تنها نیست، بلکه برای اسلام است. و ما باید حفظ کنیم آنهایی را که اسلام و جمهوری اسلامی را نگه داشته‏اند و بعد از این هم نگه خواهند داشت، و حفظ آن به این است که زندگی ما ساده و عادی باشد. آنهایی هم که می‏خواهند خودشان را حفظ کنند، باید بدانند که گاهی با یک اتومبیل پیکان بهتر می‏توانند محفوظ باشند تا وسیلۀ دیگر. و ائمه جمعه و جماعاتی که اگر عادی بیرون بیایند ممکن است از بین بروند، باید به آن مقداری حفظ کنند که زیاد نباشد. و این طور نباشد که امام جمعه‏ ای وقتی در خیابان می‏آید، خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه بیندازند، این طور چیزها حیثیتشان را در جامعه ساقط می‏کند. بزرگی شما آقایان به دنیا نیست، بزرگی شما به آخرت است، و اینکه پیش خدا آبرومند باشید. و این یک مسئلۀ مهمی‏است که دخالت در حفظ جمهوری اسلامی‏دارد و ما باید خیلی مواظب باشیم، و اهل علم و دولت و دست اندرکاران بیشتر باید مواظب باشند، چرا که همه دنبال این هستند که نقطه ضعفی ،خصوصاً از اهل علم پیدا کنند و در همه جا مطرح سازند. و ما باید به گونه ای زندگی کنیم که اگر چنانچه آن را از ما گرفتند، حسرت نخوریم ، نه اینکه مثل رئیس جمهور امریکا که اگر این مقام را از او بگیرند شاید از حسرت دق کند!” (صحیفه نور جلد 19)

این فرمایشات حضرت امام دارای نکات متعددی است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
1- آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطۀ آن دنبال ما و شما آمده‏اند و اسلام را ترویج نموده و جمهوری اسلامی‏را بپا کردند و طاغوت را از میان بردند، کیفیت زندگی اهل علم است.
2- اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده‏اند، عمارت درست کرده ‏اند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست، و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان.
3- گمان نکنید که اگر با چندین اتومبیل بیرون بیایید وجه ه‏تان پیش مردم بزرگ می‏شود، آن چیزی که مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است، اینکه زندگی شما ساده باشد، همان‏طوری که سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین و ائمۀ ما زندگی‏شان ساده و عادی بود بلکه پایین‏تر از عادی.
4- آنها هم که جمهوری اسلامی را بپا کردند، مردم عادی هستند، و کسانی که بالابالاها نشسته‏اند، هیچ دخالتی در این مسائل نداشته و ندارند.
5- بزرگی شما آقایان به دنیا نیست، بزرگی شما به آخرت است، و اینکه پیش خدا آبرومند باشید. و این یک مسئلۀ مهمی‏است که دخالت در حفظ جمهوری اسلامی‏دارد و ما باید خیلی مواظب باشیم.
6- ما باید به گونه ای زندگی کنیم که اگر چنانچه آن را از ما گرفتند، حسرت نخوریم ، نه اینکه مثل رئیس جمهور امریکا که اگر این مقام را از او بگیرند شاید از حسرت دق کند!

این سخنان حضرت امام آنقدر صریح، روشن، با منطق دقیق و منطبق بر فطرت انسان بیان شده که به نظر می‌رسد مسئولین ما لازم است، این شش بند را بارها و بارها برای خود مرور کنند.
آنها که با تحریف حضرت امام و اندیشه‌ی پاک ایشان، انقلاب را مرهون خودشان می‌دانند و خود را پایه و استوانه نظام می‌دانند باید بند چهار سخنان گهر بار امام راحل را مجدداً با خود مرور کنند که ایشان تأثیر کسانی که آن بالابالاها نشسته‌اند را در ایجاد جمهوری اسلامی هیچ! می‌دانند و مردم را ولی نعمت و صاحبان اصلی این انقلاب می‌دانند. منحرف‌کنندگان مکتب خمینی باید بدانند که مردم بخاطر کیفیت زندگی اهل علم است که آنها را بر دیگران ترجیح دادند. روحانیون و علما باید بدانند که بزرگی‌شان به دنیا نیست، بزرگی آنها به آخرت است.

