نیایشهای سحرگاه
آیات قرآن در موضوع سحر و سحرخیزی، فراخوانی است که گاه از برتری وقت سحر و شکوه سحرخیزی و نشانهها و یادگارها و نکات باریک و حقیقتهای آن به گونه آشکار و بیپرده یاد کرده و همه را به شب خیزی فراخوانده و نیز در آیاتی با اشاره به سحرخیزی پیروان دیگر ادیان، آن را فضیلتی آسمانی و فرابشری دانسته است.
ما با بهرهجویی از تفسیرهای روایی به هر دو دسته این آیات اشاره خواهیم کرد:
1ـ یا ایها المزمل، قم الیل الا قلیلا، نصفه او انقص منه قلیلا، او زد علیه و رتل القرآن ترتیلا ؛ ای جامه به خود پیچیده، شب را جز اندکی بپاخیز، نیمی از شب را یا کمی از آن کم کن، یا بر نصف آن بیفزا، و قرآن را با دقت و تأمل بخوان.[1]
2ـ ان ناشئة اللیل هی اشد وطأ و اقوم قلیلا ؛به یقین نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و گفتاری ماندگارتر است.[2]
مرحوم کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی با سندهای معتبر به نقل هشام بن سالم از امام صادق(علیهالسلام) روایت کردهاند که مقصود از این آیه، سحرخیزی کسی است که قصد او از آن جز الله عزوجل نیست.[3]
مرحوم طبرسی میگوید: مقصود از «ناشئة اللیل» ساعات شبانه است که پیدرپی پدید میآیند. از امام باقر(علیهالسلام) و امام صادق(علیهالسلام) نقل است که مقصود از این آیه، سحری خیزی برای نماز شب است.[4] و نماز شب «اشد وطأ» بسیار عمل سنگین و پرمشقت است؛ زیرا شب، زمان استراحت است و عمل عبادی در آن زحمت دارد.
سپس میگوید: برخی نیز «وطأ» را «وطاءا» به کسر واو و با مد خواندهاند. بنابراین، قرائت «اشد وطاءا» یعنی بین گوش و چشم، موافقت است و دل و زبان و گوش نمازگزار برای فهمیدن و اندیشیدن هماهنگ است؛ زیرا قلب انسان در دل شب به چیزی از امور دنیا، اشتغال ندارد و نماز شب، سخن استواری است. از امام صادق(علیهالسلام) ذیل این ایه نیز روایت است که مقصود سحرخیزی کسی است که جز الله تعالی را نمیخواهد.[5]
پس عبادتی در دل شب پابرجاتر و پایدارتر است که هدف از آن خود الله جل و علا باشد.
حضرت آیت الله جوادی آملی در این باره میگوید: «معنای آیه شریفه (ان ناشئة اللیل...) این است که تو در روز کارهای فراوانی داری، ولی شب هنگام، مزاحمی نداری و کسب پایگاه محکم و سخن مستحکم تنها در سحر میسر است».[6]
3ـ و من اللیل فتَهَجَّد به نافلة لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا؛ و پاسی از شب را برای برپایی نافله شب (افزون بر دیگر واجبات، از خواب) برخیز؛ امید است که پروردگارت تو را به مقام محمود رساند».[7]
واژه تهجد هم خانواده هجود است. هجود به معنی خواب است و تهجد (از باب تفعل) بنابر نظر بسیاری از اهل لغت به معنای بیداری پس از خواب[8] برای عبادت و اقامه نماز است. کلمه «نافله» نیز از ماده «نفل» به معنای زیادی میباشد.[9]
پس متهجد کسی است که از خواب شبانه برای بپاداشتن نماز شب که افزون بر نمازهای واجب است برخیزد.
همه مفسران بر این باورند که این آیه درباره پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) است. ای محمد برای برپایی نماز شب که زیادی بر واجبات بر تو واجب است پاسی از شب را بیدار باش.[10] از امام صادق(علیهالسلام) نیز روایت است که نماز شب بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) واجب بود.[11]
درباره مقام محمود در یکی از بخشهای آتی سخن خواهیم گفت.
4ـ المستغفرین بالاسحار؛ (پرهیزکاران) آمرزش طلبان در سحرگاه.[12]
5ـ کانوا قلیلا من اللیل ما یهجعون و بالاسحار هم یستغفرون؛ و آنان (پرهیزکاران) کمی از شب را به خواب میروند و سحرگاهان آمرزش میطلبند.
لازمه استغفار سحری، بیداری در پایان شب است و سنت مطهر از آن به نماز شب و استغفار در قنوت نماز وتر تفسیر میکند.[13] در برخی از روایتهای دینی آمده است که مقصود از استغفارکنندگان در دو آیه یاد شده، همان نمازگزاران گاه سحراند.[14] نیز از امام رضا(علیه السلام) نقل است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در قنوت نماز وتر، هفتاد مرتبه استغفار میکرد.[15] مقصود از پوزش طلبان در آیه هجده سوره ذاریات، کسانیاند که در پایان شب، هفتاد مرتبه در قنوت نماز وتر استغفار کرده و از خداوند پوزش میطلبند.[16] از امام صادق (علیهالسلام) روایت است که: هر کس در گاه سحر استغفار کند از اهل این آیه به شمار میآید.[17]
از اهل بیت(علیهمالسلام) روایت است که: آگاه باشید، درودهای خداوند شامل حال اهل سحر و پوزش طلبان سحری است.[18]
رسول خدا میفرماید: همانا خدای تعالی صدای کسانی را که سحرگاهان استغفار میکنند دوست میدارد.[19]
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل است که: سه گروه از (وسوسههای) ابلیس و لشکریانش، پاک (و در امان)اند: 1ـ آنان که خداوند را یاد میکنند؛ 2ـ کسانی که از بیم (عذاب) خدا، گریه دارند؛ 3ـ گروهی که سحرگاهان استغفار میکنند.[20]
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: هرگاه بنده (در روز) گناهی انجام دهد تا شب او را مهلت دهند، پس اگر استغفار کند بر او ننویسند.[21]
و باز از امام صادق(علیهالسلام) نقل است که: هر کس کار بدی مرتکب شود تا هفت ساعت از روز او را مهلت دهند، پس اگر سه بار بگوید: «استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم» چیزی بر او ننویسند.[22]
6ــ پهلوهایشان دل شب از بستر خواب دور میشود و با بیم و امید پروردگارشان را میخوانند و از آنچه به آن دادهایم انفاق میکنند. و هیچ کس نمیداند چه پاداشهای مهمی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده، این پاداش کارهایی است که انجام میدادند. [23]
از امام باقر(علیهالسلام) و امام صادق(علیهالسلام) روایت است که مقصود از تهیکنندگان پهلو در آیه یاد شده، همان کسانیاند که برای خواندن نماز شب از رختخواب خود برمیخیزند. [24]
7ـ أ من هو قانت آناء اللیل ساجدا و قائما بحذر الآخرة و یرجو رحمة ربه؛ یا کسی که در ساعات شبانه به عبادت میپردازد و در حال سجده و قیام از عذاب خداوند میرسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است (با دیگران یکسانند)؟[25]
از امام باقر(علیهالسلام) روایت است که مقصود از این آیه، نماز شب است.[26]
8ـ فاصبر علی ما یقولون و سبح بحمد ربک... من آناء اللیل ... لعلک ترضی؛ پس در برابر آنچه میگویند صبر کن،... و برخی از ساعا شب (پروردگارت) را تسبیح گو، باشد که (از الطاف الهی) خشنود شوی.[27]
9ـ و سبح بحمد ربک حین تقوم؛ و چون از خواب برمیخیزی پروردگارت را تسبیح و حمد گو.[28]
برخی از مفسران، تسبیح و حمد در این آیه را همان نماز شب دانستهاند.[29]
10ـ و من اللیل فسبحه و ادبار النجوم؛ پاسی از شب و به گاه پشت کردن ستارگان (و طلوع صبح) او (پروردگارت) را تسبیح گو.[30]
صاحب تفسیر مجمع الیبان، ذیل این آیه، مقصود از آن را نماز شب دانسته است. از امام باقر(علیهالسلام) نیز نقل شده است که از «ادبار النجوم» دو رکعت نماز، پیش از صبح مقصود است.[31]
11ـ و من اللیل فسبحه و ادبار السجود؛ پاسی از شب و پس از سجدهها او (پروردگارت) را تسبیح گو. [32]
از امام صادق(علیهالسلام) روایت است که مقصود از این آیه، نماز وتر است که در آخر شب قرار دارد.[33]
12ـ و من اللیل فاسجد له و سبحه لیلا طویلا؛ پاسی از شب را بر او سجده کن و مقداری طولانی از شب او را تسبیح گو[34]
امام رضا (علیهالسلام) میفرماید: تبسیح در این آیه همان نماز شب است.[35]
13ـ و عبادالرحمن ... والذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما؛ و بندگان خدای مهربان... کسانیاند که شب هنگام برای پروردگارشان سجده و قیام میکنند.[36]
سجده و قیام در شب از ویژگیهای عبادالرحمن است و مقصود از بیتوته و سجده و قیام شبانه همان نماز شب است و این ویژگی اختصاصی بدان خاطر است که اطاعت شبانه سختتر و پسندیدهتر و از ریا دورتر است.
ابن عباس میگوید: هر کس در دل شب دو رکعت یا بیشتر نماز بگزارد از عبادالرحمن به شمار میآید.[37]
امام صادق(علیهالسلام) درباره آیه «ان الحسنات یذهبن السیئات؛[38] همانا نیکیها بدیها را از میان میبرد». فرمود: نماز شب مؤمن، گناه روز او را از بین میبرد.[39]
14ـ لیسوا سواء من اهل الکتاب امة قائمة یتلون آیات الله آناء اللیل و هم یسجدون؛ آنان مساوی نیستند؛ از اهل کتاب گروهی هستند که قیام میکنند و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را میخوانند، در حالی که سجده میکنند.[40]
مقصود از اهل کتاب کسانیاند که به راهنمایی اسلام، ره یافتند و شبانه به گاه تهجد، کتاب خدا را تلاوت میکنند و به سجده میروند؛ یعنی به نماز شب میایستند.[41]
ولی وجه تعبیر سجود از نماز شب این است که سجده با شکوهترین رکن در فروتنی و رساترین حالت نمازگزار در ستایش خداست. امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: نزدیکترین حالات بنده به پروردگار، گاهی است که او در سجده میگرید.[42]
مرحوم طبرسی میگوید: این آیه خود بیانگر آن است که نماز شب نزد خداوند چه عظمتی دارد.[43]
15ـ و رهبانیة ابتدعوها ما کتبناها علیهم الا ابتغاء رضوان الله؛ رهبانیتی را که (پیروان مسیح) ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرر نداشتهایم گرچه هدف شان جلب رضایت خداوند
بود.[44]
مقصود از رهبانیت در این آیه، نماز شب است. چنان که از ابی الحسن(علیهالسلام) روایت شده است.[45] و بنابر اجماع مفسران، رهبان صیغه مبالغه از رهب و به معنی کمال خشیت و انقطاع در عبادت و تنها برای به دست آوردن رضایت خدا است.[46]
شکوه و ارزش سحرخیزی
هر چند در ذیل آیات یاد شده به روایتی متناسب با آنها نیز اشاره شده است، ولی در این بخش به برخی از احادیثی (که روایات در این باب، متظافر[47] است و یا به حد تواتر میرسد[48] و) جداگانه و آزاد در شکوه و فضیلت و اهمیت و ارزش و آثار و نتایج سحر و سحرخیزی وارد و در اهتمام به آن سفارش شده است میپردازیم و لحظههایی میهمان سفره کلام اهل بیت(علیهمالسلام) میشویم و به قدر استعداد جانمان از آن لقمه برمیگیریم:
نماز شب از جمله نمازهای نافله است که بر آن اصرار و ابرام شده است و همواره و بر تارک تمام مستحبات میدرخشد.
چند اندرز و سفارش از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) .
1ـ فضیلت نافله شب بر نافله روز، مثال برتری انفاق پنهانی بر انفاق آشکار است.[49]
2ـ بافضیلتترین نمازهای مستحب نماز شب است و چه اندک است بر دارنده آن.[50]
3ـ دو رکعت نمازی که بنده خدا در پایان دل شب به جا میآورد، برای او از دنیا و آنچه در آن است نیکوتر و سودمندتر است و اگر سختگیر میبودم، هر آینه نماز شب را بر امتم واجب میکردم.[51]
4ـ دو رکعت نماز در دل شب را از دنیا و هر آنچه در آن است، بیشتر دوست میدارم[52]
5ـ بهترین و بابرکتترین وقتی که بتوانید خداوند را بخوانید، اوقات سحری است. یعقوب (علیهالسلام) که به فرزندانش گفته بود: «به زودی از پروردگارم برایتان استغفار میطلبم[53]» درخواست آنان را تا سحر وانهاد.
