بخش دوم: سال اول جنگ: (31/6/1359 ـ 31/6/1360)هجوم سراسری
جنگ رسمی و همه جانبه با تهاجم گسترده نیروی هوایی
ارتش عراق در 31/6/1359 آغاز شد و سپس نیروی زمینی
ارتش عراق از شمال قصرشیرین تا خرمشهر تجاوز سراسری خود را آغاز کرد.
استعداد
ارتش عراق سازمان نیروی زمینی:
- سپاه یکم: شامل 2 لشکر 11 و 7 پیاده؛
- سپاه دوم: شامل 5 لشکر 2 و 4 و 8 پیاده و 6 و 12 زرهی؛
- سپاه سوم: شامل 5 لشکر 3، 9 و 10 زرهی و 1 و 5 مکانیزه؛
- تیپهای مستقل (15 تیپ): شامل، 10 تیپ پیاده، 1 تیپ زرهی، 1 تیپ مکانیزه و 3 تیپ نیروی مخصوص.
تجهیزات نیروی زمینی؛
- 3530 تانک و نفربر، 900 قبضه توپ صحرایی.
سازمان نیروی هوایی:
- 9 پایگاه هوایی، 16 اسکادران، 300 فروند هواپیما، 80 فروند هلیکوپتر، 900 قبضه توپ ضدهوایی و چند تیپ موشکی زمین به هوا.
سازمان نیروی دریایی:
- 2 پایگاه دریایی بصره و امالقصر، 2 ناو تیپ دریایی و یگانهای پیاده ساحلی.
نیروی انسانی:
- نیروی انسانی
ارتش عراق 232000 تن شامل 202000 پرسنل زمینی، 25000 پرسنل هوایی و پدافند هوایی و 5000 پرسنل دریایی.
آغاز هجوم
تهاجم هوایی
عراق هجوم سراسری خود را در ساعت 14 روز 31/6/1359 با حملات هوایی آغاز کرد و ظرف چند ساعت 19 نقطه مهم، از جمله فرودگاههای کشور را مورد هدف قرار داد.
تهاجم زمینی
نیروی زمینی
ارتش عراق از سه جبهه به خاک ایران تهاجم کرد:
جبهه جنوبی
- دو لشکر 3 زرهی و 11 پیاده به اضافه 2 تیپ نیروی مخصوص از محور شلمچه برای تصرف
خرمشهر و آبادان.
- لشکر 5 مکانیزه از محور کوشک با هدف هجوم به
اهواز.
- لشکر 9 زرهی از محور چزابه با هدف تصرف بستان و سوسنگرد و پیشروی به سمت
اهواز.
- لشکرهای 1 مکانیزه و 10 زرهی به ترتیب از محور فکه و محور عینخوش به سمت شوش،
دزفول و دهلران.جبهه میانی
- لشکر 2 پیاده کوهستانی برای تصرف
مهران.
- لشکر 12 زرهی برای تصرف
سومار و نفت شهر.
- لشکرهای 4 و 8 پیاده کوهستانی و لشکر 6 زرهی برای تصرف
قصرشیرین، سرپل ذهاب و گیلان غرب.
جبهه شمالی
- لشکر 7 پیاده برای تصرف نوسود و ارتفاعات مرزی
مریوان.عراق توان قابل توجهی را برای تأمین اهدافش در خوزستان به کار گرفت. در روز اول جنگ 100% توان مکانیزه و 40% توان زرهیاش را در خوزستان به کار برد و پس از توقف در جبهه میانی، توان زرهی خود در جبهه جنوبی را به دو برابر افزایش داد و 80% از قدرت زرهیاش را در خوزستان متمرکز کرد. ضمن آنکه یک لشکر پیاده را برای کمک تیپهای نیروی مخصوص راهی جنوب کرد.
مقاومت
جنگ در حالی آغاز شد که هنوز بیش از 19 ماه از آغاز انقلاب اسلامی نگذشته بود، نظام جمهوری اسلامی تثبیت نشده بود و در گوشه و کنار کشور حوادث مختلفی رخ میداد.
سپاه پاسداران و کمیته انقلاب اسلامی به همراه نیروهای مردمی مأموریت تأمین امنیت در داخل کشور را به عهده داشتند و
ارتش همچنان تا انطباق با وضعیت جدید و انقلابی فاصله بسیار داشت.
