سخن از احساسی واحد و اعتقاد به هدفی مشترک همواره همان چیزی بوده و هست و خواهد بود که علت گردهم آمدن جمعی را فراهم می آورد. حسی مرکب از تنفر و عشق. حسی شبیه بلاتکلیفی. شبیه دودلی میان دوراهی.
و اینجاست که آن تنفر ملال آور جایش را به عشقی خنک و لذت بخش می دهد. آن سرزمین و آن مردمان در ذهنت مجسم می شوند و عاشقانه به آنها می اندیشی. کسانی که آسمان و دریا از آنان درس وسعت می آموزند و به آنان رسیدن رویای شبانگاهت می شود. و شاهد هم همان هدف مشترک.
این حس و هدف مشترک بود که جمعی را گرد هم آورد. جمعی که چراغ هدایت و کشتی نجات را تنها راه آسمانی شدن می دانند. کسانی که آن دستان یاریگر را می شناسند و در تلاش شناخت و شناساندن آنان هستند. همانها که عاشقانه چشمان سحرانگیر دلدار را دیده اند و بیستون بیستون به پای شیرین جهان جان داده اند. آری هرکس قد و قامت سرو بی همتای هستی را ببیند اختیاری برایش نمی ماند و مطیع بی چون و چرای صاحب دلش می شود. اینجا همان جایی است که در پی دیدار الف قامت دوست هستند و در این راه دست به دامان دوستان دوست شده اند. دوستانی که شهیدند، یعنی شهود کرده اند و دیده اند دلدار را. و ما باید پای درس آنان بنشینیم تا موی و روی و قد و بالا و لبخند و چشمان محبوبمان را برایمان شرح دهند. از صدایش بگویند از صوت قرآنش از ...
پس تو نیز اینچنین عشقی مقدس را داری به ما ملحق شو و عهدی دوباره ببند. که
از میان مؤمنان مردانى اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند (احزاب / 23)
پس دست در دست هم هرکدام در هر جایگاه به قدر توان وظیفه ای در قبال آن برخی که به شهادت رسیده اند داریم. و ما اینجا در سنگری مجازی سعی در ادای دین به آنان را داریم. هر چند در این سنگر به روی تمام عاشقان شهادت باز است و ما همواره نیازمند توان همسنگران جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی می باشیم. باشد تا دست مهربان آنان همواره بر سر دوستدارانشان سایه مهر و نوازش بیفکند.
وای از پیچیدگی نفس انسان ! شیطان را از در میرانی ، از پنجره باز میآید و چه وسوسهها که در انسان نمیکند . میگوید : برو با تقوای بیشتر خود را بساز ، ایمانت را قوی کن و بازگرد !
وی بارها دستگیر و توسط ساواک شکنجه شد. پیرامون یکی از موارد دستگیری میگوید : در زندان به قدری جای ما تنگ بود که به نوبت چند نفر میخوابیدیم و چند نفر دیگر میایستادیم …. ما را شکنجه میکردند …..
نام پدر : رضا تاریخ تولد : 1323/02/01 تاریخ شهادت : 1362/11/30 محل شهادت : منطقه عملیاتی جوانرود آدرس مزار : گلزار شهدای قم
چهارمین روز از اردیبهشت ماه سال 1323 را شاید بتوان یکی از بزرگترین افتخارات شهرستان خوانسار به شمار آورد؛ چرا که طفلی جذاب و دوست داشتنی، از تبار آلمحمد ـ صلی الله علیه و آله ـ دیده به جهان گشود و فضای خانه را معطر به عطر صلوات و دود اسپند نمود.خانواده ای مذهبی و متدین که ادامه راه شهید بسیار تاثبر گذار بودند.
بعد از دیدار حاج قاسم با دختر شهید نصرتیپور، دختر شهید نامه پر مهر و محبتی برای حاج قاسم میفرستند. نامه که به دست حاج قاسم رسید، بسیار خوشحال شد و در پاسخ نوشت: «نامه پر از محبتت، خستگی را از عموی جاماندهی به انتظار نشستهات زدود… وصیت میکنم نامه تو را در کفنم بگذارند و یقین دارم که ناجی من در آن تنگنای تاریک خواهد بود».
البته این نامه هم پس از شهادت حاج قاسم در کنار پیکر مطهر ایشان دفن شد.
فرمانده ستادِ جنگهای نامنظم در روزهای اولِ تجاوزِ صدام جذب جبهه کرد و در آن روزهای که بنی صدر ناامیدی و نمیتوانیم را القاء میکرد با شهامت و شجاعت کاری کردند کارستون و امید را به دلها برگرداندند و شروعی بود در عقب راندنِ دشمن بعثی صهیونیستی
محمود اسکندری سرهنگدوم خلبان اف-۴ فانتوم ۲ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی بود. عمده سرشناسی وی بدلیل حضور مستمر در دوران جنگ ایران و عراق و شرکت مؤثر در ٣ عملیات مهم شامل: عملیات آزادسازی خرمشهر، عملیات اچ۳ و عملیات بغداد است. از وی بهعنوان یکی از برجستهترین خلبانهای نیروی هوایی ایران نامبرده میشود.در عملیات بغداد، پس از آنکه هواپیمای شهید سرلشکر خلبان عباس دوران بر اثر اصابت موشک سقوط کرد، اسکندری موفق شد هواپیمای آسیبدیدهٔ خود را سالم به پایگاه بازگرداند.
سرتیپ خلبان اسکندری در سال ۱۳۸۰ در یک تصادف رانندگی کشته شدو در امامزاده حیدر کلاک به خاک سپرده شد.