از به توپ بستن حسینیه آبادان در شب عاشورا تا افتتاح مدرسه توسط بعثیها در خرمشهر
|
|
ماجرای آدمفروشی یک خائن در دوران اسارت/ حاجی تو را خدا بگذر!حین خروج از راهرو دادگاه دیدم یکی به کتم آویزان شده، یکی پاهای من را گرفته و دیگری دست من را میبوسد و میگوید: «حاجی تو را خدا بگذر»!
|
![]() |
گروه دفاعی امنیتی دفاع پرس: میگوید م
در سال ۱۳۳۷ در یکی از خانههای قدیمی منطقهی مستضعفنشین (پشت مسجد امام) درشهر« اصفهان» متولد شد. پدرش از راه کارگری و مادرش از طریق قالیبافی مخارج زندگی خود را تأمین و آبرومندانه زندگی میکردند و از عشق و محبت سرشاری نسبت به ائمهی اطهار (ع) و حضرت زهرا (ع) برخوردار بودند، تا آنجا که با همان درآمد ناچیز جلسات روضهخوانی ماهانه در منزلشان برگزار میشد.
در گوشهای از شهرستان دالاهو در استان کرمانشاه روستایی هست که شاید کمتر کسی تاکنون اسم آن را شنیده باشد.این روستا در زمان جنگ تحمیلی توسط عراق بمباران شیمیایی شد، آن هم با شدتی بسیار بیشتر از سردشت آذربایجانغربی.
روستای "زرده" که 31 تیرماه سال 67 بمباران شیمیایی شد و در همان روز 275 نفر در این روستا شهید شدند.
در تشریح علل تصمیم برگزاری «کنفرانس غیرمتعهدها»، عراق بارها اعلام کرده بود که بغداد کاملاً امن است و حتی «پرندهای» جرأت ندارد در آسمان بغداد پرواز کند. در این زمان بود که ایجاد ناامنی در استان بغداد در دستور کار نظامی – سیاسی جمهوری اسلامی قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسیسات پالایشگاهی «الدوره» در جنوب شرقی شهر بغداد از برگزاری نشست سران غیرمتعهدها جلوگیری شود.
مسعود رجوی سرکرده منافقان به گونهای نیروهایش را توجیه کرده بود که گمان میکردند همه چیز در ایران برای میزبانی از حضور شوم و خفتبار آنها در میان تودههای مردم فراهم است و نیروهای مسلح ایران به دلیل پذیرش «قطعنامه598» در آسودگی به سر میبرند و برای دفاع از کیان ایران غافلاند. ولی مسعود رجوی میهن فروش با این تصمیمش فقط عناصر سازمان مجاهدین خلق(منافقین) را به قتلگاهی که در ایران برای آنها تدارک دیده شده بود فرستاد.
عراق با توجه به وضع نابسامان خود در منطقه قصرشیرین احساس میکرد میتواند از آن منطقه برنامهای علیه ایران داشته باشد اما با توجه به پذیرش قطعنامه 598 نتوانست از نیروی نظامی استفاده کند و به جای آن از منافقین استفاده کرد.
فرمانده قرارگاه هوایی خاتم الانبیاء ارتش با اشاره به تلاش دشمن برای ورود به عرصه فرهنگی کشور، اظهار کرد: نتیجه تهاجمات فرهنگی اشغال جغرافیا نیست بلکه اشغال افکار عمومی است.
هر وقت می رفتیم توی فکه برا تفحص شهید پازوکی ، یه قمقمه آب با خودش می اورد ولی
برام عجیب بود که در طول زمان شناسایی حتی یه قطره از اون رو هم نمی خورد و این
برا ما جای تعجب بود ... یه روز توی یکی از مناطق عملیاتی دیدیم به یه بولدوزر خیره
شده و داره فکر می کنه ؛ یه باره فریاد زد خودشه ! بچه ها اونجان و دوید طرف
اون بولدوزر ما هم که تعجب کرده بودیم دویدیم دنبالش ، به بولدوزر که رسید شروع
کرد اطراف اون رو کندن دوتا جنازه شهید پیدا شد ، قمقمه آبی که همیشه در مناطق
دنبالش بود و لب به اون نمی زد رو درش رو باز کرد و روی استخوان های شهدا می ریخت
و میگفت بچه ها شرمنده اگه اون شب ( شب عملیات )نشد بهتون آب بدم شرمنده
بفرمایید به یاد ارباب تشنه لب حسین بن علی (ع) ...
شاعر در وصف جانباز شیمیایی چه قشنگ سرود :
اتل متل ، راحله
اخموی بی حوصله
مامان چرا گفت بگیر از پدرت فاصله ؟
دلش هزار تا راه رفت ، بابا خسته کاره ؟
باید اینو بپرسه اگه خسته کاره
پس چرا بعضی وقتا تا نیمه شب بیداره ؟
با دست پر تاولش آلبومی رو که داره
از کنار پنجره ور میداره میاره
با دیده پر از اشک آلبوما وا می کنه
رفقای جبهه رو همش صدا می کنه ...
شادی روح شهید پازوکی صلوات