![](https://jfrn.ir/wp-content/uploads/2021/04/photo_2021-04-09_01-50-13.jpg)
1.والدین
2.جوانی
3.شانس
سه چیز دلتنگی می آورند.
1.مرگ والدین
2.مرگ برادر
3.مرگ فرزند
سه چیزدردنیا لذت بخشند.
پیرمردی با چهرهای زیبا و نورانی وارد مغازه طلا فروشی شد فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد. پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم!!! مرد زرگر قهقههای زد وبا کمال ناباوری گفت: درست است که چهرهای دلربا دارید اما هرگز گمان نمی کنم عمل صالح چنین شکلی داشته باشد! در همین حین، یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند. مرد زرگر از آنها خواست که تا اوحساب کتاب می کند، در مغازه بنشینند. باکمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در کنار شیخ نشست. با تعجب از آن خانم سوال کرد: که چرا در کنار شیخ نشستی؟
تقریبا همه رفیقای هم سنم آدمای موفقی شدن فقط یکیشون هرروز بدبختتر میشه
اونم بخاطر اینه قبل هرکاری باهام مشورت میکنه
موضوع:مشورت کردن
آیه
: وَ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون َ (شوری۳۸)
و آنان که امر خدایشان را اجابت کردند و نماز به پا داشتند و کارشان را به مشورت یکدیگر انجام میدهند و از آنچه روزی آنها کردیم (به فقیران) انفاق میکنند.
روایت
مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»: اَلمُستَشیرُ مُتَحَصِّنٌ مِنَ السِّقطِ. کسی از لغزش و خطا مصون میماند که در کارها با دیگران مشورت میکند. (فهرست غرر، ص ١٨٣)
داستان
روزی دست پسر بچه ای که در خانه با گلدان کوچکی بازی می کرد، در آن گیر کرد و هر کاری کرد، نتوانست دستش را از گلدان خارج کند. به ناچار پدرش را به کمک طلبید.
به اندازه الاغ مرحوم غلامرضا یزدی از گذشته مذاکرات و خفت و خواری نزد دشمن عبرت نگرفتیم!
نقل است یکی ازعرفای بزرگ معاصر بنام شیخ غلامرضا یزدی به مجالس زیادی برای روضه خوانی دعوت میشد! ایشون هم اون زمان تنها مرکبش الاغی بود که باهاش به مجالس مختلف میرفت!
یک روز که ایشون به یه مجلس روضه خوانی تویه یک خونه درانتهای یه کوچه دعوت شده بود؛ سوار بر مرکب وارد کوچه شد، درمیانه کوچه پای الاغ به چاله ای فرو رفت و مقدار کمی پایش آسیب دید، شیخ از الاغ پیاده شد و الاغ راتیمار کرد، به انتهای کوچه برد وافسارش راجلوی درب مجلس روضه بست و داخل شد، منبر وعظ و روضه را به اتمام رسوند و سوار برمرکب برگشت؛
حساب جاری درست کنید واسه حق الناس ها
کاری ساده، ولی ضروری برای بعد از مرگ خودمان
متن سوال:
سلام
اگر حقوق کسانی را ضایع کرده باشیم ولی در حال حاضر فراموش کردیم و اصلا یادمان نباشد، یا جایی از کسی حقی ضایع کردیم و اصلا نفهمیدیم، چطور باید این حقوق رو ادا کنیم که در وادی حق الناس گرفتار نشویم؟
پاسخ سوال:
علیک سلام و رحمت الله
بسم الله الرحمن الرحیم
1- شناخت نوع تفکر
نوع تفکر و تحلیل های خود را بشناسیم. متوجه شویم تا چه اندازه در ارزیابی موقعیتها و رفتار انسان ها خوشبین، بدبین یا واقع بین هستیم. بدین ترتیب به سرعت تابع قضاوت ها و برداشت های اولیه خود نمی شویم و از بازخوردهای نامتناسب خوددا هفت تمرین برای خود آگاهی بیشتر
2- عزت نفس بالا
با خود به آرامش برسیم، خود را ببخشیم عزت نفس داشته باشیم، خود را دوست بداریم و خود را از خشم و کینه رها کنیم . در چنین اوضاعی قادریم دیگران را نیز دوست بداریم، آنها را ببخشیم و خالی از کینه و نفرت ارتباط برقرار کنیم.ری می کنیم.
هفت تمرین برای خود آگاهی بیشتر
بسم الله الرحمن الرحیم
سوراخی که هشت بار از آن گزیده شدیم:
1⃣ شکست مذاکره در دولت موقت آقای بازرگان
گام اول مذاکره ایران و آمریکا با هدف عودت ۱۲/۵ میلیارد دلار هزینه تجهیزات نظامی خریداری شده توسط شاه از آمریکا انجام گرفت. دولت موقت، تجهیزات نظامی را مطابق وعده و به امید دریافت هزینهی آن تحویل نگرفت و آمریکا نیز هزینههای مقرر شده را بازپس نداد.
2⃣ شکست در مذاکره الجزایر برای آزادی گروگان های آمریکایی
گام دوم، مذاکرات برای آزادسازی باقی مانده گروگان های لانه جاسوسی توسط اصلاح طلبان در الجزایر انجام شد. ایران، گروگان ها را مطابق وعده آزاد کرد اما آمریکا نه تنها به وعده های خود عمل نکرد (۱۲/۵ میلیارد دلار را پس دهد، ایران را تهدید نکند و در امور داخلی ایران دخالت نکند) که از سال ۵۹ رسماً ایران را تحریم و محاصرهی اقتصادی کرد.
3⃣شکست مذاکرات مکفارلین
بسم الله الرحمن الرحیم
داستانی از اسرار عدالت الهی
روزی حضرت موسی (ع) به طور سینا میرفت. در مسیر راه عبادتگاهی دید که سقفش ویران شده بود. نزدیکتر رفت و دید مردی در زیر آوار مانده است. جنازه را بیرون کشید دید یکی از مؤمنان شهر است. ناراحت شد و او را در بیابان دفن کرد تا طعمه حیوانات نشود. به طور سینا آمد و در عدل خدا برایش سؤالی پیش آمد. پرسید: خدایا! صبح که از خانه بیرون آمدم ظالمی مُرده بود، که جنازه او را در میان تابوتی طلایی با غلامانی دست به سینه دیدم که با احترام و عزت بسیار او را دفن میکردند. ولی این مؤمن با ذلت در زیر آوار مانده بود و من با غربت، او را دفن کردم. حضرت موسی (ع) گفت: خدایا! از این راز عدالتت آگاهم کن.
خداوند فرمود: موسی آن ظالم، عمری نافرمانی ما را کرد و روزی به سائلی سکّهای بخشید، ولی آن مؤمن عمری فرمان ما را برد، اما روزی با همسرش بدخُلقی کرد و او را به ناحق آزرده ساخت.
امروز، روز مرگِ هر دوی آنها بود. یک سکّهی آن ظالم را در این دنیا دادیم و آن تشییع جنازهی با شکوه او بود و دیگر آن ظالم غیر از گناه، چیزی با خود نیاورد و یک بداخلاقی آن مؤمن را با ویرانکردن سقفی مجازات کردیم تا به این دنیا (آخرت)، گناهی با خویش نیاورد.
jebhe-jfrn.blog.ir