بــــــــــــوی مـــــــــــــــحرم
|
حـــــــــــــــــــسین جـــــــــــــــــاناز بــــــــــــرکــــــــت وجــــــود نازنین شـــــــــــــمادل را کـــه مــرده بــــودحـــــیاتـــــی بــــــه جـــــان رســـید |
|
حـــــــــــــــــــسین جـــــــــــــــــاناز بــــــــــــرکــــــــت وجــــــود نازنین شـــــــــــــمادل را کـــه مــرده بــــودحـــــیاتـــــی بــــــه جـــــان رســـید |
|
|
|
امیر المومنین (ع) به فرزندشان محمد بن حنفیه فرمودند پسرم،از فقر و تنگدستی درباره تو نگرانم بنابراین،از فقر و تنگدستی به خدا پناه ببر زیرا فقر باعث نقص دین و سرگردانی عقل و ایجاد دشمنی می شود... |
از پشت درب بسته کسی آه می کشد یوسف دوباره ناله ز یک چاه میکشد در زیر پای هلهله ها این صدا ی کیست این پای کوب دست فشانی برای کیست از ظرف آب ریخته بر این زمین بپرس از یک کنیز یا که از آن یا از این بپرس زرد است از چه گندم روی دل رضا بر باد رفته است چرا حاصل رضا زلف مجعد پسرش را نگاه کن آنگاه یاد یوسف غمگین چاه کن ای کاش دست کاسه ی انگور می شکست تا چهره ی جواد به زردی نمی نشست ای کاش زهر قاتل و مسموم خویش بود ای کاش کشته ی اثر شوم خویش بود دیدند چند طایفه ای از کبوتران با بال روی بام کسی سایه گستران |
|
|
ابن زیاد با هیبتی پوشالی ولی رعب آور بر تخت ظلم و تزویر خویش تکیه داده، از روی کبر و نخوت با گوشه چشم، اسیران در بند گرفتار را زیر نظر دارد. این دختر ابوتراب است که اینگونه در لباس اسارت به بند کشیده شده؟! بیست سال پیش این زن بعنوان دختر خلیفه در این شهر قدم میزد و امروز... |