در کودکی مشکلات فراوانی داشت چون پدر در همان دوران از دنیا رفته
بود و وضعیت محمد را مادرش به عهده داشت ، وضع مالی مادر هم
چندان تعریفی نداشت ، محمد از خاطرات کودکی اش تعریف می کند :
بهترین و مشهور ترین هنر پیشه زن در کشورش بود و زیبایی او شهره خاص و عام شده بود ولی تصمیم گرفته بود مسلمان شود.
وقتی خبر مسلمان شدنش را شنیدند ،به او گفتند «باید از بین کار و حجاب یکی را انتخاب کنی»
آن شب،مردم از تلوزیون خبری باور نکردنی شنیدند او با حجاب شده بود.
امام صادق(ع): حجاب زن، برای طراوت و زیبایی اش مفید تر است.
روزی روزگاری ، در یکی از کشور های خدا ، که طبق احادیثی که نقل شده این
کشور قراره ظهور آخرین منجی رو فراهم کنه ، مردمانی زندگی می کردند از بچه
13 ساله گرفته تا پیرمرد 90 ساله ، روز های خوب خدا می گذشت تا اینکه همه
کشور ها علیه این ، کشور متحد شدند تا انقلاب و نظامشونو نابود کنند ..
تا حالا فکر کردین بدبخت ترین آدم کیه ؟ بدبخت ترین آدم اون آدمیه که از نگاه
مهدی فاطمه بیفته ،
اسمش امیر بود. کارش معبر زدن از معبر مین ها بود، اما به دل خیلی ها معبر می زد. مرگ را هم به سخره گرفته بود. آنقدر محبوب بود که فرشته ها بدنبال دزدیدنش از روی زمین نقشه می کشیدند. چند باری بازی با مین ها کار دستش داد و یک بار کف پایش را به دست مینی سپرد. وقتی از او شرح ماجرا را می پرسیدی کل آن را با این جمله جواب می داد که «صدام پایم را گاز گرفته»! همسنگرانش خوشحال بودند که اورا از چنگال فرشته ها در آورده بودند و به عنوان یادگاری دفاع مقدس برای خود نگاه داشته اند. اما امیر چشمانش به آسمان بود. به دنبال رد پرهای بال همسنگرانش. سال ها بعد امیر دلش تاب نیاورد. دوباره راهی سرزمین عشق شد. اما اینبار فرشته ها زرنگتر بودند و امیر را طوری از زمینی ها دزدیدند که اثری از او بجای نماند. امیر در میان مین ها و هزاران پوند مواد منفجره راهی به دل آسمان باز کرد و زمین را به اهلش سپرد و رفت.... آری فرشته ها هم دزدی می کنند...