برادری که جا ماند
آن روز برادر مهدی باکری شهید شده بود. پیکر حمید در میدان
جا مانده بود. من هیچ چیزی در رفتار مهدی حس نکردم. جوان
رعنایی بـود. هیچ حس نکردم، هیچ آثـاری از غم در چهرۀ او
ندیدم. وقتی میخواستند جنازۀ بـرادر او را بیاورند نگذاشت،
گفت: »اگر دیگران را توانستید بیاورید، جنازۀ بـرادر من را هم
بیاورید.
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور
jebhe-jfrn.blog.ir
باب دوم: عشق
خوب میدانست شرط عاشقی ابراز آن است. مکرر عشق خود به
یارانش را ابـراز میکرد، تأکید هم میکرد. مصطفی که رفت، می گفت من حقیقتا عاشقش بودم
ً.« یا از حسین کهدور میشد، میگفت: »نفسم به نفست بسته اســت.« عاشق
بدون ابراز عشقش چه هست؟!
انسان در ایـن مرحله در اثـر مراقبت نفس و مواظبت بر طاعت الهی ازجمله
ُخلقی و بشری خویش فانی شده و در
ذات سلطان ازل مستغرق میشود و از تجلیات آسمائی
بهره مند میشود و به »والیت معنوی« نائل میآید.
سایت جبهه فرهنگی راویان نور
آدرس سایت jfrn.ir
jebhe-jfrn.blog.ir
یـک لحظه بعد، یـک هلیکوپتر اسرائیلی بـا موشک زده شـد و
بعد از آن، زدن تانکها شـروع شد و زدن تانکها همان نقطۀ
شکست رژیـم در جنگ بـود. از اینجا بود که معادلۀ جدید آمد
وُاولین موشک های کرنت در این جنگ رونمایی شد و برای
اولین بار تانکهای مرکاوای اسرائیلی که تا حالا به این شکل
زده نشده بودند، منهدم شدند و نزدیک به هفت تانک در یک
روز زده شد. بعد از جنگ ۳۳روزه، راهبرد رژیـم صهیونیستی از
استراتژی بن ِ گوریون در جنگ پیشدستانه و هجومی، آرام آرام
به استراتژی دفاعی تبدیل شد.
شهید سردار سلیمانی
سایت جبهه فرهنگی راویان نور jfrn.ir
jebhe-jfrn.blog.ir
عنایت حضرت زهرا (س) در جنگ 33روزه
از روز بیست وهشتم، جنگ بالعکس شد. ما از این صحنه ها در
دفـاع مقدسمان زیـاد دیدیم. از عوامل برحق بودن خودمان در
جنگ، روحیاتی بود که از رزمندگان مان بروز میکرد که بیشتر
شباهت بـه حـالـت سیروسلوک داشــت و بـرداشـتـن حجابها.
سخنانی میگفتند ورای حجاب ها و پرده ها.
در آن کوران حوادث که خیلی سخت بود، یکی از برادرهای حزبالله که اهل تدین وتشرع بـود و در جنوب مسئول بود،
حالتی را که به تعبیر خـودش حالت خـواب نبوده اسـت، چنین
تعریف کرد:
دیدم بانویی آمد و یک یا دو بانوی دیگر هم کنارش
بودند. من در عالم خواب، حس کردم ایشان حضرت
زهراست. رفتم به سمت پاهای مبارکشان و به ایشان
گفتم: »ببینید وضع ما را! ببینید ما چه وضعی داریم!«
حضرت فرمودند: »درست میشود« و یک دستمال از
داخـل روپـوشـی که داشتند، بیرون آوردنــد و تکان
دادند و فرمودند: »تمام شد.«
گزارش یک آدم ربایی
حاج قاسم آرام و قرار نداشت و به اقتضای کارش مدام در سفر
بود. بدیهی است که در طول مسیرها، مطالعه میکرد؛ اما او چه
میخواند؟
یکی دو سال پیش صفحه ای در اینستا گرام، عکسی از حاج قاسم
بـه اشـتـرا ک گـذاشـت کـه او را در هواپیما و در حـال خـوانـدن و
یادداشت نوشتن نشان میداد. در توضیح عکس نوشته شده بود:
»در حال پرواز و مطالعۀ کتاب گابریل گارسیا مارکز«. البته از تصویر
به سختی میشد فهمید که سردار کدام کتاب مارکز را میخواند؛ اما
بعدها مشخص شد نام این کتاب »گزارش یک آدمربایی« است.
گزارش یک آدم ربایی مارکز، ماجرای مستندی از عملیاتهای
ربایش و رهاسازی تعدادی از چهره های سرشناس کلمبیا در دهۀ
۹۰ است و منبع خوبی بـرای آشنایی با فنون عملیات ربایش و
رهایی گروگان به شمار میرود.
سایت جبهه فرهنگی راویان نور
آدرس سایت jfrn.ir
خدا خدا کنید سرهنگ بزند توی گوش شما
آن شب خیلی هوا سرد بود و دو نفر بودیم. رفتیم از زیر برفها
چوب پیدا کردیم و داخل یک ظرف حلبی آتش روشن کردیم
که گرم شویم. حدود ۱۰ دقیق های طول نکشید که دیدم
یک نفر به سمت ما می آمد. گفتم احتمالاازنیروهای کومله است
اولین سمت حاجی در سپاه
به خاطر ورزشکاربودنش شد مسئول آمـوزش نیروها در پادگان
آمـوزشـی قــدس کـرمـان. تـا اینکه چند مــاه بـعـد، جنگ شـد و
امام؟ گفت تازه نفسها بروند جبهه. این شروع حاج قاسم در
میدانهای نبرد بود.
نذر جالب حاج قاسم سلیمانی
هریک روز از مـاه را نـذر یک جانباز ۷۰درصــد کـرده بـود. میرفت
نجفآباد اصفهان، تمام کـارهـای جانباز را انـجـام مـــیداد، از
حمام بردن تا شستن لباس و نظافت. سوریه که خبر شهادت
جانباز را دادنــد، یک نفر را مأمور کـرد بـرود نجفآباد تا هم در
مراسم شرکت کند و هم کاری روی زمین نماند.
حجت االسلام اسماعیل سعادت
جبهه فرهنگی راویان نور
آدرس سایت ما jfrn.ir
jebhe-jfrn.blog.ir
آستین کوتاه!
بار اول که خواست بیاید سپاه، سال ۱۳۵۸ ،یعنی یک سال بعد از انقلاب
ِ قیافه و تیپش رد شد: هیکل ورزشکاری داشت و لباس
آستین کوتاه سفید و چسبانی به تن میکرد و بازوهایش بیرون
میافتاد. موهای وزوزی و کمربند پهنش هم تکمیل کنندۀ
ماجرا بود.
شهید سردار سلیمانی
شستوشوی سرویس بهداشتی
روضـه که تمام شد، غیبش زد. خیلی گشتیم تا متوجه شدیم
رفته است سراغ شستن سرویسهای بهداشتی. نگذاشت کسی
کمکش کند. میگفت: »افتخارم این است خادم روضۀ حضرت
زهرا؟(س)باشم.«