در همین حال بحران مناطق کردنشین تمام توان آزاد
سپاه و نیز درصدی از توان موجود
ارتش را درگیر کرده بود. تحلیل فرماندهان نظامی مبنی بر عدم احتمال هجوم سراسری
ارتش عراق، موجب بیتوجهی به پدافند جبهه میانی و جبهه جنوبی شده بود. لذا هنگام هجوم سراسری عراق، نیروی خودی بهطور کامل غافلگیر شد. به عبارت دیگر، درک نیروهای انقلابی از ماهیت دشمن و قریبالوقوع دانستن حمله سراسری عراق، تا زمان اشغال منطقه خان لیلی، هرگز مورد تأیید فرماندهان عالی نظامی کشور قرار نگرفت و از آن تاریخ به بعد نیز بسیج تجهیزات و یگانها به کندی انجام شد. طوری که اولین یگانهای کمکی، 2گردان از لشکر 21 حمزه بود که چند روز پس از آغاز جنگ به منطقه عملیاتی رسید و بقیه یگانها نیز پس از آنکه پیشروی دشمن متوقف شده بود، وارد منطقه عملیاتی شدند. به عبارت دیگر در بُعد استراتژی، به علت عدم تشخیص تلاش اصلی دشمن و در بُعد تاکتیک با تدبیر "دادن زمین به منظور گرفتن زمان"، زمینهای ارزشمندی از دست رفت.
در هر دو جبهه جنوبی و میانی اوضاع به شدت نامناسب بود. نیروی اندکی در برابر 10 لشکر عراق آرایش داشتند. تنها چیزی که میتوانست توازن را به نفع خودی برگرداند، استفاده از توان و روحیه انقلابی بود، یعنی همان چیزی که دشمن روی آن حسابی بازنکرده بود و از قضا فرماندهان عالی نظامی نیز به علت نوع اندیشه خود، کارایی نیروی انقلابی را نشناخته و به آن میدان نمیدادند. در عین حال این نیرو به دلیل ویژگی خود، در همان روزهای اول جنگ متناسب با وضعیت جدید ظهور کرد و در گلوگاهها در برابر
ارتش عراق ایستاد و در نقاطی چون
خسروی، باباهادی، فکه، گیلانغرب، شمال اهواز، سوسنگرد، آبادان و از همه مهمتر
خرمشهر حماسه آفرید، و با مقاومت جانانه خود مسیر جنگ را تغییر داد.
به این ترتیب دیری نپایید که با تشکیل هستههای مقاومت، متشکل از مردم و نیروهای مسلح انقلابی اعم از
سپاه و عناصری از
ارتش، حرکت ماشین جنگی عراق سد شد. ارتش دشمن برای تصرف سرزمینهای گستردهای چون غرب شوش و دزفول، شمال خرمشهر و جنوب اهواز، همچنین کوهستانهای جبهههای میانی با مشکل چندانی مواجه نگردید، اما در
تصرف شهرها با مقاومت جدی مواجه شد و نتوانست اهداف خود را کامل کند.
گیلانغرب در ششم مهر 1359 شاهد مقابله شیرمردان هوانیروز ارتش به فرماندهی شهید شیرودی، در تکمیل قیام مردم در برابر دشمن بود. رأس ستون دشمن را مردم و
سپاه متلاشی کردند و عقبه آن را هوانیروز منهدم کرد و بدین ترتیب دشمن از شهر بیرون رانده شد.
اهواز در آستانه سقوط قرار گرفتهبود. دشمن در 8/7/1359 به چندکیلومتری اهواز رسیده بود که با هشدار
امام و شبیخون پاسداران اهواز به فرماندهی شهید "غیوراصلی" قوای دشمن منهدم شد و اهواز از خطر سقوط نجاتیافت.
سوسنگرد در روز هفتم جنگ سقوط کرد. دشمن با استفاده از عدم حضور نیروهای خودی، در ششم مهر 1359 وارد سوسنگرد شد و پس از اشغال، نگهداری آن را به عناصر خلق عرب واگذار کرد، اما 4 روز بعد شهر به دست پاسداران آزاد شد. در تاریخ 24 آبان 1359
ارتش عراق مجدداً سوسنگرد را از سه طرف محاصره کرد و از جنوب و غرب داخل شهر نفوذ کرد لیکن به دلیل مقاومت عدهای از نیروهای
ارتش، سپاه و ژاندارمری، نتوانست شهر را اشغال کند. در عین حال دشمن 48 ساعت کوشید تا محاصره شهر را کامل و آن را تصرف کند. مقاومت 48 ساعته مدافعان سوسنگرد با حملهای که نیروهای خارج از شهر طرحریزی و اجرا کردند، به نتیجه رسید، محاصره شکسته شد و دشمن مجبور به عقبنشینی گردید.
در
خرمشهر حماسه بزرگی آفریده شد. دشمن که از شلمچه تا پلنو را ظرف 4 روز طی کرده بود، نتوانست از پلنو تا پل خرمشهر - آبادان را در کمتر از 31 روز طی کند و با تلفات فراوان به این پل دست یافت. بدینترتیب مقاومت 35روزه نیروهای مردمی تا چهارم آبان 1359 در دروازه ها و کوچههای خرمشهر چندین یگان دشمن را منهدم کرد. در این مدت مناطقی چون پاسگاه دوربند، پلنو، پلیسراه، صد دستگاه، ساختمانهای پیشساخته، کوی طالقانی، کشتارگاه، میدان راهآهن، گمرک و بندر، خیابان چهلمتری و فرمانداری نقاط مقاومت شناخته میشد و مسجدجامع شهر مرکز فرماندهی و سمبل مقاومت بود.
آبادان هیچگاه به دست دشمن نیفتاد. دشمن تا آستانه شهر نفوذ کرده بود. چیزی نمانده بود که محاصره کامل شود و شهر سقوط کند. لیکن حضور ناگهانی نیروهای مسلح انقلابی، دشمن را در جنوب بهمنشیر تارومار کرد و آنها را به شمال این رودخانه راند تا محاصره 330 درجهای آبادان به 270 درجه کاهش یابد.
با انسجام، گسترش و قوت روزافزون مقاومتهای مردمی و نیروهای مسلح انقلابی که با کندی حرکت دشمن و بروز ضعفهای
ارتش عراق و تضعیف روحیه سربازان عراقی همزمان بود، نیروهای مدافع جمهوری اسلامی به تدریج با کسب توانایی اجرای عملیاتهای ایذایی، شبیخون و محدود، توانستند دشمن را متوقف و آرامش او را سلب کنند. به این ترتیب
ارتش عراق قبل از دستیابی کامل به اهداف خود، مجبور به توقف شد و مقاومت نیروهای ایران که روزبهروز از قدرت بیشتری برخوردار میشد، پدافند ناقصی را به دشمن تحمیل کرد.
کسب اعتماد به نفس
هجوم عراق به کشور انقلابی و اسلامی ایران با این فرض طرحریزی شده بود که
ارتش نظام جدید، فاقد توان لازم است. اگرچه این فرض صحت داشت، لیکن دشمن بدون شناخت صحیح از انقلاب اسلامی، انرژی متراکم و استعداد عظیم آن را برای حل مشکلات و بحرانهای گوناگون از جمله وضعیت جنگی، باور نداشت. این در حالی بود که عناصر انقلابی نیز از توان نهفته خود تصویر روشنی نداشتند. به همین جهت روزهای اول جنگ با ابتکار دشمن و انفعال خودی آغاز شد. اما استعدادهای نهفته در انقلاب به تدریج بروز کرد و نیروی مسلح جدیدی را متولد ساخت که نه تنها خلأ ناشی از فروپاشی ارتش شاهنشاهی را پوشش میداد، بلکه عامل تعیینکنندهای در سرنوشت جنگ گردید. این استعداد شکلگیری سیستم نظامی منبعث از انقلاب - که به مرور در
سپاهپاسداران متجلی میشد - هرچند که از همان روزهای اول جنگ بروز یافت، لیکن تا رسیدن به مرحله بلوغ کامل، زمان قابل توجهی بر آن گذشت. در ابتدا، سازمان نظامی جدید نهتنها برای دشمن ناشناخته بود و نیروهای انقلابی نیز پیشبینی روشنی از آینده آن نداشتند، بلکه برخی عوامل داخلی نیز به علت باورهای غیرانقلابی و بعضاً ضدانقلابی، از تسریع در روند شکلگیری سازمان جدید جلوگیری میکردند.