حضرت امام در جمع کارکنان جمعیت هلال احمر کشور، در سخنانی که گویا با لحنی تند نسبت به طبقه‌ای که خود را اشراف و اعیان جامعه‌می دانند بیان شده، همه را از هرگونه تجمل‌گرایی برحذر می‌دارند:
“… وقتی بنا باشد که ارزش انسان به اسب و الاغ و سگ و تازی و امثال اینها باشد، آن مبدأ ارزش ، ارزشش از این شخص بیشتر است. اگر اسب مبدأ ارزش یک انسان شد، آن اسب ارزشش از انسان بیشتر است؛ برای اینکه او ارزش به انسان داده. اگر فرش و قالی و تجملات و بزک کردن و مو چطور کردن و مد را از اطراف آوردن، این ارزش یک انسان را زیاد می‏کند، آنها ارزششان بیشتر از این است؛ برای اینکه آنها مبدأ ارزش هستند. انسان خودش ارزش ندارد، ارزشش به گاوداری است، گاوها ارزششان بیشتر از خود انسان است؛ ارزششان به پارک داری است؛ ارزششان به فرش داری است؛ ارزششان به امثال این مسائل است. وروی موازین عقلی، اگر مبدأ اثر یک جایی باشد و به واسطۀ آن مبدأ اثر، این آدم یا این شیء ارزش پیدا کند، آن مبدأ اثر ارزشش بیشتر است. نقل می‏شود که یک عارف مسلکی وارد شده بود به منزل یک امیر، یک سلطان یا یک امیر و دیده بود که مجلس به همه چیز مزین است، همه چیز هست. در این بین، آب دهان می‏خواست بیندازد. نگاه کرد به اطراف و آب دهنش را توی صورت آن امیر انداخت. امیر اعتراض کرد که برای چه؟ گفت: من هر چه نگاه کردم، کثیفتر از صورت تو در اینجا نیافتم. شما اگر آن ورق را ببینید ، انسان اگر آن صفحۀ دوم عالم را ببیند و در آنجا ببیند که اینهایی که ارزششان را به این مسائل می‏دانند، آن وقت می‏بینید که در آنجا، صورت آنها آن قدر مشوه است و صورت انسانی هم نیست، یک صورت دیگری است، تا ببینی سگباز است و همه دلش را به سگ داده است، صورت سگ است.” (صحیفه نور جلد 17)

امام خمینی

امام خمینی

ایشان همچنین، لغزش روحانیت را یک لغزش فردی نمی‌دانند و می فرمایند این لغزش به اسم تمام روحانیت تمام می‌شود:
“روحانیون یک تکلیف فوق اینها دارند. اگر یک روحانی پایش را کج بگذارد می‏گویند «روحانیین این طورند» ، نمی‏گویند فلان آدم، اگر یک بقالی کمفروشی کند می‏گویند «آن بقال کمفروشی کرده» نمی‏گویند «بقالها کم فروش‏اند»؛ این از تبلیغاتی است که شده است. اگر یک روحانی خدای نخواسته، یک خطایی بکند، این طور الآن وضع شده است که می‏گویند روحانیون این جوری‏اند، مسئولیت، یک مسئولیت بزرگی است که یکی اگر پایش را غلط بگذارد این طور نیست که پای خودش حساب بشود، پای روحانیت اسلام حساب می‏شود، شکست روحانیت اسلام است. این فرق دارد با آن که اگر خطایی بکند می‏گویند که این آدم خطا کرده است، نمی‏گویند که این صنف خطاکار است. از این جهت هر خطایی که از ما و شما آقایان خدای نخواسته، تحقق پیدا بکند علاوه بر آن مسئولیت شخصی که دارید، یک مسئولیت انسانی، مسئولیت اجتماعی، مسئولیت صنفی این را هم برای اینکه پای همه حساب می‏شود؛ بنابراین، حساب نکنید خودتان را یک آدم عادی. حتی طلبه در مدرسه، خودش را حساب نکند که «خوب، من مثل سایر مردم یک طلبۀ عادی هستم، اگر یک خلافی بکنم پای خودم حساب می‏شود». حتی آن طلبه ای که در مدرسه دارد درس می‏خواند، آن هم وقتی که یک خطایی بکند پای خودش حساب نمی‏شود، پای دیگران هم حساب می‏کنند. مسئولیت بسیار بزرگ است، و این نمی‏شود الا اینکه تهذیب در خود انسان و وحدت با همۀ رفقا، با همۀ دوستان با همۀ اشخاص، همۀ قشرها. در بین روحانیون، ائمۀ جمعه بیشتر از دیگران مسئول‏اند. سروکارشان الآن ائمۀ جمعه با مردم بیشتر است تا سروکار سایر روحانیون. ائمه جمعه باید خیلی مواظب باشند که خدای نخواسته اگر در یک جایی یک چیزی اتفاق افتاد و چه شد، با جهت روحانی، جهت پدری حل کنند. اگر خدای نخواسته، یک وقت بنا باشد که یک اعمال قدرت بخواهد بکند، برای اینکه امام جمعه است، این پای خودش حساب نمی‏شود، پای روحانیت حساب می‏شود، پای اسلام حساب می‏شود. از این جهت، آنها وظیفه شان خیلی خطیر است و باید خیلی ملاحظه بکنند.” (صحیفه نور جلد 19)