6ـ بر شما باد به سحرخیزی، زیرا این عمل دأب صالحان پیش از شما بوده است. در حقیقت، سحرخیزی نزدیک شدن به خداوند و دور بودن از گناه است.[54]
7ـ فرد نباید بخوابد در حالی که نماز وتر بر اوست.[55]
امام باقر(علیهالسلام) میفرماید: هر کس خدا و روز واپسین را باور داشت، شب را خواب یا بیدار به صبح نمیرساند جز آن که نماز وتر را بخواند.[56]
از یکی از صالحان نقل است که: شبی، از نماز شب باز ماندم، در خواب شنیدم که هاتفی فریاد کرد:
آیا بندگان حق تعالی به خوابند؛در حالی که جنت رضوان در میان آنان قسمت میشود؟ پس هر که افزون بخوابد شب را با خواب، کوتاه نکند و به خردی از بهشت، رضا ندهد.[57]
از امام صادق(علیهالسلام) روایت است که: سحرخیزی را از دست مده؛ چه مغبون (فریب خورده و زیان دیده) کسی است که از آن بازمانده محروم شود.[58]
8ـ جبرئیل پیوسته مرا به شب زندهداری سفارش میکرد؛ چونان که من گمان بردم بهترینهای امتم شب را جز اندکی نمیخوابند.[59]
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: جبرئیل(علیهالسلام) نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد، آن حضرت فرمود: ای جبرئیل، مرا موعظه کن. جبرئیل عرض کرد: ای محمد! هرگونه که میخواهی زندگی کن، ولی بدان که میمیری، هر گونه که میخواهی دوست بدار، ولی بدان پایان آن جدایی است و هر گونه که میخواهی عمل کن، ولی بدان برای کردارهایت جزایی است، ولی بدان و به خاطر بسپار که شرف هر کس به سحرخیزی و بینیازی او از مردم است.[60]
9ـ سه چیز فخر مؤمن و زیور او در دنیا و آخرت است؛ اقامه نماز در پایان شب؛ نا امیدی از آنچه در دست مردم است و پذیرش ولایت امام از آل محمد(صلی الله علیه و آله).[61]
10ـ شرف مؤمن، نماز شب و عزت او خودداری از تعرض به آبرو (و آزار رساندن به) مردم است.[62]
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: خدای عزوجل فرمود: «مال و فرزندان، زینت زندگی دنیا هستند»، (اما) بیگمان هشت رکعت نمازی که بنده در پایان شب به جا میآورد زینت آخرت است.[63]
11. جابر بن عبدالله از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت میکند که آن حضرت در خطبهای پس از سفارش اکید به نمازهای واجب روزانه و اثر مداومت بر آن در پاکشدن انسان از گناهان فرمود: ای مردم، چنین نیست که دست و پای شما آزاد باشد. هیچ بندهای نیست جز آن که ریسمانی چند بر ـ اعضای ـ او گره خورده و محکم بسته است و آزاد نیست، [هر علاقهای که انسان به غیر خدا پیدا میکند گرهای است که بر خویشتن خویش میزند و حزام[64] تنگ اسب است]. هر شب در ثلث آخر شب فرشتهای به بالین انسان میآید و میگوید: برخیز به یاد خدا باش که [وقت] نماز شب [و صبح] نزدیک است، پس اگر از جای خود حرکت کرده برخیزد و خدا را یاد کند یک گره از گرهها باز میشود و اگر به پا خیزد و وضو بگیرد به نماز بایستد همه گرهها گشوده میشود تا این که با چشمی شاد و روشن پای به عرصه صبح مینهد.[65]
12ـ هر که (در راه سفر از خطر) بترسد، تمام شب را در حرکت خواهد بود و آنکه همه شب را پیش رود به منزل میرسد. آگاه باشید که کالای تجارتی خداوند گرانبها، خوش بو و آرامبخش دلهاست؛ آگاه باشید که کالای تجارتی او بهشت است.[66]
اگر شب کاروان در ره شتابد سحر سر منزل مقصود یابد
گویند کسی از مردان خدا با همراهانش در یکی از منزلهای میان راه مکه و نزدیک منی، اتراق کرده بود، چون پاسی از شب گذشت برای نماز سحری از خواب برخاست، دید همه خوابند، آنان را آواز داد: ای راهگذاران که برای آسودن کوتاه، درنگ کرده و دم گرفتهاید، آیا برآنید که همه شب را در خواب بمانید؟ پس چگونه کوچ میکنید و از این منزل میگذرید؟
تا شب نروی روز به جایی نرسی
از بانگ او همه از خواب بیدار شدند، وضو گرفته در دامن سحر به نماز ایستادند و بر رحمت خدایی دست رساندند.
و چون سپیده سر برآورد گفت: «عند الصباح یحمد القوم السری؛ صبح هنگام، شبروان ستایش میشوند».[67]
امام حسن عسگری(ع) میفرماید: ان الوصل الی الله سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل، من لم یحسن ان یمنع لم یحسن ان یعطی؛[68] سیر الی الله و وصول به خدای سبحان سفری است که مرکوب راهوار آن، شب زنده داری است، برای کسی که مشتاق لقای حق است بهترین وسیله، شب زندهداری است.[69]
13ـ پیامبر اکرم(ص) به امام علی(علیهالسلام) وصیت فرمود که: یا علی، چند چیز را به تو سفارش میکنم، آنها را از من به خاطر بسپار. سپس فرمود: بار خدایا، علی را یاری رسان ـ تا آنجا که فرمود: بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، بر تو به نماز شب.[70]
و در برخی از نقلهاست که چهار بار تکرار فرمود.[71]
14ـ [یا علی] سه شادمانی ویژه مؤمنان است: 1ـ دیدار با برادر دینی؛ 2ـ روزه دار را میهمان کردن؛ 3ـ سحرخیزی.[72]
امام علی(علیهالسلام) این آموخته مکتب و تربیت یافته دامان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز میفرماید:
1ـ برترین عبادت، شبزندهداری برای ذکر خدای سبحان است.[73]
2ـ شبزندهداری بهشت و گلزار آرزومندان است.[74]
3ـ بیداری شبانه و شبزندهداری به خاطر ذکر و فرمانبری و بندگی خداوند، زمانی مناسب برای سعادتمندان و پاکیزگی و خرمی[75] و بهار دوستان خدا و گلستان افراد خوشبخت،[76] نشان خودنگهداران خوی و عادت آرزومندان[77] و دوست ویژهای برای عارفان و مژدگانی مقربان درگاه خداوند است.[78]
از امام زینالعابدین(علیهالسلام) روایت است که: همانا بین شب و روز باغ و گلستانی است که نیکان در شکوفههای آن میگردند و خودنگهداران در آن بهرهمندند.[79]
مقصود از باغ و گلستان، بین طلوعین و هنگامه سحر است.
4ـ چشمانتان را (برای نماز شب بیدار کنید) و شکمهایتان را گرسنه نگاه دارید و از کالبدتان بستانید و به جانهایتان ببخشید.[80]
5ـ از (عذاب) خداوند چونان خردمندی بترسید که دل را به اندیشیدن مشغول داشته و هراس (از عقاب رنجآور) خدا، بدنش را فراگرفته و شبزندهداری خواب را از چشمانش ربوده است.[81]
6ـ ای بندگان خدا، همانا تقوای خدایی، دوستان خدا را از انجام محرمات باز میدارد و قلبهایشان را از ترس خدا پر میسازد. تا آن که شبهای آنان با بیخوابی و روزهایشان با تحمل تشنگی و روزهداری سپری میگردد.[82]
7ـ همانا خدای عزوجل هر گاه بخواهد اهل زمین را به عذابی دچار کند، میفرماید: اگر نمیبودند کسانی که با جلالم دوستی دارند و مساجدم را آباد میسازند و سحرگاهان استغفار میطلبند، بیشک عذابم را فرو میفرستادم.[83]
8ـ سحرخیزی صحت بخش بدن و چنگ زدن به اخلاق پیامبران است و رضای پروردگار عالمیان را در پی دارد.[84]
9ـ «نبه بالتفکر قلبک، و جاف عن النوم[85] جنبک و اتق الله ربک؛ با تفکر دلت را بیدار کن و شبهنگام برای نماز برخیز و از خدای خویش بهراس».[86]
انـتـبـه قـبـل الـسـحـر یـا ذالـمـنام نـوبـت عـشرت بزن پیش آر جام
تـا سـوار عــقــل بــر دارد دمــی طبع شورانگیز را دست از لگام
دوری از بط[87] در قدح کن پیش از آنک در خروش آیـد خروس صبح بام[88]
سـالهـا مـر خـواب را گـشتی اسیر یـک شـبـی بـیدار شو دولت بگیر[89]
10ـ شخصی خدمت آن حضرت رسیده و از فضیلت برپایی نماز و تلاوت قرآن در شب پرسیده، آن حضرت فرمود: مژده باد تو را که هر کس یک دهم شب را یک دله و با اخلاص برای خدا نماز گزارد و تنها خشنودی او را قصد کند، حق تعالی به فرشتگان خود میفرماید تا به عدد دانهها، برگها، درختان، ریشهها و شاخههایی که از رود نیل بر زمین میروید برای او پاداش بنویسند.
و هر کس یک نهم شب را به نماز بایستد، حق تعالی ده دعای او را به اجابت رساند و در روز واپسین نامه اعمالش را در دست راستش قرار میدهد.[90]
و چنان چه کسی یک هشتم شب را نماز گزارد، خداوند عالم پاداش کسی را که در جهاد ثابت قدم مانده و با نیتی راستین جنگ کرده و شهید شده است به او مرحمت میفرماید؛ و شفاعت او از کسان و یارانش را پذیرا میشود.
و اگر کسی یک هفتم شب را به نمااز بایستد، چون از قبرش برانگیخته شود چهرهاش مانند ماه شب چهارده میدرخشد و بیخطر از پل صراط بگذرد.
و هر که یک ششم شب را نماز بخواند، حق تعالی نام او را در زمره توبه کنندگان مینویسد و گناهانش را میآمرزد.
و آنکه یک پنجم شب را نماز بگزارد، خداوند او را در بهشت، زیر قبه و سایه ابراهیم خلیل الرحمان بنشاند.
و هر که یک چهارم شب را نماز بپادارد، حق تعالی او را در روز واپسین از رستگاران قرار دهد و چونان تندباد از صراط بگذرد و بیحساب وارد بهشت شود.
و هر که یک سوم شب را به نماز بایستد، هیچ فرشتهای نماند جز آنکه ارج و جایگاهش در نزد خداوند را آرزو کند و در روز رستاخیز به او خواهند گفت: از هر در بهشت که میخواهی وارد شو.
و اگر کسی نیمی از شب را نماز بخواند، چنانکه هفتاد بار زمین را از طلا و جواهر پر سازند و به او بدهند هرگز با پاداش نماز برابری نمیکند و این عملش نزد خداوند از آزادسازی هفتاد بنده از فرزندان اسماعیل پیامبر(علیهالسلام) بهتر است.
و هر کس دو سوم شب با نماز بپا دارد، حق تعالی به او حسنهای به عدد ریگهای بیابان عالج که کمترین آن از کوه احد ده برابر سنگینتر است کرامت میفرماید.
و هر که یک شب تمام را نماز بگزارد و قرآن تلاوت کند و به رکوع و سجده و ذکر خدا مشغول باشد، مانند روزی که از مادر به دنیا آمده از گناهان پاک شود و (فرشتگان) به عدد آفریدههای خداوند در نامه عملش حسنات بنویسند و بر همین اساس او را درجات دهند و بلند آوازه سازند، حق تعالی قبر او را نورانی سازد و گناه و حسادت را از دل و جانش بردارد و او را از عذاب قبر ایمنی دهد و دوری از آتش دوزخ را برای او بنویسد و در روز رستاخیز با کسانی که از دهشتهای آن در امانند محشور شود و حق تعالی به فرشتگان خود میفرماید: ای فرشتگان من، بندهام را بنگرید که برای خشنودی من یک شب را با عبادتم زنده نگاه داشته است، او را (به دقت) در بهشت ویژه جای دهید و در آن به او صد هزار شهر و در هر شهر هر آنچه دل خواهش کند و دیده از آن لذت برد و به خاطر کسی خطور نکرده است، بدهید و برای او جز آنچه من برای او از کرامتها و الطاف فراوان و قرب مقدس خود مهیا کردهام، مقرر کنید.[91]
آثار سحرخیزی در نشانههای وضعی گفتار و کردار
اثرها و نشانههای وضعی گفتار و کردار آدمی، به یک باره ظاهر نمیشود، بلکه آهسته آهسته جای خود را به یکدیگر میدهند؛ چه گفتارها و رفتارهای پسندیده و یا ناپسند. سخنان، کردارها و رفتارهای شایسته و ناشایست در روح و روان آدمی اثر ضد و عکس هم دارند و گویا هر کدام با سپاه خویش برآنند که دیگری را شکست دهند و دست آوردهای او را نابود سازند. یکی میکوشد دل و جان انسان را فرود آرد، سنگی و دست و پا بسته، دژم، با فهم و نگاهی در هم ریخته و کژ، و با دیدگان کم سو و بیفروغ بدون چراغ و بلد راه، او را زبون و پست ساخته از حقایق انسانی و فراسویی، گمراه و گریز پا بپروراند و آن دیگری چنان است که زنگار پلیدی را از قلب او پاک کرده، درونگاه او را جلا دهد؛ وجودش را بر فراز برده از دنیای سه بعدی بیرونش کرده، پرواز دهد و بر سفره افاضه و اشراق و خلسه و جذبه و لذتهای بهجتانگیز میهمان کند و از تهذیب و یقین، اثری آسمانیاش بخشد؛ روشنایی ظاهر و باطن را به او هدیه کند و وجودش را سعه داده، ادراکاتش را گسترش دهد و دیدهاش را بینا و گوشش را شنوا سازد؛ به گونهای که از این ربایش و کشش روح مستعدش بتواند در باطن این عالم، سرک بکشد و دیدنیها را ببیند و از آنها باخبر شود و به سبب آمادگی و استعدادش و ارادت قلبیاش افزایش یابد و دریافتهای تازه داشته باشد و حقایقی را کشف بنماید. و هر چند دیگران بدانند یا ندانند او خود را موظف خواهد دانست که کر و لال و دهان دوخته بگذراند و هماره از نامحرم، هر که باشد حذر کند و چونان لحظههای نخست این راه، بلکه بیش از آن به هوش باشد که دل به هیچ نسپارد.
در خلوت شبهای تارت میتوانی آری به کف، سرچشمه آب بقا را[92]
نور نماز شب
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) میفرماید: نماز شب، نور است.[93]
نور آن است که در ظهور و ظاهر بودن به غیر نیاز ندراد، بلکه دیگر چیزها را نیز برای بروز و برآمدن، بهره رساند. نور چنین است که هماره هم خود را شناسا کند و هم شناسایی اشیایی را که از این ویژگی برخوردار نیستند و پردهنشین عدم و برکنار از جوار وجودند و بر دامن تاری و سیاهی منزل دارند عهدهدار است. نماز شب نور است؛ یعنی در بودن و نموداری بر خود تکیه دارند و نمازگزار را نیز برآورده، به بود و وجود و فروزش و درخشش رساند و در جهانی دیگر میهمانش کند؛ بر فرازش برده تا راه را از بیراهه بازشناسد، دیدگانش را پرفروغ و شعاع دید او را فراخ گرداند و آنچه را پیشتر نمیدیده از برکت نماز شب، در آینه و منظر خویش بیاید و به قدر هوش و گنجایش و آمادگیاش، از حقیقت انواع بر او پرده بردارند. علاوه بر آن، نماز شب با توان بازدارنده و پس زننده، تیرگی و رنجش روح و روان را کنار زده و خیرگی و چموشی دل و تمایلات نفسانی را مهار کند و با نیروی ربایش و کشش، دارایی و ارزاق مادی و معنوی سحرخیز را ضمانت کند.
مرا در این ظلمات آنکه رهنمایی کرد نیاز نیم شبم بود و گریه سحری
حضرت عیسی(علیهالسلام) در موعظههایش به مسیحیان میفرماید: شما را سخنی راست و درست میگویم: سعادتمند آنانند که سحرخیزند؛ آنها کسانیاند که نور ماندگار را به ارث میبرند؛ زیرا در تاریکی شب برمیخیزند.[94]
«چرا تهجد و شبزندهداری و دعا از اسباب تحصیل علم است. بدین خاطر است که علم ـ همان گونه که در بعضی از روایات به این مطلب تصریح شده است ـ به کثرت تعلم و مطالعه نیست، بلکه علم نوری است که خدا در دل هر یک از بندگان خود که بخواهد میافکند و شبزندهداری و مناجات در دل شب، دل را نورانی میگرداند و باعث ثبات نور در دل مؤمن میشود... بسیاری از محصلین را میشناسم که اهل تهجد و شبزندهداری بودن و همین امر سبب استقامت فهم و باروری ذهن آنها در وصول و دستیابی به مطالب حقه در مسایل علمی گشت و به مراتب عالیه علمی نائل آمدند و به خلاف طلابی که پیوسته به مطالعه کتب علمی مشغولند که کمتر میشود فرد صاحب نظری از میان آنها برخیزد».[95]
پاداش بیکران
از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده که برای هر عملی که بنده خدا انجام میدهد، در قرآن پاداشی هست؛ جز نماز شب، زیرا خداوند برای آن به دلیل شکوه و عظمتی که دارد هیچ پاداشی ذکر نکرده است.[96]
به چند دلیل: الف) حقیقت و ارزشمندی برخی از مسائل فرازین در واژههای این سویی نمیگنجد و در واقع این جامه بر آن قامت، کوتاه است و راست نمیآید.
ب) پنهان بودن پاداش برخی از کردارها، شعفانگیز و با فصاحت و بلاغت سازگارتر است.
ج) جزا و سزای نماز شب با خود این عمل و زمان برگزاری آن، یعنی تاریکی همگون است.
د) ظرف دنیا، تنگ و گنجایش آن کم و اندک است. از این رو، ممکن نیست بتواند پذیرای عظمت پاداش نماز شب باشد.
و) ویژگیهای ثواب نماز شب، فراتر از نفوذ دانش و تیزبینی خرد و درک انسان است.[97]
«و لهم فیهما ما یشائون و لدینا مزید؛ و در بهشت هر چه را بخواهند از آنِ آنان خواهد بود و نزد ما افزون بر آن است».[98]
«و فیهما ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین؛ و در بهشت است آنچه دلها هوس کنند و دیدهها لذت برند».[99]
پس دور نیست که به تعبیر روایات دینی، دو رکعت نماز و سرشک و گونه تر در دل شب آن هم تنها برای پرواز از خداوند و خرسندی آن عزیز، از دنیا و هر چه در آن است سودمندتر باشد و پاداشی بینهایت به فراخور جهان بیکرانه به خود گیرد و حتی زندگی دنیایی نمازگزار را ممتاز و متعالی سازد و به نور خویش بیفروزد.
همدمی با اهل سحر و همنشینی با سرخوشان مست جام لدینا مزید و به نظاره نشستن نشانههای رحمت خدایی و استشمام بوی دلآویز بهشت گونه و نسیم خنکی که از جان و حکمتهای دهان ملکوتی آنان میوزد و معرفت انسان را مینوازد، گواه این مدعاست.
چو شو گیرم خیالش را در آغوش سحر از بسترم بوی گل آیو[100]
سلیمان بن خالد از امام باقر(علیهالسلام) روایت میکند که امام به او فرمود: آیا میخواهی تو را از دروازههای خیر آگاه سازم؟
سلیمان: فدایتان گردم بفرمایید.
امام: روزه، سپری در برابر آتش دوزخ است؛ صدقه (کمک رایگان به دیگران)، گناه و اشتباه را از بین میبرد؛ و بیداری در دل شب برای ذکر خداوند (هفتاد مرتبه طلب مغفرت در نماز وتر[101]) سپس آیه یاد شده (تتجافی...) را خواندند.[102]
البته امام باقر(علیهالسلام) نیز با پیروی از قرآن، برای نماز شب، پاداشی ذکر نکرده است.
از امام باقر(علیهالسلام) نقل شده است که آیه یاد شده درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و شیعیان ما نازل شده است، آنان که در ابتدای شب به خواب میروند و چون از شب دو سوم یا به مقداری که خدا خواست بگذرد ـ از خواب برمیخیزند ـ و به سوی پروردگارشان ناله و زاری میکنند؛ در حالی که با میل و امید و هراساند و در عطایایی که خداوند در کتابش برای پیامبر خویش یاد کرده، از اقامت در جوار او، ورود به بهشت ویژه و امان از ترس و وحشت، حرص میورزند.[103]
در شب دل زنده را به حق میل بود در دیده شبروان او سیل بود
امام علی(علیهالسلام) میفرماید: خوش بخت و سعادتمند کسی است که فرایض پروردگار خویش را به انجام رسانده، رنجها را (مانند سنگ آسیا دانه را) خرد کرده و شب هنگام از خواب دوری گزیند و چون خواب بر او چیره شود، زمین را تشک و دست خود را بالش قرار میدهد؛ در حالی که از زمره گروهی است که بیم روز واپسین، خواب را از چشمانشان ربوده و پهلویشان از خوابگاه آنان جدا شده و به ذکر پروردگارشان زمزمه دارند و گناهان خویش را با استغفار پی در پی برطرف میسازند. آنان حزب اللهاند، همانا به حقیقت حزبالله رستگارست.[104]
روایت است که خداوند به خاطر سحرخیزی نیکوکاران جامعه از خشم خود و عذاب گنهکاران صرف نظر میکند.[105]
راستی که نماز شب، خیر دنیا و آخرت است و نگریستن به آن از دریچه نگاه انسان کامل دل و جان آدمی را به شور وجود میآورد.
مرحوم علامه طباطبایی(ره) میگفت: من وقتی برای تحصیل به شهر مقدس نجف اشرف مشرف شدم، از آن جهت که با مرحوم عارف ربانی سید علی قاضی، خویشی و نسبت داشتم، گاهی از اوقات به محضر آن حضرت شرفیاب میشدم، تا این که روزی جلو در مدرسه ایستاده بودم، مرحوم قاضی از آنجا میگذشتند. وقتی به من رسیدند، دستشان را بر شانه من گذاردند و گفتند: ای فرزند، دنیا میخواهی نماز شب، آخرت هم میخواهی نماز شب.
و علامه پس از آن برخورد رمزآلود و این موعظه ژرف و تأثیرگذار نه از نماز شب جدا شد و نه مرحوم قاضی را رها کرد.
هر دل که پریشان شود از ناله بلبل در دامنش آویز که با او خبری هست
خدای متعال روح استاد آیت الله ایازی را در جوار و جرگه آل الله جای داده، بَر سفره رزق رب میهمان فرماید، ایشان همواره طلبهها را به سحرخیزی دعوت میکرد و آنان را حتی در نحوه راه رفتن به سکوت و آرامش و رعایت حال دیگران فرا میخواند؛ در مجموعه «راز سر به مهر» که به نام ایشان نوشتهام، یاد کردهام:
روزی خدمت «آقا جان»[106] مشرف شدم. بعد از اقامه نماز ظهر به امامت آقا و صرف نهار همیشگی، آش دوغ و استفاده محضر و بیانات آن عزیز، هنگام مرخص شدنم، گفتم: آقا جان، عرضی داشتم. ا و با لحن همیشگیاش فرمود: «بگو بابا». گفتم اسم من این است (محمد هادی) و نام فامیل ما این (فلاح)، شما اهل سحرید، درخواست من از شما این است که در آن اوقات خوشتان، وقت سحر نزد خداوند را به اسم و نام فامیل یاد کنید و برای بیچارگیام دعایی بفرمایید که ناگه بیاختیار، اشک، امانم را برید و آن عزیز مرا به سینه خود چسباند و فرمود: «خدا توفیقتان دهد.» من نیز بی درنگ، قلب نازنین او را که ذکر الله، الله میگفت، بوسیدم.
اگر چه مستی عشقم خراب کرد، ولی اساس هستی من زان خراب آباد است[107]
از امام علی(علیهالسلام) روایت است که سحرخیزی چهار اثر دارد
1ـ تن درستی؛ 2ـ رضایت پروردگار؛ 3ـ تمسک به اخلاق پیامبران؛ 4ـ دست رساندن به رحمت خداوند.[108]
ضمانت رزق و زیبایی چهره
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: دروغ میگوید کسی که نماز شب میخواند و گمان برده (میگوید) گرسنه میماند؛ زیرا نماز شب، عهدهدار رزق روزانه است.[109]
«گرههای روز را با نماز شب باز میکند».[110]
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرماید: خدای تعالی به دنیا پیغام داد که هر کس بنده تو باشد، او را رنجور دار و آنکه تو را رها سازد در خدمت او باش. هر گاه بندهای با خداوند در دل شب تنها و دور از چشمان دیگران با او به مناجات بنشیند، حضرتش نور را در قلب او ماندگار سازد و چون یا رب یارب بگوید از سوی خداوند خطاب رسد: لبیک بنده من، هر چه خواهی طلب کن تا تو را بخشم و کارهایت را به من واگذار که تو را بسنده باشم؛ سپس به فرشتگانش میفرماید: ای فرشتگان من، بندهام را بنگرید که در دل این شب تیره با من خلوت نشسته است؛ در حالی که دیگران به بطالت سرگرم و به غفلت خواباند. ای فرشتگانم، گواه باشید که من از او درگذشتم.[111]
نماز شب، چهره را زیبا، خلق و خوی را نیکو، فرد را خوشبو، رزق را مهیا میسازد و بدهی را ادا میکند و اندوه را از میان برده و دیده را جلا میبخشد.[112]
امام رضا(علیهالسلام) میفرماید: از امام علی بن الحسین(علیهالسلام) پرسیده شد: چرا چهره سحرخیزان از همه مردم زیباتر است؟ امام فرمود: زیرا آنان با خداوند خلوت میکنند و آن حضرت از نور خود برقامتشان میپوشاند.[113]
آن را که نشان ضرب عشق است از چهره او چو نور پیداست
ضمانت روزی معنوی
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بر شما باد به برپایی نماز شب؛ زیرا این عمل، شیوه بندگانی است که با آن به پروردگارشان نزدیک میشوند و از گناهان پاک میگردند.[114]
حاملان قرآن و شب زندهداران، بزرگواران و آبرومندان امتم هستند.[115]
بهترین شما کسی است که سخنان پاکیزه گوید و میهمان پذیر باشد و طعام دهد و شب هنگام در حالی که مردم خوابند، برخیزد و نماز بگزارد.[116]
از امام صادق(علیهالسلام) روایت شده که هر کس در پایان نماز وتر، هفتاد مرتبه «استغفر الله ربی و اتوب الیه» بگوید و تا یک سال بر آن مداومت کند نام او در زمره «المستغفرین بالاسحار»[117] نگاشته میشود.[118]
روایت است که خدای تعالی به حضرت داود وحی فرمود: ای داود، همواره در تاریکی شب استغفار کن، که هر کس وقتی مردم خوابند، تنها برای من به نماز بایستد، فرشتگانم را فرمان دهم تا برای او استغفار کنند و بهشت ویژه من او را آرزو کند و هر تر و خشکی برای او دعا خواند.[119]
ای داود! همانا من بندگانی دارم که از میان دیگران مرا دوست میدارند و من هم آنان را دوست دارم. آنها مشتاق مناند و من نیز مشتاق آنانم؛ آنان مرا یاد میکنند، من هم آنها را یاد میکنم، آنان به من مینگرند، من نیز به آنان مینگرم (ای داود!) اگر تو نیز به طریقت آنان گام نهی تو را هم دوست خواهم داشت و چنانچه از راه آنان بازگردی تو را دشمن میدارم.
(داود) گفت: پروردگارا! نشانه اینان چیست؟
خداوند فرمود: چشم به سایه روز دوختهاند؛ چنانکه چوپان به رمه خود چشم دوخته است، اینان غروب آفتاب را آرزو دارند، چونان که پرنده بازگشت به سوی لانهاش را آرزو میکند و چون شب همه جا را بپوشاند و با تاریکی درآمیزد و بسترها پهن گردند و تختخوابها برپا شوند و هر دوستداری با دوستدارش خلوت کند، اینان قدمهایشان را به سوی من میگمارند و گونههایشان را (بر زمین) میگسترانند و با سخنان من مرا میخوانند و به خاطر نعمتهایم نشسته، ایستاده، در حال رکوع و سجده لابه کرده، ضجه میزنند و گاه گریهکنان آه میکشند و شکوه میکنند، من آنان را میبینم که به خاطر من چه تحملی میکنند و میشنوم که از دوستی (دوری) ام گلایه دارند.
(ای داود) نخستین چیزهایی که به آنان میدهم سه چیز است؟
1ـ از نور خویش در دلهایشان میافکنم (در نتیجه) آنان از من آگاه میشوند؛ چونان که من از آنان آگاهم.
بر او عل یک ذره پوشیده نیست که پیدا و پنهان به نزدش یکی است
2ـ اگر آسمانها و زمین و هر آنچه در آنهاست، در ترازوی عملشان قرار گیرد، من همه اینها را اندک میشمارم.
3ـ رویکردم به سوی آنان است، (ای داود) از نگاه تو آنکه را من به سویش رو کنم (آیا) کسی میداند که میخواهم چه به او عطا کنم؟[120]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) میفرماید: خداوند ابراهیم(علیهالسلام) را به دوستی برنگزید؛ جز به این خاطر که میهمان نواز بود و در حالی که مردم به خواب بودن او به نماز شب میایستاد.[121]
به نیمه شب که همه مست خواب خوش باشند من و خیال تو و نالههای دردآلود
امام خمینی(ره) ذیل همین روایت میفرماید: «در فضیلت نماز شب تنها همین روایت برای اهل آن بسنده است، ما نمیدانیم خلعت خلت (دوست شدن با خداوند) چه خلعتی است و این که حق تعالی بندهای را به دوستی برگزیند، چه مقامی است؟ تمام عقلها از تصور آن درماندهاند؛ اگر همه بهشتها را به خلیل (دوست خدا) بدهند، او به آنها نگاه هم نکند؛ برای مثال، اگر کسی را دوست بداری و او نزد تو عزیز باشد و برتو وارد شود، تو با وصال جمال و دیدار او از هر ناز و نعمتی باز مانی و بینیاز گردی، و این مثل با دوستی حق تعالی بسیار بیتناسب و فرق بین مشرقین است.[122]
چنانچه بیداری شب انسان را به حقیقت و سرّ نماز آگاه کند و با ذکر و فکر حق انس بگیرد و شبها، مطیه[123] معراج قرب او شود، که دیگر جز جمال جمیل حق برای او چیزی نتواند بود.»[124]
از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) روایت است که: هرگاه خداوند نماز شب را روزی مرد و زنی میفرماید و او از خواب برخیزد و یک دله و با اخلاص تنها برای خدا وضوی کاملی بسازد و با نیتی راستین و دلی درست و دور از بدیها و با خشوع و دیدهای گریان به نماز بایستد، خداوند نه صف از ملائکه را پشت سر او قرار میدهد؛ چونان که عدد هر صف را جز خداوند کسی نتواند بشمارد؛ به گونهای که یک سر صف در مشرق و طرف دیگر آن در مغرب باشد و چون از نماز فارغ شود، به عدد ملائکه بر او درجات بنویسند.[125]
لذت و بهجت نماز شب
یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود.
استا شهید مطهری میگوید: «ما یک سلسله لذتهای معنوی داریم که معنویت ما را بالا میبرد. برای کسی که اهل تهجد و نماز شب است، جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نماز شب لذت و بهجت دارد، آن لذتی که یک نفر نماز شب خوان حقیقی و واقعی از نماز شب خودش میبرد، از آن «استغفرالله ربی و اتوب الیه»ها میبرد، از آن «العفو» گفتنها و یاد کردن و دعا کردنهای حداقل چهار مؤمن میبرد، و آن لذتی که از آن «یا رب یا رب» گفتنها میبرد، هیچ وقت یک آدم عیاش... احساس نمیکند.
لذت آن نماز شب خوان خیلی عمیقتر، نیرومندتر و نشاط بخشتر است».[126]
پاداش پس از مرگ
امام حسین(علیهالسلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل میکند: آنکه عمرش را با شبخیزی و بندگی خداوند به پایان رساند اهل بهشت خواهد بود.[127]
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرماید: در روز واپسین بعد از آن که حق تعالی همه انسانها را گرد هم آورده، ندایی به گوش میرسد که میگوید: آنان که در دل شب از بستر خابشان کناره گرفته، خدا را میخواندند و از خشم او در هراس بودند، گام پیش نهند، سپس گروهی قدم فرا نهادند پیش از دیگران بر مقام خویش وارد میشوند و پس از آنان به حساب مردم رسیدگی میشود.[128]
به سند صحیح از آن حضرت روایت است که فرمود: در بهشتی که اقامتگاه همشیگی است، درختی وجود دارد که از آن اسبهای دو رنگ (سیاه و سفید) با زینهایی از یاقوت و زبرجد (سنگی گرانبها) و دارای یال و پر و بدون فضولات حیوانی بیرون میآید؛ دوستان خدا بر آنها سوار میشوند و به هر کجا که بخواهند پرش میکنند و چون اهل بهشت آنها را ببینند خطاب به آنان میگویند: ای برادران، با ما به انصاف رفتار نکردید، سپس از خداوند میپرسند: پروردگارا! این بندگانت چگونه به این مقام رسیدهاند؟ ملکی از عرش، بانگ زند که اینان در دنیا شبانگاه برای نماز از خواب برمیخواستند؛ در حالی که شما خواب بودید، آنان روزه داشتند، ولی شما طعام میخوردید، آنها در راه خدا انفاق میکردند و شما دست تنگ میداشتید، آنان خدا را بسیار به یاد میآوردند و هر چند او را دوست میداشتند، ولی از ترس و هراس (عذاب) او گریه سر میدادند.[129]
همچنین روایت است که حق تعالی به حضرت موسی(علیهالسلام) فرمود: ای موسی! در نماز شب، تاریکی قبر را به یاد آور.[130]
ای موسی، در تاریکی شب از از خواب برخیز (و با من به نجوا بنشین) تا قبرت را باغی از باغهای بهشت قرار دهم.[131]
این عبادت از موعظههای ابوذر غفاری بر در کعبه به حاجیان است که میگفت: حجی به جای آور که تو را به اهداف بلند برساند، روزهای بگیر که تو را از رنجش قیامت باز دارد و برای ایمنی از وحشت قبر در تاریکی شب دو رکعت نماز بگزار.[132]
عارفی را پس از مرگش به خواب دیدند و از او پرسیدند: «خدای با تو چه کرد؟ گفت: این همه اشارتها ناپدید شد و آن ـ همه ـ عبارتها همه ناچیز شد و هیچ چیز به کار نیامد مگر آن تسبیحها که بامدادان کردمی».[133]
مرا در این ظلمات آنکه رهنمایی کرد نیاز نیم شبی بود و گریه سحری[134]
اشکهای سحری
اشکریزی، به ویژه سرشک سحری که از یادآوری گناهان و ترس و هراس از عذاب خدای قهار و سختیهای روز واپسین بر گونههای خداگرایان جاری میشود، به چند دلیل بهترین آداب به شمار میآید:
1ـ گریستن بر رقت قلب، و نرمی و نازکی دل بر اخلاصی دلالت دارد که اجابت در دامانش حاصل است.
2ـ نشانه انقطاع الی الله و داشتن خشوع فراوان است.
3ـ گردن نهادن به توصیهها و فرمانی است که خدای سبحان به پیامبرانش داشته است؛
4ـ ویژگیهایی را که اشکریزی داراست در طاعات دیگر یافت نمیشود.[135]
از آیت الله جوادی آملی نقل است: دل مؤمن که عرش رحمان خوانده شده، بر اشک استوار است؛ زیرا «قلب المؤمن عرش الرحمن» و «کان عرشه علی الماء»[136].
حافظ ز دیده دانه اشکی همی فشان باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
خداوند به حضرت موسی(علیهالسلام) میفرماید: ای پسر عمران... از دیدگانت اشک را به من ببخش.[137]
به حسن آنچه که دادند ندانهاند مگر همه از اشک بصر بوده و آه سحری
از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت است که: 1ـ هر چیزی را پیمانه و سنجشی است، جز گریستن (برای خدا) که یک قطره از آن دریاهایی از آتش (عذاب) را فرو مینشاند.[138]
2ـ چنانچه در یک ملت و گروهی تنها یک نفر آنها از بیم (عذاب) خداوند بگرید، حق تعالی بر همه آنان ترحم کند. [139]
3ـ گریستن از ترس (عذاب) خداوند، موجهای دریای خشم حق تعالی را فرو مینشاند. [140]
4ـ هر کس از گناهی بگرید بخشوده میشود، و هر که از ترس آتش عذاب گریه کند، خداوند او را از آتش ایمن گرداند و آنکه از شوق بهشت به گریه افتد، خداوند در بهشتش جای دهد و ایمنی از هراس بزرگ قیامت را برای او بنویسد. و اگر کسی از بیم (قهر) خداوند اشک بریزد، آن حضرت او را با پیامبران و صدیقان و شهدا و نیکان محشور سازد و اینان چه نیکو رفقایی هستند.[141]
5ـ هیچ مؤمنی نیست که سرشگ چشمانش به اندازه پر مگسی بر گونههایش جاری گردد، جز آنکه خداوند آتش را بر روی او حرام کند.
کنونت که چشم است اشکی ببار زبان در دهان است عذری بیار
در برخی از احادیث آمده است هر چند به اندازه سر مگش هم باشد از چشمانش اشک بگیرد.
از امام صادق(علیهالسلام) روایت است: من نور قلب را میجستم، آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.
نقل است که کسی «پیامر(صلی الله علیه و آله) را در خواب دید، ـ پیامبر وی را فرمود: ـ قرآن خواندی، گریستن کو؟»
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود:یا علی، بر تو باد به گریستن از ترس و هراس (عذاب) خداوند که به ازای هر سرشک آن، خانهای در بهشت برای تو بنا میشود.
تا به خرمن برسد کشت امیدی که تو راست چاره کار به جز دیده بارانی نیست
گویند کسی رویی زیبا به خواب دید و میگفت: هرگز از آن نیکوتر ندیه بودم. چونان که میدرخشید، به او گفتم: چه نیکو رویی داری، گفت: یاد داری آن شب که بگریستی؟ گفتم: دارم، گفت: من از آن اشک تو برگرفتم، به روی خویش اندر مالیدم، روی من چنین شد که میبینی.[142]
همچنین در حدیث است که اگر دل و جانت بسته بود و دیدگانت بخیلی کردند، خود را به حالت گریه درآور.[143]
تاک خویش از گریههای نیمه شب سیراب دار کـز درون او شـعـاع آفـتـاب آیـد بـرون
گر بـه روی تـو حـریم خـویش را در بستهاند سر به سنگ آستان زن، لعل ناب آید برون[144]
ولی بدانیم که خشکی و بسته شدن دیدههایمان از سنگ دلی است و برای این که در پیشگاه خداوند دلی نرم و نازک و دیدگانی سخاوتمند داشته باشیم باید که پیشتر، از خود مراقبت کنیم و در دست یافتن به آن بکوشیم. باور کنیم که جهان را صاحبی باشد خدا نام، نگاه او را بپذیریم و نزد او آبروداری کنیم.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرماید: اگر کسی از شما خواست بداند که جایگاه و منزلت او نزد خداوند چون است باید بنگرد جایگاه و منزلت خداوند نزد او در هنگام گناه چگونه است.
«شیخ بو علی دقاق، مریدی داشت بازرگان [که] بیمار شد [ه بود]، شیخ به عیادت وی آمد و پرسید که تو را چه شد؟ ـ بازرگان ـ گفت: شب برخاستم که وضو سازم ـ تا نماز شب به جای آرم ـ تابی بر پشت من افتا و دردی سخت پدید آمد و تب در پیوست [دردش ادامه یافت]. استاد [شیخ بوعلی دقاق] گفت: تو را به این فضولی چه کار که نماز شب کنی؟ تو را [وابستگی به] مردار دنیا از خویشتن دور میباید کرد؛ کسی را که سر[ش] درد کند ـ و طِلا[145] بر پا نهد، هرگز به نشود و چون دست[ش] نجس گردد [و] آستین شوید، هرگز پاک نگردد».[146]
تحصیل معرفت
اشک و سرشک دیده میبایست که از هراس درونی و حقیقی و از سر معرفت و شناخت ژرف با پیش زمینهای از نگاه مطالعاتی و اندیشهای و از سر عشق و مهرورزی باشد و الا جز شوری آن، چیزی به دست و دل سود، نرسد.
گوهر معرفت اندوز که با خود ببری که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
«کلید همه خوبیها و سعادتها، معرفت خدا و محبت اوست، و لذیذترین لذات و خوشیها در ا نس با خداست».[147]
در زیارت شریف عاشورا میخوانیم: «فأسئل الله الذی اکرمنی بمعرفتکم؛[148] پس از خداوندی سؤال میکنم که مرا به معرفت شما گرامی داشته است». پس گرامی داشتن در نزد خدا از جمله بر معرفت آل الله مبتنی است و بر آن تکیه دارد. همچنین است گرسیتن در پیشگاه خدا، و فراتر از آن، زسیتن ایدهآل جز بر پایه شناخت بنا نمیشود و زندگی، بیمعرفت هیچ امنیت ندارد و گوارا نیست.
گر کیمیا دهندت بیمعرفت گدایی ور معرفت دهندت بفروش کیمیا را
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود: چه بسا تلاشگری که نشسته باشد و پیش نرود و چه بسا بیداری که خفته باشد.[149]
همچنین امام زین العابدین(علیهالسلام) میفرماید: ترس این نیست که کسی گریه کند و از دیدههایش اشک بریزد، ولی از پارسایی که او را از گناهان باز دارد برخوردار نباشد که این جز ترس کاذب نیست.[150]
بیکمال سوز دردی نام دین هرگز مبر بیجمال شوق وصلی تکیه بر ایمان مکن
شهید مطهری درباره گروه خوارج مینویسد: «آنان [خوارج] دوازده هزار نفر بودند که از سجده زیاد، پیشانیشان و سر زانوهاشان پینه بسته بود؛ زاهدانه میخوردند و زاهدانه میپوشیدند و زاهدانه زندگی میکردند؛ زبانشان همواره به ذکر خدا جاری بود، ولی روح اسلام را نمیشناختند و ثقافت اسلامی نداشتند؛ همه کسریها را با فشار بر روی رکوع و سجود میخواستند جبران کنند؛ تنگنظر، ظاهرپرست، جاهل و جامد بودند و سدی بزرگ در برابر اسلام».[151]
به گوش امیرالمؤمنین(علیهالسلام) رساندند، فلانی که از خوارج است، وقت سحر برای نماز برمیخیزد و قرآن میخواند، امام فرمود: «خوابی که بر یقین استوار باشد از نمازی که بر شک و تردید بلغزد سودمندتر است».[152]
و نیز از آن حضرت روایت است: چه بسا روزهداری که از روزه گرفتنش جز گرسنگی و تشنگی سود نبرد و چه بسا نمازگزاری که از سحرخیزیاش جز بیداری و رنجوری عایدش نشود، چه خوش است خواب زیرکان و طعام خوردنشان».[153]
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: اگر مردم میدانستند که در معرفة الله چیست، هرگز به زندگی دنیای دشمنان و نعمتهای آن که همچون شکوفه میدرخشند، چشم نمیدوختند و دنیای آنها در نظرشان از آنچه که زیر پای خود میگذارند بسی کم ارجتر میبود! و با معرفت خدا متنعم میشدند و از آن مثال شادمانی کسی که همواره در باغهای بهشت با دوستان خدا است لذتها میبردند.
همانا معرفة الله، آشنایی در شرایط ترس و دلتنگی، همراهی در تنهایی، روشنایی در تاریکی، نیرویی در بربر ناتوانی و بهبودی هر دردی است.[154]
جای دارد در این بخش از حالات سحری امام امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) یاد کنیم: «حبه عرنی و نوف بکالی؛ شب را در صحن درالاماره کوفه خوابیدند. بعد از نیمه شب دیدند امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) آهسته از داخل قصر به طرف صحن حیاط میآید، ولی با حالتی غیر عادی، دهشت فوقالعادهای بر او مستولی است، قادر نیست تعادل خود را حفظ کند، دست خود را به دیوار تکیه داده و خم شده و با کمک دیوار قدم به قدم پیش میآید و با خود آیات آخر سوره آل عمران را زمزمه میکند: ان فی خلق السموات و الارض واختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب. الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و... انک لا تخلف المیعاد.
همین که این آیات را به آخر رساند از سر گرفت، مکرر این آیات را ـ در حالی که از خود بیخود شده بود و گویی هوش از سرش پریده بود ـ تلاوت کرد.
حبه و نوف هر دو در بستر خویش آرمیده بودند و این منظره عجیب را از نظر میگذراندند، حبه مانند بهت زدگان خیرهخیره مینگریست، ولی نوف نتوانست جلو اشک چشم خود را بگیرد و مرتب گریه میکرد، تا این که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به نزدیک خوابگاه حبه رسید و گفت: ـ خوابی یا بیدار؟
ـ بیدارم یا امیرالمؤمنین، تو که از هیبت و خشیت خدا این چنین هستی پس وای به حال ما بیچارگان!
امیرالمؤمنین چشمها را پایین انداخت و گریست، آنگاه فرمود: ای حبه، همگی ما روزی در مقابل خداوند نگهداشته خواهیم شد، و هیچ عملی از اعمال ما بر او پوشیده نیست، او به من و تو از رگ گردن نزدیکتر است. هیچ چیز نمیتواند بین ما و خدا حائل شود.
آنگاه به نوف خطاب کرد:
ـ خوابی؟
ـ نه امیرالمؤمنین، بیدارم، مدتی است که اشک میریزم.
ـ ای نوف، اگر امروز از خوف خدا زیاد بگریی، فردا چشمت روشن خواهد شد.
ای نوف، هر قطره اشکی که از خوف خدا از دیدهای بیرون آید، دریاهایی از آتش را فرو نشاند.
ای نوف، هیچ کس مقام و منزلتش بالاتر از کسی نیست که از خوف خدا بگرید و به خاطر خدا دوست بدارد.
ای نوف، آن کس که خدا را دوست بدارد، و هر چه را دوست میدارد به خاطر خدا دوست بدارد، چیزی را بر دوستی خدا ترجیح نمیدهد و آن کس که هر چه را دشمن میدارد به خاطر خدا دشمن بدارد، از این دشمنی جز نیکی به او نخواهد رسید. هرگاه به این درجه رسیدید حقایق ایمان را به کمال دریافتهاید.
سپس لختی حبه و نوف را موعظه کرد و اندرز داد؛ آخرین جملهای که گفت این بود: از خدا بترسید، من به شما ابلاغ کردم.
آنگاه از آن دو نفر گذشت و سرگرم احوال خود شد، به مناجات پرداخت، میگفت: خدایا، ای کاش میدانستم هنگامی که از تو غفلت میکنم تو از من رو میگردانی یا باز به من توجه داری؟ ای کاش میدانستم در این خوابهای طولانیام و در این کوتاهی کردنم، در شکرگزاری، حالم نزد تو چگونه است؟
حبه و نوف گفتند: به خدا قسم، دائما راه رفت و حالش همین بود تا صبح طلوع کرد».[155]
تا به خرمن برسد کشت امیدی که تو راست چاره کار به جز دیده بارانی نیست
یکی از اصحاب امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در حضور معاویه از حالات شبانگاهی آن حضرت بازگفت (به گونهای که معاویه این دشمن دیرینه امیرالمؤمنین را به گریه واداشت)؛
«گواهی میدهم که من به چشم خود دیدهام آن حضرت در جاهایی از عبادتش، وقتی شب پردهاش را بر همه جا میگسترانید او در محرابش به نماز میایستاد و ریش مبارکش را در دست خود میگرفت و چونان مارگزیدهای به خود میپیچید و مثال دل سوختهای میگریست و میگفت: آه از کمی توشه و درازی راه و دوری سفر و کلانی و بزرگی محل فرود.[156]
ابودرداء میگوید: امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را در حالت سجده به گونهای مشاهده کردم که گویی هیچ صدایی نمیشنود و حرکتی ندارد، فریاد زدم: سوگند به خدا علی(علیهالسلام) مرده است، شتابان به فاطمه(سلاماللهعلیها) خبر دادم که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در مسجد فوت کرده است.
فاطمه به من فرمود: هی و الله الغشیة التی تأخذه من خشیة الله.
به خدا سوگند این حالت، نوعی بیهوشی از ترس خداست که بر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) عارض میشود.[157] (ابودرداء تو یکبار دیدهای، فاطمه همیشه امیرالمؤمنین را به این حال مشاهده میکند؛ این حالت امیرالمؤمنین برای فاطمه ناآشنا نیست).
عـلـی آن شـیـر خـدا شـاه عرب الـفـتی داشته با این دل شب
شـب ز اسـرار عـلـی آگاه است دل شب محرم سر الله است
شـب شـنـفته است مناجات علی جـوشـش چشمه عشق ازلی
در جهانی همه شور و همه شر هـا عـلـی بـشـر کـیـف بـشر
شـبـروان مـسـت ولای تو علی جـان عـالـم به فدای تو علی[158]
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ضمن توصیف حالات پرهیزکاران در شب و سحر، دیگران را نیز راه مینماید و چگونه بودن و زیستن در هر سحر را به آنان میآموزد:
ـپرهیزکاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند؛
ـ قرآن را جز جزء و با تفکر و اندیشه میخوانند؛
ـ با قران جان خود را محزون ساخته و داروی درد خود را مییابند؛
ـ وقتی به آیهای برسند که تشویقی در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روی آورند و با جان پر شوق در آن خیره شوند، و گمان میبرند که نعمتهای بهشت در برابر دیدگانشان قرار دارد؛
ـ هر گاه به آیهای میرسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن میسپارند و گویا صدای بر هم خوردن شعلههای آتش، در گوششان طنین افکن است؛
ـ پس قامت به شکل رکوع خم کرده، پیشانی و دست و پا بر خاک میسایند؛
ـ از خدا آزادی خود را از آتش جهنم میطلبند؛
ـ در روز، دانشمندانی بردبار و نیکوکارانی با تقوا هستند.[159]
از پیشوایان دینی نقل شده است که از نشانههای پیروان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) این است که هر گاه شب همه جا را بپوشاند، آنان زمین را بستر خود میسازند و با پیشانیشان روی به زمین، سجدههایشان بسیار و سرشک دیدههاشان فراوان و دعا و خواسته آنها (از خداوند) فراوان است؛ مردم شادمانند؛ در حالی که آنان به دل اندوه دارند.[160]
نقل است مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی ـ این مست ولای مولایش امیرالمؤمنین و آموخته مکتب علوی ـ شبها که برای نماز شب از خواب برمیخاستند؛ ابتدا مدتی در همان بسترشان بلند بلند گریه میکرد.
با یاد خوشت خسبم، در خواب خوشت بینم از خواب چو برخیزم، اول تو به یاد آیی
سپس بیرون آمده با نگاه به آسمان آیات آخر سوره آل عمران را قرائت میکرد و سر بر دیوار میگریست و باز پس از تطهیر و پیش از وضو کنار حوض مینشست و اشک میریخت. و تا رسیدن بر سر سجاده و شروع نماز شب چندین جا نشسته و برخاسته، گریه میکرد و چون به نماز میایستاد، دیگر حال و وصال در نمازشان به وصف نگنجد.[161]
در گـلـسـتـان خـواهـش، بـیشـبـنـم سـرشکی گـل دستـه دعـا را رنـگ اثـر نـبـاشـد
بیفیض گریه عاشق، از نشئه بینصیب است پیمانه تهی دان چشمی که تر نـباشـد
گریه و ناله امروز تو، به درگاه الهی، و بیشک از گریه نسیه و شیون فردای دیگران برای تو، عاقلانه و سودمندتر است.
خداوند به حضرت موسی و عیسی(علیهماالسلام) فرمود: ای موسی، تا در دنیایی به حال خود گریه کن: «ابک علی نفسک ما کنت فی الدنیا»
ای عیسی در خلوتها گریه به حال خود را پیشه کن: «یا عیسی، ابک علی نفسک فی الخلوات».
نقل است که امام صادق(علیهالسلام) گاه شبانه بر مزار اهل قبور میآمد و میگفت: ای اهل قبور، چگونه است که من شما را میخوانم و شما هیچ پاسخ نمیگویید؟
سپس میگفت: سوگند به خدا میان آنان و جواب گویی، پرده افتاده است و گویا من هم مثل آنها خواهم شد. آنگاه تا برآمدن خورشید رو به قبله به نماز میایستاد.
مفتقرا متاب رو، از در او به هیچ سو زان که مس وجود را فضه او طلا کند
نقل است که مرحوم ملا محمد اشرفی از شاگردان مرحوم سعید العلماء بار فروشی[162] وقت سحر در نجوا و زمزمه سحری، به گونهای بر سر و سینه میزد که صبح هنگام چهرهاش چونان مینمود که گمان میرفت از بستر بیماری برخاسته است.[163]
چون شب آمد همه را دیده بیارامد و من گویی اندر بن مویم سر نشتر میشد
یکی از نزدیکان سید جلیل القدر حجت الاسلام شفتی نقل میکند که با ایشان هم سفر بودم، وقتی شب فرا رسید در یکی از روستاهای بین راه منزل کردیم. چون لختی از شب گذشت، برای خواب به جای خود رفتم، سید گمان برد که من خوابیدم، برخاست و به نماز ایستاد و گریه را سر داد؛ چونان که بندبند کالبدش مرتعش بود و دو فکش به هم میخورد و نمیتوانست کلمات نماز را صحیح ادا کند.
به گواهی بزرگان او هر سحرگاه در خانه و کتابخانهاش نیز دیوانهوار سخت میگریست و گاه همسایگان با خبر و بیدار میشدند.[164]
ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم چنان گریست که ناهید دید و مه دانست[165]
حضرت سیدالساجدین امام زین العابدین(علیهالسلام) با چشمانی اشکبار به خدای متعال عرضه میدارد:
بار الها، مرا به گریه بر حال خودم، کمک ده؛ زیرا من حقیقتا با مسامحه و آرزوها، عمرم را به باد فنا سپردم و آن چنان تنزل یافتم که از خیر خود ناامیدم. پس بد حالتر از من کیست اگر بر همین حال به قبرم که برای خوابیدن و آرمیدن، آن را هموار و با عمل صالح، مفروش نساختم، پای بگذارم؟
من چرا نگریم در حالی که نمیدانم بازگشت من به چه سوی خواهد بود. و میبینم نفس (امارهام) بر من خدعه به کار میبرد و روزگارم در حالی که مرگ بالهایش را بر سرم میجنباند فریبم میدهد. چرا من نگریم؟
گریه میکنم برای جان دادنم؛ گریه میکنم برای تاریکی قبرم، گریه میکنم برای تنگی و فشار لحدم، گریه میکنم برای پرسشی که (منکر و نکیر) از من خواهند داشت؛ گریه میکنم برای آن زمانی که از گورم بیرون میآیم؛ در حالی که برهنه و خوارم و سنگینی بار گناهانم بر دوش میکشم؛ یکبار از طرف راستم و بار دیگر از طرف چپم مینگرم، آنگاه که مردم همه در کاری غیر از کار من باشند در آن روز برای هر کدام از آنها کار و وضع خاصی است که آنها را بس است. چهرههایی در آن روز، گشاده و خندان و شادمان، و چهرههایی غبارآلود و گرفته و مات و خوارند.[166]
آداب پس از بیداری
آی آمد صبح تا که از خاک
اندوده تیرگی کند پاک
و آلوده تیرگی بشوید
آسوده پرندهای زند پر[167]
«من اللیل؛ پارهای از شب را به نماز بایست»[168].از قبیل اغراء تحریک و تهییج و نظیر علیک باللیل؛ برتو باد به شب میباشد.[169] نیز از کلمه «من اللیل» فهمیده میشود که هر کس به مقتضای معرفت و حال خویش میتواند بر مدت تهجد خود بیفزاید یا از آن بکاهد و به اندکی بسنده کند علاوه بر آن در سوره مزمل آمده است: «عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ ؛ خداوند میداند که شما توان شمارش مقدار معینی از شب را ندارید، از این رو، عذر شما را پذیرفته است».[170]
ولی از زیادهروی به ویژه در ایام و لحظههای ادبار و بیحالی بپرهیزیم تا نتیجه عکس ندهد و به سرخوردگی، دل زدگی و محرومیت از نماز شب نینجامد.
به تعبیر حضرت امام خمینی(ره): «ممکن است پس از مدتی بیداری شب انس و عادت به آن، خدای تعالی کم کم دستگیری میفرماید و با یک لطف خفی خلعت رحمت بر تو بپوشاند، ولی از سر عبادت مجملا غافل مباش و همه را به تجوید قرائت و تصحیح ظاهر فقط مپرداز».[171]
از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) روایت است که: «یا کمیل، ان الله لا یسألک الا علی فرض[172]؛ ای کمیل، خداوند تو را جز بر (عملی که انجام یا ترک آن) واجب است پرسش نخواهد کرد.
پس قدر معینی از شب را ذکر و حضور بپردازد و در صورت داشتن وقت و حال بیشتر، باز به ذکر یا فکر و یا مناجات مشغول شود.
از امام صادق(علیهالسلام) روایت است[173] چون صدای خروس را بشنود، بخواند: سبوح قدوس ربنا و رب الملائکة و الروح سبقت رحمتک غضبک لا اله الا انت، عملت سوء و ظلمت نفسی فاغفر لی انه لا یغفر الذنوب الا انت فتب علی انک انت التواب الرحیم؛ پاک و منزه است پروردگار ما و پروردگار فرشتگان و روح؛[174] مهربانیات بر خشم تو پیش دارد، معبودی جز تو نیست، تو را منزه میدانم و سپاس میگویم، من بد کردهام و بر خود ستم روا داشتهام، مرا بیامرز، همانا جز تو، گناهان را نیامرزد.
شرم باد از حضرت حق آدمی را هر سحر کو به خواب غفلت است و حمد گویان فاخته[175]
الهی! خروس را سحر باشد و حسن را نباشد.[176]
الهی، خروس را در شب خروش باشد و حسن خاموش باشد.[177]
گرچه همه را خواب سحرگه برباید لیکن تو مرا دیده بیدار عطا کن[178]
چون از خواب برخاستیم، سجده کنیم؛ چنان که رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) پس از بیداری سجده میکرد.
«فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ ؛ پروردگارت را به حمد و سپاس، تسبیح گوی و از سجده کنندگان باش. و پروردگارت را پرستش کن تا تو را یقین فرا رسد.»[179]
«وَمِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَیْلًا طَوِیلًا ؛ مقداری از شب، خدا را سجده کن و شب طولانی را به تسبیح او بپرداز.»[180]
ارباب معرفت گفتهاند: جدای از سجدههای نمازهای واجب روزانه، سجدهای باید که به تعجیل سر از خاک برنداری و بگویی: « لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ؛ خدایا معبودی جز تو نیست، تو پاک و منزهی و من از ستمکارانم». [181]
مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی به نقل از استاد خود مرحوم ملا حسین قلی همدانی، مداومت بر یک مرتبه سجده طولانی در هر شبانه روز را با ذکر «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» برای اصلاح دل و دریافت و تحصیل معارف خدایی بسیار تأثیر گذار میدانست.[182]
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایان بنوازد آشنا را[183]
الهی، غبطه ملائکهای میخورم که جز سجده ندانند. کاش حسن از ازل تا ابد در یک سجده بود.[184]
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت است که: سه نفراند که خداوند، فرشتگانش را مباهات کند: (یکی از آنان) کسی است که مقداری از شب را برخیزد، تنها به سجده رفته در آن به خواب رود. پس خداوند (در این حال) به ملائکه میفرماید: بندهام را بنگرید که روحش نزد من است و کالبدش برایم به سجده رفته است.[185]
«خواب خداوندان مجاهده، صدقه بود از خدای ـ تعالی ـ بر ایشان و خدای تعالی مباهات کند ـ با فریشتگان ـ به بندهای که در سجود بخسبد، گوید: بنگرید به بنده من که جان وی به محل راز گفتن است و تن وی بر بساط عبادت ـ گسترده ـ است.[186]
به سجده رفته بگوییم: الحمدلله الذی احیانی بعد ما اماتنی و الیه النشور، الحمدلله الذی رد علی روحی لاحمده و اعبده؛[187] سپاس خدایی را سزاست که مرا پس از مرگم (خوابم) زنده (بیدار) کرده است، و (زنده شدن در) قیامت (بازگشت) به سوی اوست؛ سپاس از آن خدایی است که روحم را در (کالبد) من بازگردانده تا سپاسش گویم و عبادتش کنم.
یا بگوییم: الحمدلله الذی رد علی روحی لاحمده و اعبده و اشکره ؛ سپاس از آن خدایی است که روحم را بر (کالبد) من بازگردانده تا سپاسش گویم و عبادتش کنم و شکرگزارش باشم.
حسبی الرب من العباد، حسبی الذی هو حسبی منذ کنت حسبی، حسبی الله نعم الوکیل؛ پروردگار، مرا در میان بندگان کفایت کند، آنکه کفایتم کند مرا بسنده است، هر زمانی که باشم، او مرا بس است، خداوند مرا پشت کار و کارساز خوبی است.
طهارت و وضو بگیریم و مسواک کنیم.
امام باقر(علیهالسلام) فرمود: همانا مسواک زدن پیش از گرفتن وضو در سحر از سنت (پیامبر(صلی الله علیه و آله) است.[188]
اهل بیت(علیهمالسلام) سفارش کردهاند که چون برای برپایی نماز شب برخاستید، به آسمان بنگرید و این آیات را بخوانید[189]:
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلإِیمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَى رُسُلِکَ وَلاَ تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّکَ لاَ تُخْلِفُ الْمِیعَادَ ؛ به یقین در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانههای (روشنی) برای خردمندان است، همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد میکنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشیند؛ (و میگویند: بار الها اینها را بیهوده نیآفریدهای؛ منزهی تو مرا از عذاب آتش نگاه دار. پروردگارا! هر که را تو ( به خاطر اعمالش) به آتش افکنی، او را خوار و رسوا ساختهای، و برای افراد ستمگر، هیچ یاوری نیست. پروردگارا، گناهان ما را ببخش و بدیهای ما را بپوشان و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران. پروردگارا، آنچه را به وسیله پیامبرانت و به ما وعده فرمودی، به ما عطا کن و ما را در روز رستاخیز، رسوا مگردان؛ زیرا تو هیچ گاه از وعده خود تخلف نمیکنی. »[190]
استاد شهید مطهری درباره این آیات میگوید: «آیات آخر سوره آل عمران... صدای هستی است و از قلب وجود برخاسته است».[191]
از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) روایت است که: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیوسته هر شب سه مرتبه از خواب بیدار میشدند و (مسواک کرده)[192] به آفاق آسمان مینگریستند و پس از قرائت پنج آیه یاد شده از سوره آل عمران به نماز میایستادند.[193]
و نیز یکی از همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرسیده شد که: شگفتآورترین چیزی که از پیامبر دیدهای چه بود؟ گفت: همه رفتار پیامبر اعجابانگیز بود، ولی عجیبترینش در شبی رخ داد که در خانهام استراحت میکرد که ناگهان از جای برخاست و جامهاش بر تن کرد و وضو ساخت و به نماز ایستاد و در آن حال سرشک دیدگانش از گونههای مبارک آن عزیز جاری میشد؛ به گونهای که بخشی از جامه آن حضرت تر شد، سپس به سجده رفتند. و همچنان تا صبح میگریستند تا این که بلال به اذان ایستاد و پیامبر به مسجد رفتند، بلال آن حضرت را گریان دید و عرض کرد: ای پیامبر خدا! لطف حق تعالی که شما را فرا گرفته، چرا چنین گریانید؟
پیامبر فرمودند: «افلا اکون عبدا شکورا» آیا بنده سپاسگزاری نباشم؟» و گریان نباشم، چه شامی که گذشت خدای متعال آیاتی بر من فرو فرستاد؛ در پایان فرمود: «ویل لمن قرأها و لم یتفکر فیها؛ وای بر آنکه این آیات را بخواند و در آن نیندیشد».
شـنـیـدسـتـم شبی شب زندهداری بـه گـردون داشـت چـشـم اشـکـباری
هـمـی دیـد آن نـظر بـاز شـبانه کــواک را بـه چــشــم عـاشــقــانـه
بـه چـشمان در تماشای سماوات بـه جـان بـا روی جـانـان در مـناجات
نظر بر انجم رخشنده میدوخت به حیرت همچـو شمع بزم میسوخت
گهی با فکر و گه با ذکر سبوح هـمـی روشــن نـمـود آیـیـنـه روح
چو مرغ حـق به دل با ناله زار بـه ذکـر حـق سـحـر کردی شب تار
هــمــی گـفـتـا الـهـی یـا الهی بـه سـوی خـود مـرا بـنـمـای راهی
موهایمان را شانه کنیم و تمیز و معطر به نماز بایستیم. نماز شب را با آداب و حال و حضور قلب و محزون برپا داریم و در تحصیل حال همت کنیم. از گریه و ندبه و آه و دعا، دریغ نکنیم که سخت در نزول رحمت بیکران پروردگار و جلب عنایت و رضایت آن عزیز مؤثراند.
بگو به خواب که امشب میا به دیده ما جزیرهای که مکان تو بود آب گرفت
الهی، به حرمت راز و نیاز اهل راز و نیازت، این نااهل را سوز و گداز ده.[194]
حتما ظهور حضرت حجت را از خداوند بخواهید.
نگران با من استاده سحر
صبح میخواهد از من[195]
مهدیا، تو نه دوری و نه آمدنت دیر است؛ تو زودتر از انتظاری.
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست که مونس دم صبحم، دعای دولت توست[196]
همواره دل و زبانمان یکی باشد، حتی در مناجات، دعاهایی را بخوانیم که با حالمان مناسبت دارد؛ یعنی چیزی بگوییم و بخواهیم که با حال و حقیقت درونمان سازگار است.
وقت سحرگاه رحیل دعا بر سپه غصه شبیخون زنم[197]
از مناجات و دعای اهل بیت(علیهمالسلام) بهره بجوییم و خود را با مفاهیم و محتوای آن همگون سازیم؛
سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه[198]
«بر بنده مراقب، به حکم عقل واجب است که در جهات عبودیت و بندگی و در تهجد و شب زندهداری خصوصا و دیگر اوراد و اذکاری که دارد، به پیشوایان دینی اقتدا کند و وظایف خود را در این موارد از اهل بیت(علیهمالسلام) نبوت اخذ نماید و آنچه را که از آنان رسیده اسوه و الگوی خود قرار دهد، بلکه میبایست حال خود را با احوالات آنها مقایسه کند و از این مقایسه، آنچه را که از تمکن، و تذلل و تضرع و زاری بر او واجب است به دست آورد و ببیند جایی که آنها با این که مقربان درگاه الهی و مطیع فرامین او بودهاند و لحظهای معصیت او نکرده و از یاد او غافل نشدهاند این گونه در مقابل او به تضرع و زاری و گریه و ناله میپردازند، وظیفه ما با این همه گناه و اتصاف به این همه اخلاق زشت و ناپسند چه خواهد بود».[199]
شکرگزار باشیم که در دوره کفر و کافر و معاند با اهل بیت(علیهمالسلام) به دنیا نیامدهایم و از نفاق و دو رویی برحذریم.
برای شفاعت و وساطت به اهل بیت(علیهمالسلام) متوسل شویم، تا خداوند از گناهانمان بگذرد و آنها را به حسنات تبدیل سازد و از ما راضی شده، ما را در جرگه خواص، پذیرا باشد.[200]
فرستاده حبیب ـ (ملکی که او را از خواب بیدار کرده)ـ را گرامی داریم؛ یعنی پس از تصدیق رسالت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) تصدیق اوصیای دوازده گانه آن حضرت که حجتهای خداوند و خلفای او در زمیناند، بگوییم:
ای فرشته ـ ای ـ که از جانب مهربانترین مهربانان و بزرگوارترین و بخشندهترین بزرگواران و بخشندگان ندا میدهی ... آنچه را که از سؤال، توبه، استغفار، نیاز، ذلت و انکسار بر تو عرضه داشتم به صورت امانت تسلیم تو میکنم و امیدوارم که تو آنها را از من ستانده و به آنکه تو را به سوی ما فرستاده و ابواب توسل را به روی ما گشوده عرضه بداری.[201]
امیدی که دارم به فضل خداست که بر سعی خود تکیه کردن خطاست
طریقت همین است که اهل یقین نـکـو کــار بـودنـد و تـقـصـیـر بـیـن
مـشـایخ همه شب دعا خواندهاند ســحـــرگـاه ســجــاده افـشانـدهانـد[202]
گاه به اقتضای حال و حضور بیواسطه، دارایی دل و جانش را عرضه کنیم و همه واسطهها را که به او منتسباند و نیز زیباییهای آسمان و زمین را نام بریم، ناز کنیم و آرزومندیهایمان را خواستار شویم.
الهی، خوشا آنان که در جوانی شکسته شدند که پیری خود شکستگی است.[203]
الهی، شکرت که پیر ناشده استغفار کردم که استغفار پیر، استهزاء را ماند.[204]
توصیهها
1ـ سعی کنیم عاشقانه سحرپیشه باشیم هر چند دست رد بر سینه سحرخیزی کاسبانه نزدهاند.
گر از دست چشمت به احسان اوست تو در بند خویشی، نه در بند دوست
خــلاف طــریـقـت بــود کــه اولــیــا تــمــنــا کــنــنــد از خـدا جــز خـدا[205]
2ـ حق تعالی را از این نعمت سحرخیزی سپاسگزار باشیم.
هم تازه رویم هم خجل، هم شادمان هم تنگدل کز عهد بیرون آمدن نتوانم این انعام را[206]
3ـ نماز شب و اشک و حال سحری، هدیه خدا به جانهای پذیرا و با استعداد است، نباید معطل هر کسی بود.
نه هر عاشق تواند اشک ریزی نه هر طالب تواند صبح خیزی
الهی، آدم شب کور کجا و عبد شکور کجا؟ که شب کور شکور نباشد.[207]
من نه برای این که در بحث نماز شب حرفی را نوشته باشم، بلکه انصافا برخی از افراد در زندگی با رفتارهای زشت و ناپسند و آلوده شان آن چنان بر سر جانشان بلا آورده و خود را خفه کرده و مردهاند که هیچ روزنه و امیدی نمییابی.
«وَمَاأَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِی الْقُبُورِ ؛ تو نمیتوانی سخن خود را به انان که در گور خفتهاند برسانی»[208]
«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیًّا ؛ آن (کتاب آسمانی) جز ذکر و قران مبین نیست تا افرادی را که زنده اند بیم دهد».[209]
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق بر او نمرده به فتوای من نماز کنید[210]
نقل است که مرحوم علامه بحرالعلوم روزها به امور مراجعه کنندگان رسیدگی میکرد و برای طلبهها درس میگفت و شبها نیز به شیوه اهل بیت(علیهمالسلام) از کوچههای نجف میگذشت و دور از چشم مردم برای تهیدستان شهر غذا میبرد، تا این که طلبهها با خبر شدند. علامه درس را تعطیل کرد، ولی دلیل آن را نمیدانستند. از این رو، مرحوم علامه زین العابدین سلماسی را که به مرحوم علامه نزدیکتر بود شفیع قرار دادند تا از استاد بپرسد که چرا درس را تعطیل کرد؟
این پرسش چند روز به تکرار از استاد پرسیده میشد، ولی ایشان هیچ جوابی نمیداد، تا این که در یکی از روزها وقتی برای چندمین بار از استاد پرسیده شد، در پاسخ گفت:
من در نیمههای شب از کوچههای این شهر میگذرم، سزاوار نیست که طلبهها برای نماز شب بیدار نشوند و با خدای متعال مناجات نکنند؛ من شاگردی را که سحرپیشه نباشد نمیخواهم.
و پس از اهتمام طلبهها بر سحرخیزی بود که حضرت استاد نیز درس را دوباره آغاز کرد.[211]
پــاسـبـان حـرم دل شــدهام شــب هـمــه شـب بـو کـه سـیری بـکند آن مه ناکاستهام
خوش بسوز از غمش ای شمع که امشب من نیز به همین کار کمر بسته و برخاستهام
نقل است که شهید قدوسی شبی در مسجد گوهرشاد میگفت: برایم بسیار ناگوار و دور از انتظار بود، وقتی شنیدم که یکی از اساتید مدرسه حقانی به نماز شب مقید نیست. با او صحبت کردم، معلوم شد که در شب، سبکی معده را رعایت نمیکند.[212]
الهی، شب پره را در شب، پرواز باشد و حسن را نباشد.[213]
الهی، توفیق شبخیزی و اشکریزی به حسن ده.[214]
4ـ در تحصیل رقت قلب و نرم ساختن دل به ویژه از راه عبرتها کوشا باشیم.
5ـ در زمستان بیداریمان بیشتر از سحرخیزی ما در تابستان باشد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید: زمستان برای مؤمن فصل خوبی است؛ زیرا روزهای آن را روزه میگیرد و شبهای دراز آن را به نماز میایستد.[215]
6ـ برای سحر شبهای جمعه اهمیت بیشتری قائل شویم که بر شبها و سحرهای هفته، مزیتهای فراوانی دارد. چنانکه پیشتر یادآور شدم. حضرت یعقوب(علیهالسلام) برای تحقق بخشی به درخواست پسران خود که پس از برملا شدن درونشان از پدر خواسته بودند: ای پدر، برای ما از خداوند آمرزش بخواه، پدر آنان را به فرا رسیدن سحر شب جمعه حوالت داد.[216]
از امام صادق(علیهالسلام) نیز روایت است که: از انجام گناه در شب جمعه برحذر باشید که دو برابر به حساب اید و هم در این شب (بیشتر) به عبادت بپردازید که آن نیز دو برابر شمارش شود.[217]
بانوان سحرخیز
از پیامبر(صلی الله علیه و آله) روایت است که: دخترم فاطمه (سرور زنان عالم از اولین تا آخرینشان است) هرگاه در محراب و در پیشگاه پروردگارش میایستد، نورش بر فرشتگان آسمان آشکار میشود؛ چونان که نور ستارگان بر اهل زمین، و (در هنگام) خداوند به ملائکه هم میفرماید: ای فرشتگانم، بندهام فاطمه را بنگرید که در پیشگاهم از ترس من، لرزان ایستاده است، من (نیز) به او روی کردم و گواه باشید که شیعیانش را از آتش ایمن دارم.[218]
حضرت زینب(علیهاالسلام) با همه رنج و محنتهای پیش آمده در شام اسارت، هر چند مصیبت زده بود و غم هجرت برادر و غربت کربلا، دل و جانش را در هم میفشرد و سوختهتر از خیمههای سوخته مینمود، ولی باز سحرخیزیاش را ادامه داد و نماز شبش را نشسته برپا داشت. و چه پیام رسایی که این بانو در اهمیت سحرخیزی و برپایی نماز شب به همه ابلاغ کرده است.
حضرت ابا عبدالله الحسین(علیهالسلام) که از نماز شب و حال و حضور خواهرش زینب (علیهاالسلام) با خبر بود، در آخرین وداع خود از اهل خیام، خواهرش را فراخواند و از او خواست، جان خواهر، حسین را در نماز شبت فراموش نکن.[219]
امام حسین(علیهالسلام) درباره دخترش فاطمه[220] فرمود: او در دینداری به گونهای بود که شب را به نماز میگذراند.[221]
بانو نفیسه از نوادگان امام حسن مجتبی(علیهالسلام) و عروس امام صادق(علیهالسلام) است، برادر زادهاش درباره او میگوید: من چهل سال خدمتگزارش بودم، او در این مدت همواره وقت سحر برای نماز شب بیدار بود.[222]
روایت است که حضرت مسیح(علیهالسلام) پس از مرگ مادرش مریم عذرا(علیهاالسلام) او را فراخواند و از مادرش پرسید:
مادر، آیا میل داری به دنیا بازگردی؟
مادر پاسخ گفت: آری، ولی برای برپاداشتن نماز در شب سرد و گرفتن روزه در روز گرم.
در زمان حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) زنی زندگی میکرد که بسیار شایسته بود و در عبادت خدا و ادای نماز در وقت آن، زیاده اهتمام داشت. روزی مشغول پختن نان بود که زمان ادای نماز فرا رسید، او خمیری را که در تنور گذارده بود رها کرد و به نماز ایستاد، شیطان بر خاطرش در آویخت و به وسوسه او پرداخت که:
«تا نماز را به پایان برسانی نانت همه سوخته است».
ـ زن بیاعتنا در دل، او را پاسخ گفت: که اگر هم نان بسوزد بهتر که من در آتش دوزخ بسوزم.
ـ شیطان: پسرت در تنور میسوزد.
ـ زن به دل گفت: اگر قضای خدایی است که پسرم در نمازم به آتش درافتد؛ من به قضای او سر سپارم و از نماز دست برندارم و اگر نه که او در نماز نگاهدار پسر من است.
در این هنگام، همسرش به خانه درآمد و دید زن، به نماز ایستاده و نان، سالم بر دیواره تنور و پسرش نیز بیهیچ سوزشی در آتش چونان که در چمن زاری بازی میکند.
شوهر در شگفت از این حادثه، پس از نماز همسرش او را از این معجزه با خبر ساخت. زن به سجده افتاد و خداوند را سپاس گفت.
مرد، کودک را در آغوش گرفت و به نزد عیسی(علیهالسلام) آمد و ماجرا را باز گفت.
عیسی(علیهالسلام) فرمود: از همسر خود بپرس که چه رازی با خدای تعالی داشت که با او چنین معامله کرده است؟ اگر او مرد میبود، به پیامبری برگزیده و جبرئیل بر او نازل میشد.
مرد به خانه باز گشت و از همسر خویش، پرسش عیسی(علیهالسلام) را باز پرسید. زن پاسخ داد:
کار آخرت پیش گرفتم، کار دنیا را پس گذاردم، جز چند روزی در ماه، همواره به طهارت گذراندم، نمازم را در وقتش، بر هزار کار دیگرم مقدم داشتم. کینه و دشمنی آنکه مرا دشنام میداد و بر من جفا میکرد دل دل نمیگرفتم. امورم را به خدا واگذار کردم. به قضای او رضا دادم. فرمانش را بزرگ داشتم، با آفریدههایش مهربان بودم، نیازمندان و تهیدستان را هر چند اندک بخشیدم و هر سحر نماز شب را برپاداشتم.[223]
نقل است که یکی از عرفا کنیزکی داشت و آن را به دیگران فروخت. چون پاسی از شب گذشت کنیزک از خواب برخاست و اهل خانه را به نماز شب فراخواند. همه در عجب شدند که مگر صبح در آمده است؟
کنیزک گفت: نه، مگر شما فقط واجب به جا میآورید؟
گفتند: آری.
کنیزک صبحگاهان به نزد صاحب پیشین خود آمد و گفت: ای شیخ، مرا از اینان باز پس گیر که ایشان اهل سحر نیستند.[224]
یکی از بزرگان کنیزی داشت که شب هنگام از نظرها دور میشد و کسی نمیدانست که کجاست یا دیر وقت به کجا میرود. مولایش با خود اندیشید که نکند او هرزه باشد. به همین خاطر بر ان شد که او را بپاید. شبی خود را به خواب زد، ولی بیدار و مراقب رفتار کنیز، پاسی از شب گذشت کنیز در خانه را باز کرده از آن خارج شد. بی آنکه کنیزش خبردار شود، از پی او روانه شد، از کوچهها گذر کرد تا این که به گورستانی رسید، نزدیک قبری خالی شد و در آن نشست و ذکر الله الله سر داد و گاه شنیده میشد که میگفت: ای خدایی که مرا دوست داری. ارباب از خود پرسید: «او چگونه دانست خدا او را دوست دارد؟ من این را به طور حتم از او خواهم پرسید.» و گاه نیز با دیدن این منظره زیر لب میگفت: بار خدایا! تو را از داشتن چنین کنیزی سپاس میگویم.
صبح هنگام جریان شب پیش را برای کنیزش باز گفت و اظهار داشت: من تنها یک پرسش از تو دارم.
تو از کجا میدانی که خدا تو را دوست دارد؟
کنیز: از آنجا که مرا به هم نشینی با خود دعوت میکند وگرنه من نیز مانند دیگران به خواب رفته بودم.
زنی به حضور امام صادق(علیهالسلام) رسید و عرضه داشت:
ای پسر پیامبر خدا، شوهرم مرا دوست نمیدارد، چه کنم که مهرم به جانش در آید؟
امام فرمود: گاه سحر برخیز و نماز شب بخوان.
پس از چندی این زن برای سپاسگزاری به خدمت امام رسید. گفت: اکنون با عمل به دستور شما، شوهرم کسی را به اندازه من دوست ندارد.[225]
موانع سحرخیزی
چنان که برپایی نماز شب، آثاری را به همراه دارد، ترک آن نیز پیآمدهایی دارد که به علل و عواملی انسان را از فیوضات و فیضان سحر باز میدارد.
حاجشیخ عباس قمی صاحب کتاب مفاتیح الجنان همواره در گذار سال و در هر چهار فصل حداقل یک ساعت پیش از طلوع فجر بیدار شده و به نماز میایستادند. فرزند ایشان نقل میکند که یک روز صبح دیدم پدرم گریه میکند، سحر از دست دادهای که گویا میگفت: «یا لیتنی قدمت لحیاتی؛ کاش برای زندگیام پیش میفرستادم».[226]
«یَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ ؛ دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهی ورزیدم.»[227]
گفتم: پدر جان چرا گریه میکنید؟
ـ پسرم، شب گذشته نماز شب را از دست دادم.
ـ پدر جان، شما که واجبی را ترک نکرده و حرامی را نیز مرتکب نشدهاید؛ به علاوه نماز شب، مستحب است نه واجب.
دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت
ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که در مانی[228]
مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی ترک کنندگان نماز شب را به چهار دسته تقسیم میکند:[229]
دسته نخست:
1ـ کسانی که به شبنشینیهای بیهوده و بیمحتوا دل مشغول و سرگرم هستند. به راستی این موضوع، ـ حتی اگر از نماز شب هم بحث نمیکردیم ـ زیانهای فراوانی دارد مثل: اتلاف وقت، پراکنده گویی و هجمه به آبروی دیگران و از هم دریدن آن. حقیقتا خواب بر این امور شرف دارد.
«گفتهاند: بر ابلیس هیچ چیز دشوارتر از خواب عاصی نیست، گوید: کی بود که بیدار شود تا ـ خدای را ـ معصیت کند.
و گفتهاند که: نیکوترین حال عاصی ـ را ـ آن ـ وقت ـ بود که بخسبد اگر خیری نکند باری شری از وی نیاید».[230]
علاوه بر آن، شب زندهداریهای پرمحتوا نیز که بی حد و مرز برگزار میشود، رهزن طریقت آل الله و پیمایش راهی است که با سرشت و سرنوشت آدمی ناسازگار است؛ برای مثال برخیها به سیدالشهداء(علیهالسلام) تا دیر وقت به سر و سینه میزنند؛ به گونهای که با این افراطیگری، نوبت به خدای متعال و نماز واجب صبح هم نمیرسد.
گر مسلمانی به این است که حافظ دارد آه اگر از پس امروز بود فردایی
2ـ پرخوری و شکم انباشتن خواب را سنگین و زیاد میسازد؛
برخی از حکیمان گفتهاند: «الاکل للقوت لا للشهوة؛ خوردن برای نیرو گرفتن است، نه شهوت».
الهی، آزمودم تا شکم دائر است دل بائر است: «یا من یحیی الارض المیتة» دل دائرم ده.[231]
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت است: دل آن کس که شکمش پر است، به ملکوت آسمان راه ندارد.[232]
ره نیابد بر دری از آسمان دنیاپرست در نه بگشایند بر وی گر چه درها واستی[233]
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: برای قلب مؤمن چیزی زیان بارتر از پرخوری نیست؛ پرخوری دو چیز را به ارث میگذارد؛ سنگدلی و هیجان شهوت.[234]
از لقمان حکیم نقل شده است که به پسر خود گفته است: جان پسر، هرگاه معده انسان پر شود فکر او به خواب میرود. از (دریافت) حکمت باز میماند و عضوهایش از عبادت فرو مینشینند.[235]
از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) روایت است که: با دارا بودن سه چیز در سه چیز طمع نورز:
الف) در بیداری با پرخوری.
ب) در نورانیت چهره با خوابیدن در تمام شب؛
ج) در امان بودن از دنیا با همنشینی گنهکاران.
3ـ بستری که بیش از حد نرم و راحت باشد، زمینهساز خوش خوابی و سنگینتر شدن آن است.
امام صادق(علیهالسلام): من به یقین دشمن دارم کسی را که قرآن میخواند، و برخی از شب را بیدار است، ولی از رختخوابش (برای نماز شب) جدا نمیشود تا این که صبح برای نماز برمیخیزد.[236]
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
«این چنین روا نیست که انسان بخوابد تا نزدیک طلوع آفتاب و بعد به زحمت نمازش را اداء بخواند. انسان را که خواه و ناخواه میبرند، چه بهتر که خودش برود».[237]
اگر شب بخوابیم و بعد از سحر بیدار شویم، آن چه خواب و این چه بیداری؟
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود زین سیل دمادم که درین منزل خواب است[238]
«آیا طالبان این دنیا را نمیبینی که اگر یکی از آنها را سلطان وقت به خلوت فرا خواند، گرچه وقت ملاقات با او را دل شب قرار دهد، او به خواب نخواهد ماند، بلکه آن شب را از ترس این که مبادا به خواب بماند کلا بیدار و پیوسته به فکر مجلس سلطان و صحبتش با او خواهد بود. و تو اگر به احوال خویش تأمل کنی به یقین خواهی دید که اگر احتمال دهی که کسی نیمه شب مبلغ قابل توجهی پول برایت خواهد آورد از شوق دستیابی به آن مال و ترس این که مبادا به واسطه خواب از دستت برود، قدرت بر خوابیدن نخواهی داشت».[239]
شورش بلبلان سحر باشد خفته از صبح بیخبر باشد[240]
الهی، آنکه سحر ندارد از خود خبر ندارد.[241]
در روایت است که حضرت موسی(علیهالسلام) به خداوند عرض داشت بار خدایا مبغوضترین بندگان نزد تو کیست؟ جواب آمد: «جیفة باللیل، بطال بالنهار[242]؛ مبغوضترین خلق، نزد من، کسی است که شب مردار است و روز را به بطالت میگذارد.»
4ـ نافرمانی و گناه خدا(حق الله و حق الناس).
مردی نزد امیرالمؤمنین(علیهالسلام) آمد و عرضه داشت: من از نماز شب باز ماندهام! امام فرمود: گناهانت تو را زنجیر کردهاند.[243]
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: حقیقتا فردی تنها به خاطر یک دروغ از نماز شب باز ماند[244] و کسی که از نماز شب (رزق معنوی) محروم گردد، از رزق و روزی (مادی) نیز محروم میماند.[245]
[گاه] انسان، گناه میکند و به همین سبب از نماز شب باز میماند، همانا تأثیر عمل زشت در جان آدمی از وارد شدن چاقو در گوشت، چالاکتر است.[246]
دسته دوم
عجب و روی و ریا
دسته دوم کسانیاند که همه موارد بالا را رعایت کردهاند. ولی بنا بر روایتهای وارد شده برای نگهداری بنده از عجب یکی دو شب از نماز شب باز میماند.
از عجب و روی و ریا بپرهیزیم تا از فیض رحمت خدایی در هر سحر بیبهره نمانیم. بیماریهای اخلاقی را حقیقتا بیماری بدانیم و از آن سرسری نگذریم و به اهل و طبیبان و روح مراجعه کنیم و دل و جانمان را درمان و کاستیها را جبران کنیم.
دسته سوم:
بیماران و کسانی که به سحر خیزی و برپایی نماز شب اهتمام دارند، ولی معذوراند، اینان چون بر نیت خویش استوارند و به درستی و خردورزانه، همگون با آموزههای متعالی دینی، زندگی را میگذرانند به وعده و خبر آل الله(علهیمالسلام) نیت اینعمل آنان را به پاداش نماز شب خواهد رساند.
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) میفرماید: اگر کسی پیش خود قصد کند که لحظهای از شب را برخیزد، ولی ناخواسته به خواب رود، خداوند نیتش را پذیرفته و پاداش عملی را که قصد کرده بود برایش بنویسد.[247]
دسته چهارم:[248]
کسی که گمان میبرد فضیلت مطالعه از نماز شب برتر است، «و این چیزی جز غرور و فریب نیست»[249]، «باید از این مصیبت عظمی و فضیحت آشکار به خدا پناه برد، که شیطان پلید این گونه علما را فریب دهد که اشتغال به مطالعه این علوم رسمی که برای اغلب آن نمیتوان قصد شرعی که به وجهی از وجوه صحیح باشد یافت، از استغفار در سحرگاهان و خلوت با خداوند عزیز غفار افضل بدانند... .
علمی که انسان را بر تهجد و شبزندهداری برنیانگیزد، علمی است که نور و بهره و خیری در آن نیست... باید دانست که مؤمن در راه تحصیل علم، نماز شب را از مطالعه کارسازتر میبیند».[250]
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
و نیز مینویسد: «مردان متقی برای تصحیح نیت خود در تحصیل عمل به نماز شب پناه میبردند و درد خود را با داروی شب زندهداری و تضرع در دل شب درمان مینمودند، و به جان خودم سوگند که برای تصحیح نیات واجبه عینیه، این راه بهترین راههاست و دستگیره محکمی است که نباید از آن دست کشید.
و شیخ و پیشوای من در علوم حقه، برایم حکایت نمود که از طالبان آخرت، احدی به مقامی از مقامات دینی نرسید: مگر آنان که اهل تهجد و شب زندهداری بودند».[251]
و نیز گفتهاند: «شما هیچ عارف و انسان بلند مرتبهای را در این عالم نمییابید که آنچه به دست آورده از دولت بیداری شبها نبوده باشد، چه پارسایان مسلمان و چه غیر مسلمان، شبخیزی در همه ادیان جزو سنن محبوبه است».[252]
«حافظ نیز شاگرد مکتب اسلام و بهرهمند از معنویتها و صفاهای شبانه بود و پیروزیهای خود را مدیون شبخیزیهای خود میدانست».[253]
نقل است که کسی از شیخ مرتضی انصاری پرسید: فضیلت نماز شب بیشتر است یا مطالعه و تحصیل علم؟
شیخ با پرسشی او را به جواب رساند، از او پرسید: آیا تو قلیان میکشی؟
گفت: بلی.
شیخ: به جای دو بار قلیان کشیدن، نماز شب بخوان.
یعنی اگر تو تا این اندازه نگرانی که به پاداش بیشتر نرسی و فضیلت نماز شب از مطالعه را هم ندانی، چگونه لحظههایی از زندگیات را به کشیدن قلیان میگذرانی و آنگاه به بهانه کمی وقت میخواهی یکی از آنها را برگزینی.[254]
چگونه ممکن میشود که انسان تحصیل علم را از تهجد و شبزندهداری و نماز شب افضل بداند