در آغاز جنگ اشخاصی در رأس امور نظامی قرار داشتند که اولاً فاقد بینش انقلابی بودند. ثانیاً به دلیل کوچک انگاشتن
ارتش عراق، نابرابری مقدورات خود در برابر دشمن را باور نداشتند. ثالثاً شیوههای پدافندی طراحی شده در رژیم گذشته را برای مقابله با
ارتش عراق کافی میانگاشتند. آنها با همین بینش سه عملیات بزرگ را طرحریزی کردند؛ لیکن هر سه عملیات به شکست انجامید. متأسفانه این شکستها هیچ تأثیر مثبتی بر بینش آنان نگذاشت. فرماندهی کل قوا (بنیصدر) که راه حل نظامی را مسدود شده میدید، به فعالیتهای سیاسی روی آورد. وی که تنها عامل آغاز جنگ را، احساس خطر غرب از انقلاب اسلامی و رهبری
امام خمینی تصور میکرد، در صدد برآمد رهبری
امام را تضعیف کند و با کودتای خزنده علیه خط امام، اوضاع را در داخل کشور به دست گیرد تا زمینه را برای سازش با غرب فراهم کرده و با زد و بندهای پشت پرده، برای پایان دادن به جنگ راهی بیاید. به موازات بحرانی شدن اوضاع داخلی ایران، مواضع سیاسی عراق نیز تغییر میکرد؛ به طوری که شعار مذاکره برای پایان جنگ را کنار گذاشت و آشکارا خواستار تجزیه ایران شد. در حالی که بنیصدر با حادثه 14 اسفند حرکت جدیدی را آغاز کرده بود و میرفت با دامن زدن به بحران داخلی، اوضاع را به نفع جناح خود سوق دهد، تلاش امام در خنثی کردن توطئههای او و ایجاد جو آرامش تأثیر زیادی داشت. بنیصدر و حامیانش گمان نمیکردند، ابتکار عمل در دست امام باشد. در این موقعیت و در حالی که چنین القا میشد که حذف بنیصدر از فرماندهی کل قوا میسر نیست و
ارتش از بنیصدر حمایت خواهد کرد، امام خمینی بنیصدر را از فرماندهی کل قوا عزل کرد و این امر موقتاً به تیمسار (شهید) فلاحی سپرده شد.
ارتش نیز به رغم همه القائات سوء، پایبندی خود را به
امام و نظام نشان داد. در عین حال، دشمن همچنان در فضای ذهنی خود سیر میکرد و به تحولات بعدی دل بسته بود. حوادثی که بعد از رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت بنیصدر و برکناری وی از ریاست جمهوری به وقوع پیوست، همچون حرکت مسلحانه
سازمان مجاهدین خلق در نخستین روز برکناری بنیصدر در 30/3/1360، حادثه هفتم تیر که طی آن 72 نفر از مسئولان نظام و نمایندگان مجلس به شهادت رسیدند، ترورهای پیدرپی مسئولان و قشر وسیعی از مردم و انفجار مقر نخستوزیری که به شهادت رئیسجمهور (رجایی) و نخستوزیر (باهنر) در 8/6/1360 منجر گردید، عراق را به تغییر و تحول احتمالی در ایران و پیروزی جناح متحد (بنیصدر و
سازمان مجاهدین خلق) امیدوار میکرد.
این امید کاذب مانع از آن شد که عراق استحکام نظام اسلامی و قدرت رهبری
امام در موقعیتهای بحرانی را درک کند، لذا به رغم موفقیت
امام در کنترل بحران و جلوگیری از فرعی شدن مسئله جنگ و نیز تولد نیروی جدید که همزمان با عزل بنیصدر، بلوغ خود را در عملیات "فرمانده کل قوا" به نمایش گذاشته بود، دشمن همچنان غافل بود و زمینههای اساسی در جنگ را درک نمیکرد. از سوی دیگر، نیرویی که از دل انقلاب برخاسته بود و در عین حال هنوز به خودباوری نظامی نرسیده بود به تدریج درمییافت که گره جنگ تنها به دست نیروهای انقلابی باز میشود. به همین منظور، در حالی که در شهرهای بزرگ روزهای بحرانی و سختی سپری میشد، فرماندهان عملیاتی
سپاه همچون شهید حسن باقری، برای پایهریزی استراتژی جدید، با تفکر و موشکافی، تجارب بهدست آمده در صحنه عمل را مرور میکردند.
وضعیت سال اول جنگ روزشمار سال اول جنگ