“باید توجه کنید که همه متوجه شما هستند، لذا زی اهل علم خودتان را حفظ کنید. درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید. در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر زندگیشان از سطح معمولی مردم پایینتر بود و یا مثل آنها بود. امروز سعی کنید زندگیتان از زی آخوندی تغییر نکند. اگر روزی از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زود مطرود می‏شوید؛ برای اینکه مردم می‏گویند ببینید آن وقت نداشتند که مثل مردم زندگی می‏کردند، امروز که دارند و دستشان می‏رسد از مردم فاصله گرفتند. باید وضع مثل سابق باشد، باید طوری زندگی کنیم که نگویند طاغوتی هستیم.” (صحیفه نور جلد 17)

سفارشات حضرت امام به ساده‌زیستی مسئولان نظام خصوصاً روحانیت، آنقدر متعدد و زیاد است، که حکایت از دغدغه‌ی بسیار مهم ایشان برای مسئولین جمهوری اسلامی است تا حدی که این ساده‌زیستی گویا یکی از وظایف اصلی و مهم روحانیون و مسولان نظام تلقی می‌شود، هرچه از شروع انقلاب می‌گذرد و مسئولان نظام، گاهاً ساده‌زیستی را فراموش می‌کنند، سخنان حضرت امام در این خصوص بیشتر و تذکرات شدید‌تر می‌شود:
“و یکی از امور مهم هم این است که روحانیون باید ساده زندگی کنند. آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا و حفظ کرده است، این است که ساده زندگی کردند. آنهایی که منشأ آثار بزرگ بودند، در زندگی ساده زندگی کردند. آنهایی که در بین مردم موجه بودند که حرف آنها را می‏شنیدند، آنهایی ساده زندگی کردند. شاید آقایان کمی‏شان یادشان باشد، در آن وقتی که ما اوایلی که آمدیم قم، که در آن جا چه اشخاصی بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اینها مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمی، مرحوم آشیخ مهدی و عدۀ دیگری، و شخص نافذ آن جا و متقی، مرحوم آمیرزا سید محمد برقعی و مرحوم آمیرزا محمد ارباب؛ همه اینها را من منزل هایشان رفتم. آن که ریاست صوری مردم را داشت و ریاست معنوی هم داشت، با آن که زاهد بود، در زندگی مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابوالقاسم؛ من گمان ندارم هیچ طلبه ای مثل او بود، زندگی اش یک زندگی ای بود که مثل سایر طلبه ها، اگر کمتر نبود، بهتر نبود، کمتر هم بود. مرحوم آمیرزامحمدارباب که من رفتم مکرر منزلشان، یک منزلی داشت دوسه تا اتاق داشت خیلی ساده، بسیار ساده. مرحوم آشیخ مهدی همین طور، سایرین هم همین طور، عده هم زیاد بودند آن وقت. وقتی انسان در آن محیط واقع می‏شد که اینها را می‏دید، همین دیدن اینها برای انسان یک درسی بود، وضع زندگی آنها برای انسان، یک وضعی بود، درس بود برای انسان، عبرت بود. هرچه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای اینکه خانه تان بهتر باشد، از معنویت تان به‏همین مقدار، از ارزش تان به همین مقدار کاسته می‏شود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست. اگر ارزش انسان به اینها بود، انبیا باید همین کار را بکنند. انبیا سیره شان را دیدید چه جور بوده. ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد. ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطی داشته باشد و یک دفتری و یک دستکی داشته باشد. فکر کنید ارزش انسان را به دست بیاورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید. در کیفیتِ تحصیلِ علوم هم هرچه بروید سراغ تجملات ـ و ان‏شاءالله‏ نمی‏روید ـ از علومتان کاسته می‏شود. آنهایی که این کتاب های قطور را نوشتند و پر ارزش را، زندگی شان یک زندگی طلبگی بوده، مثل شیخ انصاری و مثل امثال اینها؛ یک زندگی طلبگی بوده. آنها توانستند اسلام را در همۀ جهات حفظ کنند و فقه را به پیش ببرند و مسائل دینی را افزایش بدهند ـ یعنی فروع را ـ و آن کتاب های ارزشمند را عرضه کنند به مردم. برای اینکه، آنها ارزش را به این نمی‏دانستند که من خانه‏ام باید چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داریم کم است، چهارتا. شما خیال می‏کنید که اگر ده تا اتاق هم باشد کافی برای شما هست؟ خیر، اگر همۀ این دنیا را به یک کسی بدهند، کافی نیست، می‏گوید: باید برویم جای دیگر. این فطرت انسان است، فطرت خداخواهی است. این یکی از فطرت هایی است که هر کس هرچه بیابد، آن گم شدۀ خودش را نیافته، آن گم شده یک چیز دیگری است و لهذا آن که دنبال قدرت می‏رود، قدرت مطلق می‏خواهد، «قدرت مطلق خداست». آن که دنبال علم می‏رود، علم مطلق می‏خواهد، «علم مطلق علم خداست». هر که دنبال هر کمالی برود یا هر چیزی برود، آن کمال مطلقش را می‏خواهد و همه خدا رامی‏خواهند، خودشان نمی‏دانند. عذاب هایی که به ما می‏شود برای حجاب هایی که در ما هست. آن که حجاب ها را پاره کرده‏است، ارزش ها را می‏فهمد و رسیده به آن جایی که باید بفهمد.” (صحیفه نور جلد 19)

