جوانان می پرسند : چگونه گناه نکنیم ؟
چه بسیارند جوان هایی که جوانی خود را با آلودگی به گناه نابود می کنن و خودشونو هلاک
می کنن ؛
چه بسیارند جوان هایی که جوانی خود را با آلودگی به گناه نابود می کنن و خودشونو هلاک
می کنن ؛
زمان جنگ شب هایی که توی سنگرا روضه بود بچه ها برق نداشتند تا سنگر رو روشن
کنن برا همین از فانوس استفاده می کردن یه شب که توی سنگر روضه بود برا اینکه حالت
معنوی توی بچه ها ایجاد بشه فانوس ها رو کم کردند و سنگر رو تاریک تا هرکی با خدای
خودش خلوت کنه ؛ این وسط یه رزمنده بلند شد و به همه عطر تعارف می کرد ، بچه ها
هم که خبر نداشتند عطر رو می گرفتند و به خودشون می زدن ؛ روضه که تموم شد همه
دیدن صورت هاشون سیاه شده ! بله ، همون رزمنده ای که به بچه ها عطر تعارف می کرد
برا اینکه با بچه ها شوخی کنه توی عطر خودنویس با جوهر سیاه ریخته بود و تو اون تاریکی
به بچه ها می داد ، خلاصه وقتی بچه ها فهمیدند تا میخورد زدنش بعد که حسابی کتک هاشو
خورد گفت حالا بیاین تا با هم یه نتیجه گیری بکنیم ، دنیا مثل همین کاری بود که من امشب با
شماها کردم ؛ بعضی از ما آدما اونقدر توی تاریکی و ظلمت دنیا غرق شده ایم که نمیدونیم به
چه سمتی می ریم و چیکار می کنیم بعضی هامون توی تاریکی دنیا اینقدر غرق شده ایم که
آمار اینکه داریم چیکار می کنیم ، کجا میریم و ... رو نداریم خلاصه اینکه دنیا ارزش نداره
شهادت داستان مردانیست که دانستند دنیا جای ماندن نیست
تا ساحل فقط پنجاه متر مانده بود قشنگ نگهبان هایاشان رو میدیدیم گفتم چقدر سر
و صدا زیاد شده انگار خبراییه؟! برو ببین چه خبره ؟ رفت و برگشت ؛ ساکت بود
گفتم چی شده ؟ گفت دوتا از بچه ها بودند نمی تونستند فین بزنند گفتم خب ؟
گفت هیچی دیگه ، خداحفظی کردن رفتن ...
رفتن زیر آب
این روزا دلم برا اروند خیلی تنگ شده به یاد غربتش ، به یاد اشک هایی که توش
ریخته شد به یاد جوونهایی که تو دوتا عملیات در سالهای 64 و 65 پر پر شدند
این شعر تقدیم به همه محبان شهدا بالاخص شهدای غریب اروند :
باز یادی از منور می کنم ، یادی از بیسیم و سنگر می کنم
باز یاد جبهه و ایام عشق ، یادی از تن های بی سر می کنم
یادی از سربند و پوتین و پلاک ، یادی از آن دلهای پاک پاک پاک
باز گویی در دلم غوغا شده ، یادی از یاران حیدر می کنم
آن غیوران و یلان صف شکن ، آن سبکبالان عاشق بر وطن
گر زبان قاصر شود در وصفشان ، دیده را با یادشان تر می کنم
شادی روح شهدا شهید شده در رود اروند صلوات
گفت عازم سفر حج که بودم جلو در پادگان سعید رو دیدم بهش گفتم آقا سعید من دارم
می رم مکه ! سفارشی ، کاری نداری ؟ گفت نه سعید جوون تو برو مکه منم می رم فکه
ببینیم کدوممون زودتر به خدا می رسه ؟
رفیقش چند روزی رفت و خونه خدا رو زیارت کرد و آقا سعید برا همیشه تو فکه مهمون خدا شد
آسمونی شد ...
شهید سعید شاهدی
چـــند ثانیه دل بـــده !
ببین عزیز !
نه اصراریه کسی تو این ایام عزادار باشه و نـــخــنده
و نـــه اجـــباریـــه عروســــی و عــــید نـــگـــیره
نه میگیم کسی مشکی بپوشه نه پــای ثابـــت روضــه بــاشه
فقـــط و فـــقط طــعنه نزن ...
ما ها رو که می بینی
چــــــــــند روزه خــنده هامون از تـــه دل نـــیست
مـــاهایی که جای تفریحات آخر سال مــیریم هــیــــئـــَت
ماها ...
نه افسرده ایمـــــــــــ
نـــه عـــاشق رنــــگ مشـــکی ...
نه خنده یادمون رفتــــــــــه ...
فقط این روزا عجیب :
دِلــــتَنـــــگِ مــــــــــادَریــــــــــــم
هــــــمیــــن !
یــــا مـــادرمـــــــــــ زهرا (س)
پنجره زیباست اگر بگذارند ، چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
من از اظهار نظر های دلم فهمیدم ، عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند
اینجا علقمه علمدار خمینی حاج حسین خرازیه . اینجا همون جاست که دست حسین خرازی
فرمانده پیروز لشکر 14 از تنش جدا شد ، اینجا همون جاییه که سر نازنین حاج ابراهیم همت
سردار خیبر از تنش جدا شد ؛ اینجا همون جاییه که حاج مهدی باکری وقتی شب عملیات رد
می شد دید ، جنازه برادرش حمید باکری افتاده و به روی خودش نیوررد ...
هرچی فریاد زدند آقا مهدی جنازه حمید رو برگردون گوش نکرد آخر در مقابل اصرار فرمانده
از پشت بیسیم جواب داد آخه اینا که اینجا افتادن همشون حمید باکری ان
کدومشونو برگردونم ؟
ای کاش از ما نپرسند ! ای کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کرده ایم ؟
از این سؤال سخت شرم دارم ؛ از اینکه اینقدر رفاه زده ام از صدای خواب
آلوده ام شرم دارم اصلاً مگر صدای خواب آلوده من به گوش کسی خواهد
رسید ؟ ! و میدانم اگر امروز با جماعت شهدا مواجه شوم همان کلام
نورانی امیر المؤمنین (ع) را خواهم شنید که در نهج البلاغه فرمودند :
سوگند ، اگر ما هم مثل شما راحت طلب بودیم عمود دین برپا
نمی شد درخت اسلام خوش شاخ و برگ و خوش قد و قامت
نمی شد به خدا قسم از این به بعد خود خواهید خورد و ....
می دانم که اگر با شهدا مواجه شویم آنان خواهند گفت اگر
ما هم مثل شما پای ارزش های انقلاب کوتاه می آمدیم امروز
نهال انقلاب ثمر نمی داد و اینگونه پرورش نمی یافت ...
شهدا ، شرمنده ایم ...