نکات مهمی که در سخنان ایشان پررنگ است و باید مورد توجه مجدد قرار بگیرد:
1- هرچه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای اینکه خانه تان بهتر باشد، از معنویت تان به‏همین مقدار، از ارزش تان به همین مقدار کاسته می‏شود.
2- ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست. اگر ارزش انسان به اینها بود، انبیا باید همین کار را بکنند.
3- ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطی داشته باشد و یک دفتری و یک دستکی داشته باشد.
4- در کیفیتِ تحصیلِ علوم هم هرچه بروید سراغ تجملات ـ و ان‏شاءالله‏ نمی‏روید ـ از علومتان کاسته می‏شود. آنهایی که این کتاب های قطور را نوشتند و پر ارزش را، زندگی شان یک زندگی طلبگی بوده، مثل شیخ انصاری و مثل امثال اینها؛ یک زندگی طلبگی بوده.
5- حالا سه تا اتاق داریم کم است، چهارتا. شما خیال می‏کنید که اگر ده تا اتاق هم باشد کافی برای شما هست؟ خیر، اگر همۀ این دنیا را به یک کسی بدهند، کافی نیست، می‏گوید: باید برویم جای دیگر.
6- این فطرت انسان است، فطرت خداخواهی است. این یکی از فطرت هایی است که هر کس هرچه بیابد، آن گم شدۀ خودش را نیافته، آن گم شده یک چیز دیگری است و لهذا آن که دنبال قدرت می‏رود، قدرت مطلق می‏خواهد، «قدرت مطلق خداست». آن که دنبال علم می‏رود، علم مطلق می‏خواهد، «علم مطلق علم خداست». هر که دنبال هر کمالی برود یا هر چیزی برود، آن کمال مطلقش را می‏خواهد و همه خدا رامی‏خواهند.

نکته‌ی تأسف‌بار جامعه‌ی کنونی ما اینجاست که پس از گذشت بیست و شش سال از وفات حضرت امام (ره) و این همه سفارش ایشان به ساده‌زیستی روحانیون، وقتی به مسئولین کنونی نظام نگاه می‌کنی، به غیر از رهبری نظام که انصافاً همواره ساده‌زیست بوده‌اند، به سختی می توان مسئولان روحانی را یافت که به این سفارش حضرت امام نه در حرف، بلکه در عمل جامه‌ی عمل پوشانده و متأسفانه سایرین بجای اینکه نحوه‌ی زندگی ساده‌ی ایشان را مورد تحسین خود قرار دهند، عمل به این سفارش مکرر حضرت امام را ناشی از نمایش پوپولیستی معرفی می‌کنند؛ در حالیکه گویا خودشان نمی‌توانند یا نمی‌خواهند، به این دستور حضرت امام که همواره مخاطبش طلبه‌ها و روحانیون بوده است عمل کنند!

دولت بهار

.

.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۲۳
مجید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی